جهاني شدن، حقوق بشر وگفتگوي تمدن ها(2)
آثار مثبت جهاني شدن بر حقوق بشر
بنابراين درجريان جهاني شدن تمام ملت هاي شمال وجنوب سهم بيشتر ي از درآمد جهاني كسب مي نمايند وحقوق بشر فعلي دركل بهبود مي يابد . داريوش شايگان مي گويد: (( فرهنگ جهاني يعني آگاهي جهاني بدين معني كه تمام ملل از رسانه هاي مشابه ويكسان آموزش شبيه كسب مي نمايند كه اين مسئله به معني سلطه تك فرهنگي نبوده بلكه شكست تك فرهنگي مي باشد )) ( حاصل اين روند برابري حق آموزش وتعليم وتربيت براي ملل شمال وجنوب است ) درجهان گرايي سياسي نيز ملت ها درصددند يك جامعه مدني جهاني شكل داده تا مشكلات آنها مانند امنيت جهاني حقوق بشر، دموكراسي، تروريسم بين الملل، آلودگي محيط زيست را حل نمايند بنابراين مي توان گفت درچنين فضايي برابري حقوق سياسي، مدني وشهروندي حاصل مي شود. از بعد ديگر درجهاني شدن ملل جنوب امكانات برابر جهت نشر خرده فرهنگي براي حفظ خود پيدا مي كنند، يعني حق برابر آزادي بيان وعقيده را به همراه مي آورد (23) به عبارت ديگر، جهاني شدن كثرت را دردرون وحدت ( برابري ملت ها) پديد مي آورد كه با عث مي شود بگوييم : (( جهاني بينديش ومحلي عمل كن .)) بدين ترتيب مي توان گفت درروند جهاني شدن ، حقوق بشر ضعيف فعلي دول جنوب مانند حق آموزش ، بهداشت، تغذيه، اشتغال،بيمه، حقوق زن، حقوق كودكان دركل به دنبال اين تحول بهبود يافته ونيز وضع اقتصادي اجتماعي سياسي آنها ارتفاء خواهد يافت وهمچنين دول شمال به دليل مبادلات بيشتر حقوق بشر مطلوب فعلي آنها نيز مطلوب تر خواهد شد(24) به خصوص دراكثر كشورهاي جنوب كه ساختار قدرت وروابط آن بيشتر شكل مردسالاري دارد وحداقل حقوق اقتصادي- سياسي – اجتماعي براي زنان مطرح است ، جهاني شدن اين نا برابري را برهم زده ساختارهاي ملي – محلي قدرت را تغيير داده وحقوق تعريف شده مرد سالارانه را متحول كرده وحقوق بشر برابرزن ومرد را به دنبال مي آورد(25)
آثار منفي جهاني شدن بر حقوق بشر
صاحب نظران مخالف جهاني شدن با نگرش منفي معتقدند اين روند منجر به جابه جايي بيشتر ثروت دولت هاي جنوب به شمال مي گردد كه تبعيضات اقتصادي، اجتماعي، بي ثباتي وضعف بيشتر حقوق بشر دول جنوب را به همراه آورده وروند استعمار قديم وجديد را تكميل مي نمايد منير شفيق صاحت نظر عرب درالشرق الاوسط مي گويد: (( جهاني شدن جنوب را به نابودي فرهنگي – هويتي مي كشاند وسرمايه وثروت آنها را به شمال مي فرستد.)) (26) محمد شعبان ديگر نويسنده عرب مي گويد: (( جهاني شدن به استيلاي اقويا وانقياد ضعفا منجر مي شود وبه تحميل الگوي ليبراليسم درابعاد اقتصادي ( مبادله آزاد تجاري) سياسي ( پلوراليسم ) اجتماعي ( آزادي ارتباطات) فرهنگي ( فرهنگ واحد جهاني ) منجر مي گردد كه 2 درصد درآمد جهاني به 80 درصد جمعيت جهان ( دول جنوب ) اختصاص مي يابد كه دراصل دول جنوب متضرر مي گردند.)) (27) والرشتاين مي گويد : (( جهاني شدن يعني موفقيت سرمايه داري وجهاني شدن فرهنگ يعني سيطره فرهنگي غرب بر ديگر فرهنگ ها است (28)جهاني شدن باعث تشديد دوگانگي اقتصاد دولت هاي جنوب درشهرهاي كوچك وبزرگ آنها خواهد شد كه منجر به تشديد طبقه فقير وغني آنها نيز مي گردد.)).
بنابراين به آثار منفي جهاني شدن بر حقوق بشر بدينن ترتيب مي توان اشاره كرد
1.جهاني شدن فقير را فقير تر وغني را غني تر مي كند( خصوصا دردول جنوب)
2.به دنبال بحران دولت ملي وعدم سلطه دول شمال وجنوب بر منافع اقتصادي، اجتماعي ملت هاي خود شركت هاي چند مليتي وسازمان هاي جهاني جايگزين بيشتر، منافع صاحبان مالي اين موسسات را تامين مي نمايند.
3.ملت هاي مختلف خصوصا درجنوب با بحرانهاي مالي جهاني بيشتري كه نتيجه وحدت بازارهاي مالي بورس جهاني است روبه رو خواهند شد، مانند بحران مكزيك درسال 1994 يا بحران مالي جنوب شرق آسيا درسال 1997 كه دراين ميان دولتهاي جنوب بيشتر ضرركردند .
4. پيامدهاي اجتماعي اقتصادي ناشي از اصلاحات ساختار اقتصادي موردنظر بانك جهاني وصندوق بينالمللي پول تشديد بيكاري ، گسترش فقر، كاهش دستمزد خواهد بود كه ملل جنوب بيشتر متاثر خواهندشد.
5. تسلط فرهنگ غرب وحذف خرده فرهنگ ها باعث لطمه خوردن به حق آزادي عقيده ، بيان ومدهب خواهد شد.
6. جهاني شدن سلطه عميق تر شمال بر منابع ودرآمدهاي جنوب را به دنبال خواهد آورد.
7. جابه جايي ثروت ونيروي كار از جنوب به شمال وجابه جايي اطلاعات وفرهنگ از شمال به جنوب،تبعيض ونابرابري حقوق بشري از ابعاد ثروت ، فرهنگ وتوسعه را به دنبال مي آورد.
8. شروط حمايتي گمركي – تكنيكي كه براي دول جنوب جهت كاهش آثار منفي جهاني شدن مطرح گرديده نيز دركوتاه مدت كاري سخت وغير عملي است كه درنهايت به نابرابري حقوق اجتماعي، اقتصادي ومدني جنوب منجر خواهد شد(29)
بيشتر مخالفان جهاني شدن اثار منفي حقوق بشر ناشي از آن را دردولت هاي جنوب گوشزد مي نمايند، گرچه عمدتا معتقدند حتي دردول شمال نيز با افزايش فاصله طبقاتي ناشي از درآمد وكار، حقوق بشر لطمه خواهد ديد.آنها تاييد مي نمايند گرچه تحليل هاي مختلف آثار مثبت ومنفي جهاني شدن را روي حقوق بشرمطرح كرده اند ولي واقع امر غلبه آثار منفي آن درملل جنوب مي باشد . زيرا با جهاني شدن صنعت وكشاورزي ملل جنوب بيش از پيش به دست كمپاني هاي بين المللي خواهد افتاد كه به دليل صرفه اقتصادي بيشتر به سوي استخدام دختران جوان وزنان مجرد رو آورده وآنهارا بيشتر به كار مي گيرند چون زبنان كمتر از مردان هزينه دستمزد دارند وزنان مجرد به مراتب با دستمزد كمتري راضي مي شوند از سوي ديگر به دليل رشد تكنيك وماشين از اهميت نيروي كار هرچه بيشتر كاسته شده وعمدتا به كارگران نيمه وقت نياز خواهد بودو بنابراين به طور كلي گرايش صنايع به زنان بدليل ارزانتر بودن دستمزد آنها خواهد بود وآنها بيشتر مشاغل را كسب مي نمايند. به عبارت ديگر. كمپاني هاي بين المللي دراين روند به جذب كارگران رسمي وغير رسمي زن در ملل جوب رو آورده كه آثار مثبت ومنفي حقوق بشري را به دنبال مي آورد.
به دنبال جهاني شدن، مسئله هضم شدن كارگران ( زن ) دركشورهاي مختلف دراقتصاد جهاني پديد مي آيد وبه دليل با اهميت شدن نقش زنان دراقتصاد جهاني آنها را با بااين خطر روبه رو مي كند كه داراي مشاغل ودرآمدهاي بي ثبات وغير قابل اطمينان شوند ودرنتيجه به سوي كارهاي حاشيه اي توليد سوق داده شده وزندگي شان با بي ثباتي وعدم اطمينان از تامين اقتصادي- اجتماعي روبرو شود. زيرا مسئله ازدواج به تاخير افتاده واقتصاد مرد سالاري نيز به هم مي خورد درجوامع جنوب كه مرد سالاري عمدتا در اقتصاد خانواده حاكم بوده به حاكميت زن سالاري اقتصادي تبديل شده وزنان نقش اصلي درآمد رادرخانواده ها را به عهده خواهند گرفت كه از اين لحاظ با عث ارتقاء سطح زن درفعاليت اجتماعي مي گردد ولي از آن جايي كه براي مردان حاشيه اي شدن دردرآمد اقتصادي قابل تحمل نيست ، آنها مجبور به مهاجرت بين المللي مي شوند تا بتوانندشغل وكار پيداغ نمايندكه به تدريج به ثبات خانواده لطمه وارد شده وآن را تضعيف مي نمايد. از بعد ديگر مشاغل غير صنعتي ( سنتي ) زنان نيز درجهان سوم از اهميت خواهد افتاد وآنها نيز بيكار مي شوند. بنابراين جهاني شدن هم آثار مثبت وهم منفي بر زنان ومردان جهان سوم به بار مي آورد(30)
اما بااين اوصاف آثار منفي بر آثار مثبت آن برتري دارد. به اين صورت كه با جهاني شدن موسسات اقتصادي غير دولتي توسط زنان شكل خواهد گرفت تا زنان بيشتري را به كارگيرند وسعي خواهندكرد روي دولت هاي جنوب سلطه وكنترل پيدا نمايند . آنها موسسات كوچك ديگر را درخود ادغام مي كنند ونقش قدرت مسلط را كسب مي نمايند. بدين ترتيب نقش سنتي زنان دراين جوامع تغيير نموده وبه دليل نقش كار زن دراين جريا ن كه وصف آن گذشت، زنان از يك ناامني وبي ثباتي اقتصادي احساس خطر دائم مي كنند . بدين ترتيب با جهاني شدن احتمال فقير شدن خانواده ها بيشتر مي شود واين زنان هستند كه بايدبيشتر ايثار كرده وكار كنند تا كسب درآمد نموده وهزينه هاي خانواده را تحمل نمايند.
عكس العمل هاي دول جنوب نسبت به جهاني شدن كه غربي شدن ومدرن شدن را به دنبال مي آورد مختلف است زنان ومردان شروع به بحث وجدال درمورد ارزش هاي جديد مي نمايند، زيرا اين روند دگرگوني هاي اخلاقي- ارزشي را پديد مي آورد. مثلا قداست ازدوج كم مي شود ، مادربودن كم اهميت مي گردد،ارزش خانواده كم رنگ مي گردد وبي اهميت شدن اررزش هاي سنتي را پديد مي آورد . عكس العمل ها به چنين تغييراتي مختلف است ، دربعضي جوامع جنوب فشارهاي زيادي روي دولت ملي براي مقابله با اين روند وارد مي شود دربعضي جوامع ديگر ، فشار براي تغيير نقش زن درمحيط اجتماع وارد مي شود. دربعضي جوامع نيز به بنياد گرايي رو آورده مي شود تا با مدرنيته وغربي شدن سريع ناشي از جهاني شدن مقابله شود .روابط جنس ها درجوامع جنوب نيز تغيير مي كندو جهاني شدن نقش زنان درجامعه وسياست را بيشتر مي كندهمان گونه كه كنفرانس زن سازمان ملل متحد درسال 1995 آن را مطرح كرد ولي عكس العمل هاي مختلفي را درجوامع جنوب پديد آورد. درچنين روندي نقش خانه داري، مادربودن، همسر بودن وداشتن فرزند براي زنان به يك ارزش منفي تبديل خواهد شد كه به كانون خانواده وثبات آن لطمات زيادي وارد كرده وبا عكس العمل هاي آرام وخشن درچنين جوامعي روبه رو خواهد شد(31)
بدين ترتيب مي توان آثار منفي شدن را بر حقوق بشر دردولت هاي جنوب چنين برشمرد:
1. آثار منفي بر حقوق كودكان ، باآزاد شدن روابط زن ومرد وكاهش ازدواج وكاهش قداست تشكيل خانواده ، منجر به پيدايش فرزندان نامشروع وكودكان بي سر پرست شده وبه تبع دراين جوامع كودكان سربار و متخدل به وجود خواهد آمد.
2. آثار منفي حقوق بشر بر روي زنان ناشي از برهم خوردن ارزش ها كه ناشي از آزادتر شدن روابط زن ومرد خواهد بود منجر به تاخير ازدواج ، مجرد زندگي كردن زن ، بي اهميت شدن ازدواج، افزايش طلاق وابزاري شدن زن خواهد شد.
3. آثار منفي حقوق بشر روي خانواده يعني بي اهميت شدن خانواده، سستي وبي ثباتي آن ، فاصله ميان اعضاء خانواده، كم شدن عاطفه اعضا وطلاق
4. آثار منفي برروي حقوق كار وكارگر مثل ازميان رفتن مشاغل سنتي، تشديدبيكاري، جابه جايي ومهاجرت كارگران مرد به كشورهاي شمال، گسترش مشاغل بي ثبات زنان دردول جنوب با حقوق ومزاياي حداقل، ضعف حقوق كار- دستمزد- تامين اجتماعي
5. آثار منفي بر حقوق اجتماعي- اقتصادي دول جنوب درنتيجه بروز تضاد ارزشي ، فروپاشي نهاد هاي سنتي ملي محلي
6. آثار منفي بر استقلال حقوق سياسي – مدني دول جنوب به دليل ضعف حاكميت ملي وسلطه شركت هاي چند مليتي ونهاد هاي بين المللي به جاي آن .. را ميتوان درنظر گرفت.
پی نوشت ها :
18.Philp G. Gerny. , “Ggolobalization and the Erosion of Democracy,”European Journal of Political Research, Netherlands, No.36, 1999, pp.1-26
19.James Graff, “Giving some of Background,” Ttime, Fed. 1999.
20.BimalGhosh, “Stop Demonizing Globalization and leam to Manage it”.HeraldTribuns, No. 35990, 15 Nov. 1998
21.عباس آخوندي ، بولتن نقد ديدگاه موسسه بين المللي انرژي ، ش 26، صص 17-14
22.مهدي تقوي، (( جهاني شدن بازارهاي مالي وتدوين سياست هاي اقتصادي )) اطلاعات سياسي- اقتصادي ، سال يازدهم، ش 110-109 سال 1375، صص 140-138
23،مرتضي مرديها، (( فرهنگ جهاني درگفتگو با داريوش شايگان)) روزنامه جامعه ، ش 67-26 ارديبهشت 1377.
24.Geoffrey Garrett, “the Causes of Globalization,” Comparative Pollitical Studies. Vol,No. 617, Aug/sep., 2000, pp. 975-978
25.HalehAfshar and st.Bbarrientis, Women , Globalization and Fragmentation in the Developing World, Macmillan press LTD, London 1999.,p.26.
26.ترجمان اقتصادي، سال اول، شماره35 ، ص 47.
27.MohammadShaban “The Positive effects of globalization on the countries of the Gulf Council”, Gulf Report, Dec 1998.
28.عبدالحميد علي عادل، همان ، ص 155
29.ماك ويلامز ، (( بازانديشي درمفهوم حاكميت : تاثير جهاني شدن برحاكميت ((دولت)) ترجمه اسماعيل مرداني گيوي ، اطلاعات سياسي اقتصادي، شماره يازدهم ودوازدهم ، مردادوشهريور1379،صص 139-136
30.HalehAfshar, op. Cit., pp. 4-6
31.Ibid., pp. 8-9.
ادامه دارد...