درخت گلابي

كتاب «درخت گلابي» نوشته داريوش مهرجويي و گلي ترقي است. انتشارات كتاب‌سرا درسال 88 اقدام به چاپ فيلمنامه «درخت گلابي» كه براساس داستاني از گلي ترقي، نوشته شد، كرده است. اين كتاب علاوه بر متن فيلمنامه درخت گلابي، شامل چندين نقد نوشته شده درباره فيلم و گفتگوهاي انجام شده با دو نفر از بازيگران آن يعني همايون ارشادي و گلشيفته
دوشنبه، 8 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درخت گلابي

درخت گلابي
درخت گلابي


 

نويسنده:داريوش مهرجويي، گلي ترقي




 
معرفي كتاب
كتاب «درخت گلابي» نوشته داريوش مهرجويي و گلي ترقي است. انتشارات كتاب‌سرا درسال 88 اقدام به چاپ فيلمنامه «درخت گلابي» كه براساس داستاني از گلي ترقي، نوشته شد، كرده است.
اين كتاب علاوه بر متن فيلمنامه درخت گلابي، شامل چندين نقد نوشته شده درباره فيلم و گفتگوهاي انجام شده با دو نفر از بازيگران آن يعني همايون ارشادي و گلشيفته فراهاني است. همچنين در پاياني‌ترين بخش كتاب گفتگويي جديد با گلي ترقي را مي‌خوانيم كه نشر كتاب‌سرا به مناسبت چاپ كتاب با وي انجام داده و همان‌ طور كه محمود فاضلي بيرجندي، ويراستار كتاب، در يادداشتي در ابتداي اين مجموعه آورده است مضمون اين گفتگو حرف‌هاي ناگفته و نظرات گلي ترقي است كه آنچنان كه خود اشاره كرده در هيچ‌ يك از نقدها و يادداشت‌هاي نگارش يافته در مورد فيلم هيچ ‌كس آنچه را گلي ترقي خود در نظر داشته و مي‌خواسته بگويد نديده است.
اين كتاب با قيمت 150000 ريال و تيراژ 3000 جلد در اختيار خوانندگان قرار دارد. فيلم «درخت گلابي» كه يازده سال پيش در دي ‌ماه 1377 به نمايش درآمد موفق به دريافت جايزه هوگوي نقره‌اي بهترين فيلم از جشنواره فيلم شيكاگو شد. جشنواره‌اي كه 37 سال پيش از نمايش فيلم درخت گلابي داريوش مهرجويي با فيلم «گاو» در آن حضور يافت و اولين موفقيت بين‌المللي خود را تجربه كرد. در آن سال «گاو» با تحسين منتقدان آمريكايي روبرو شد و «عزت‌اله انتظامي» هم توانست جايزه بهترين بازيگر مرد اول اين جشنواره را از آن خود كند. (برگرفته از متن كتاب، درخت گلابي از جشنواره شيكاگو جايزه گرفت، صفحه 114)
متن كامل فيلمنامه درخت گلابي به همراه عكس‌هايي از فيلم در بخش آغازين كتاب چاپ شده است. به دنبال آن از ميان نقدهاي نوشته شده در مورد فيلم، سيزده نقد آمده است كه نخستين آن با عنوان «دختري با كفش‌هاي كتاني» متعلق به الهام خاكسار است. او نقد خود را اينگونه آغاز كرده است: «مهرجويي خود در مقام فيلمنامه‌نويس و در جايگاه قصه‌گو استاد است. در خلق داستان و هدايت قصه از مبدأ تا مقصد، در نظم بخشيدن به ترتيب و تواناي حوادث، در شيوه روايت به شكل مهيج و كنجكاوي‌ آفرين و مهمتر از همه در پرداخت و توصيف تصوير گونه (نوشتاري) از ماجراها و مفاهيم چنان ‌كه در ميان كارگردانان ايراني احساسات، يادها، خاطرات و به ويژه رؤياها در دست و دستگاه او به شكلي كاملاً خاص و قابل شناسايي قوام مي‌آيد و شكيل و موزون و تأثيرگذار به تماشاگر عرضه مي‌شود. اما درخشش و پختگي درخت گلابي، حتي در قياس با بقية آثار او، ممكن است به اين قضيه هم مرتبط باشد كه او -در اينجا- داستان‌نويسي حرفه‌اي را در نگارش فيلمنامه به مشاركت گرفته و اين نويسنده دست بر قضا، زن است» (برگرفته از متن كتاب، دختري با كفش‌هاي كتاني، صفحه 117)
در نقدي ديگر باعنوان «ميم مثل متافيزيك» (چاپ شده در مجله مهر شماره 90)، سيد عليرضا رسولي‌نژاد در آغاز نوشته خود مي‌نويسد: «حالا ديگر با مشاهده درخت گلابي آخرين اثر داريوش مهرجويي، به راحتي مي‌توان گفت كه او موفق‌ترين استاد بازي گرفتن از بازيگران است؛ به طوري‌ كه مي‌توان قلم را برداشت و چندين صفحه راجع به بازيگري خانم گلشيفته فراهاني در نقش ميم چه (شخصيت ژاندارك‌وار فيلم) نوشت؛ شخصيتي كه از ابعاد يك دخترك خودشيفته باشعور فراتر مي‌رود و نماد يك امر متعالي دست نيافتني در ساختار فيلم مي‌شود. اينكه مهرجويي شخصيتي خودشيفته و مغرور از ميم چه خلق مي‌كند، كاملاً در سيستم فرمال فيلم جا مي‌افتد و جنبه دست نيافتني‌ تر او را از جانب محمود قوي‌ تر مي‌كند.» (برگرفته از متن كتاب، ميم مثل متافيزيك، صفحه 127)
در نقدي ديگر باعنوان «درك نجوا در هياهوي باغ» ايرج كريمي مي‌نويسد: «در سينماي ايران، داريوش مهرجويي به حق شايسته لقبي است كه اليا كازان در سينماي آمريكا پيدا كرد: كارگردان بازيگران. در همين درخت گلابي نعمت‌الله گرجي بازي ارائه مي‌دهد كه شخصاً از او تاكنون نديده بودم. در حالي ‌كه پتق زدن -چه در گفتار و چه در رفتار- هميشه از ويژگي‌هاي منفي بازي او بود. در اين فيلم راحت و روان بازي مي‌كند و بازي‌اش ريتم سنجيده‌اي دارد. اينها شايستگي‌هاي نهفته خود گرجي بود و ترديدي در آن نيست اما مهرجويي است كه براي نخستين بار زمينه را براي ظهور آن آماده مي‌كند و او اين كار را با هدايت بازي‌اي كه استوار بر روان‌شناسي نقش است به انجام مي‌رساند. به دليل دخالت همين روان‌شناسي است كه در سينماي مهرجويي با يكي از بهترين نمونه‌هاي پرداخت فرد روبرو مي‌شويم.» (برگرفته از متن كتاب، درك نجوا در هياهوي باغ، صفحه 155)
و در جايي ديگر مي‌نويسد: «معارضه فرد و جامعه مضمون با اهميتي در سينماي مهرجويي است. اما شكل آن در فيلم‌هاي او خاص و جالب است. بدين معنا كه فرد سرستيز با جامعه را ندارد بلكه به محض بروز دادن اولين نشانه‌هاي تفاوت جامعه را با خود رويارو مي‌يابد: شر حسن از دست شر! سلام كتك مي‌خورد چون با نوع عشق عجيب خود، با جماعت، با جامعه، تفاوت پيدا كرده، «فرد» شده است. آقاي هالو متفاوت است چون دچار ناهمزماني با جامعه است (شهرستاني بودن او در اين فيلم بيشتر از آنكه حاكي از تعلق او به مكان ديگري باشد بر وابستگي او به گونه‌اي نجابت سپري شده دلالت دارد) و كتك مي‌خورد و تحقير مي‌شود.»
در ادامه همين مطلب مي‌نويسد: «به نظر مي‌رسد كه مهرجويي اين معارضه را چاره‌ناپذير و در ذات رابطه فرد و جامعه مي‌بيند و جامعه در فيلم‌هاي او بي‌رحم است، چون فرد نچشيده و تماميت خواه است، تمام وجود فرد را طلب مي‌كند. محمود هم از اين معارضه و كشاكش مصون نيست ولي بالأخره سماجت يا جسارت قهرمانان مهرجويي را كشف مي‌كند و در نهايت، فرديت خودش را قابل اعتمادتر از هر تيكه‌گاه ديگري مي‌يابد.» (برگرفته از متن كتاب، درك نجوا در هياهوي باغ، صفحه 167)
«خنده‌اي آن دورها» نقدي به قلم مجيد اسلامي است كه در مجله فيلم شماره 233 چاپ شد و در اين كتاب آمده است. در بخشي از آن مي‌خوانيم؛ «زيبايي فيلم نه در پيچيدگي مفاهيم و سطوح پنهاني آن، بلكه در احساسي است كه در بسياري صحنه‌ها موج مي‌زند. بهترين صحنه‌هاي فيلم همان‌ هايي است كه حس سوبژكيتو نويسنده را منعكس مي‌كنند: مثل ميزانس درخشان دوربين متحركي كه به سوي نيم - گويي - پرواز مي‌كند و تصوير به تناوب محو و واضحي كه به ياد آوردن دشوار گذشته‌اي دور را به خوبي القاء مي‌كند، يا سكانس خواب بعدازظهر (كه البته با حذف چند نماي كليدي‌اش در نسخه فعلي فاقد تأثيرگذاري اوليه‌اش است). «برگرفته از متن كتاب، خنده‌اي آن دورها، صفحه 173)
هوشنگ گلمكاني در نقدي ديگر باعنوان «ميم» كه در شماره 233 مجله فيلم به چاپ رسيد مي‌نويسد: «اما سي ‌سال سابقه فيلم سازي مهرجويي باعث شده بود كه نه در انتظار چنين فيلمي از او باشيم، و نه حتي به صرف آماده بودن فيلمنامه در قصه گلي ترقي، بتواند يا بخواهد لحظه‌ها را چنين عميق و جذاب و تأثيرگذار از كار درآورد. او را صاحب چنين حساسيت‌هايي نمي‌شناختيم. بخش‌ هاي «تابستان آخر» در درخت گلابي، سرآمد آثار مهرجويي و زيباترين عاشقانه همه تاريخ سينماي ايران است كه به شدت پرويز دوايي را به يادم مي‌آورد. گويي آن پسرك دوازده ساله «زشت و دراز و لقلقي» همان نوجواني است كه دوايي در «باغ» احساس‌ها و دغدغه‌هايش را توصيف مي‌كند... اين لحظه‌هاي - براي همه - آشنا چقدر جذاب و سوزاننده تصوير شده. آن تكه موي ميم كه با حسرت از سطل زباله برمي‌دارد و لاي كتابش مي‌گذارد، پوشيدن كفش‌هاي م يم - كه تلفظ كامل اسمش تنش را داغ مي‌كند، فرمانبري چون و چرايش آن فرمان‌هاي عجيب ميم... و آن «خواب بعد از ظهر دم كرده تابستان» آن برگ كوچك و ماسه‌هاي چسبيده به كف پاي ميم، چرخش تپكه، خارش دست، خرخر پيرها، وزوز مگس‌ها، سايه‌هاي پشت پنجره، لب‌هاي عرق كرده و نوك براق دندان‌ها و آن انگشتان پرسه‌زن روي، روي قالي كه تا يك متري ميم مي‌رسد... لحظه‌ها و تصويرهايي است كه در هيچ فيلم ايراني ديگري ديده نشده.» (برگرفته از متن كتاب، ميم، صفحه 181)
در همين شماره 233 مجله فيلم مطلب ديگري از نغمه ثميني با عنوان «خودنمايي گيسوان ادبي از پس چارقد تصوير، مهرجويي، گلي ترقي و «درخت گلابي»: مقدمه‌اي بر مقايسه فيلم و داستان» چاپ شده كه در كتاب نيز آمده است. در بخش‌هاي پاياني اين مطلب چنين مي‌خوانيم: «اين ميانه تنها دو نكته‌اي كه گاه راه فيلم را از قصه جدا مي‌كنند، يكي تأكيدهاي طنزآلود مهرجويي است در پرداخت شخصيت باغبان‌ها و آن صحنه معروف بلال خوردن و ديگري تأكيدي است كه او به جاي و هواي سياسي اثر مي‌گذارد. و كمي بعدتر ادامه مي‌دهد: «و از خلال همين تأكيدهاي اضافي است كه يكي از درخشان‌ترين فصل‌هاي فيلم شكل مي‌گيرد: آنجا كه بر زمينه‌اي سياه و سفيد، جواني، خسته و مأيوس و تنها مي‌رود و تصويرش را صداي ميم همراهي مي‌كند كه در تضادي بارز با آنچه به چشم مي‌آيد، از رنگ‌ها مي‌گويد، از فصل انگور و سوختن در عشق... و اين نخستين ‌باري است كه كلام با تصوير متضاد مي‌نمايد.
انگار با اين تمهيد به شكلي عميق‌ تر بر فرا رفتن ميم از روزمرگي‌ها و پي هيچ دويدن‌ها تأكيد مي‌شود. از سوي ديگر جايگزيني صداي ميم به جاي صداي محمود اين انديشه را در ما زنده مي‌كند كه شايد ميم آن بخش سرشار از زندگي وحشي وجود نويسنده است كه سر آخر مي‌ميرد و قرباني مي‌شود؛ درست همچون ژاندارك بر صليب معصوميت يا مانند پري كوچك غمگيني كه مي‌ميرد و سوار كاكل‌زري‌اش را وا مي‌نهد - كه تا ابد به خريت خود قاه‌قاه بخندد...» (برگرفته از متن كتاب، خودنمايي گيسوان ادبي از پس چارقد تصوير، صفحه 197)
در همين شماره از مجله فيلم مطلب ديگري باعنوان «اين درخت با من حرف مي‌زند» به قلم ماندانا آقاجاني چاپ شده كه آن نيز در كتاب «درخت گلابي» در ادامه نقدهاي موجود بر فيلم، آمده است. ماندانا آقاجاني در جايي از اين نقد مي‌نويسد: «از ديد مهرجويي محمود شايان نه هنرمند است نه سياست‌باز و نه فيلسوف. او انسان گرفتاري است كه براي رهايي از گرداب بي‌ هويتي به دنبال تكيه گاهي مي‌گردد و آن را در رؤياي آرمان شهري مي‌خواهد كه گاهي در وجود دختري پرشور و زماني در قالب آرمان‌هاي سياسي جلوه مي‌كند. ناگوارترين بخش داستان اين است كه او در طلب چيزي است كه راه وصول به آن را نمي‌داند. هرچند هميشه عاشق است اما در كشاكش كثرت عشق‌هاي چندگانه‌اش مي‌افتد و هرگز آرامش نمي‌يابد.» (برگرفته از متن كتاب، اين درخت با من حرف مي‌زند، صفحة210) همان طور که ذكر شد نقدهاي زيادي بر اين فيلم نوشته شده كه بسياري از آنها در اين كتاب آورده شده است. نقدهايي باعنوان «اندوه و تكرار» نوشته راويد خانلري درباره موسيقي «درخت گلابي» و سازنده‌اش «آخر خط» نوشته ناصر صفاريان، «بوي كفش‌هاي كتاني» نوشته فرزاد پور خوشبخت، «پيكرسازي با زمان و مكان» به قلم ملك منصور اقصي درباره طراحي صحنه درخت گلابي و چندي ديگر.
اما در فصل پاياني كتاب نيز سه گفتگو با هايون ارشادي و گلشيفته فراهاني و گلي ترقي به چاپ رسيده است. دو گفتگوي نخست با عنوان «از دوربين نمي‌ترسم» (گفتگو با همايون ارشادي) و « ميم... مجهول... مهار ناپذير» (گفتگو با گلشيفته فراهاني) در مجله فيلم شماره 233 به چاپ رسيده كه به ترتيب توسط احمد طالبي‌نژاد و نغمه ثميني انجام گرفته است. اما گفتگوي آخر به گلي ترقي اختصاص دارد كه همان‌طور كه گفته شد انتظارات كتاب‌سرا به مناسبت چاپ اين كتاب با وي انجام داده است.
اين گفتگو، گفتگويي مفصل و جذاب است كه به شكل‌ گيري داستان در ذهن نويسنده تا نگارش آن و ايده‌ها و نظرات شخصي نويسنده درباره «درخت گلابي» مي‌پردازد.
منبع: نقش آفرينان، شماره 60



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.