مقدمه :
فرهنگ دفاع، تنها به مجموعهای از اقدامات نظامی یا امنیتی محدود نمیشود، بلکه نظامی معنوی و فرهنگی است که ریشه در ایمان، شهادتطلبی و ولایت دارد.در این نظام، دشمن اصلی، گاهی نه ارتش بیگانه، بلکه دنیاخواهی و حبّ نفس در دل مردم است. امام علی (ع)، در خطبههای نهجالبلاغه، نخستین تحلیل عمیق از این آفت فرهنگی را ارائه داد؛ جایی که مردم در نخیله و صفین، به جای پشتیبانی از حق، به سوی رفاه و آسایش گرایش یافتند و امام را تنها گذاشتند.
این درس تاریخی، امروز نیز تازگی دارد: وقتی دنیا و زخارف آن، محبت خدا را از دل مدافعان اسلام سلب کند، فرهنگ دفاع فرو میریزد.امام خمینی (ره) نیز با استناد به این منطق الهی، هشدار میدهند که ملتی که عشق به شهادت در دلش جوش میزند، هرچند خسارت بزرگی ببیند، از صحنه خارج نمیشود.
اما اگر به جای خدا، دنیا و به جای جهاد، رفاه طلبی حکمفرمای دل شود، مقاومت از داخل فرسوده میشود. این مقاله با استناد به خطبههای امام علی (ع) و بیانات امام خمینی (ره)، به بررسی تقابل فرهنگ دفاع و دنیاخواهی میپردازد و نشان میدهد که درسهای نهروان و نخیله، برای جبهههای امروز ما، حیاتی است.
فرهنگ دفاع در برابر دنیاخواهی: درسهایی از خطبههای امام علی (ع) برای امروز
1. فرهنگ دفاع: هویت مقاومت در برابر تجاوز
1-1. فرهنگ دفاع، مجموعهای از راهکار، ابراز و محور انسانیفرهنگ دفاع به مجموعهای از عوامل و ابزارها اطلاق میشود که بر اساس راهکارهای تعریفشده، هویت دفاعی کشور را حفظ میکند.
این فرهنگ تنها شامل نظامیان یا نیروهای مسلح نیست، بلکه جامعهای گسترده است که در آن، مردم، نخبگان، رسانهها و نهادهای فرهنگی نیز نقش دارند. این فرهنگ از سه جزء تشکیل شده است:
راهکار، ابراز و محور انسانی. هر راهکار دفاعی — سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا نظامی — ابزار و ابراز خاص خود را میطلبد. مثلاً اگر راهکار سیاسی باشد، ابزارهای دیپلماسی، بیانیهها و تحولات اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرند و آن را «فرهنگ سیاسی دفاع» مینامند. اگر ابزار اقتصادی باشد، مثل تحریم معکوس، قطع روابط تجاری و خودکفایی، آن را «فرهنگ اقتصادی دفاع» میگویند.
اما مهمترین عنصر در تمام این مراحل، انسان محور و مولد است. بدون وجود فردی مؤمن، آگاه و مجاهد، هیچ راهکار یا ابزاری نمیتواند تأثیرگذار باشد. امام علی (ع) در این باره میفرمایند: «الناس أعداء ما یجهلون»[3] «مردم دشمن آنچه را که نمیدانند.»
این روایت، نشان میدهد که آگاهی و تربیت، پیششرط ایجاد فرهنگ دفاعی است. انسان، نه فقط اجرایی، بلکه خالق و حامل فرهنگ دفاعی است.
1-2. انسان، مولد و حرکتدهنده فرهنگ دفاع
اگر انسان بتواند اوصاف مدافعان اسلام — از قبیل ایمان و آگاهی، صبر و اطاعت پذیری، اخلاص و شهادت طلبی — را نه تنها تحصیل کند، بلکه به دیگران منتقل کند، آنگاه واقعاً یک "محرک" و "مولد" فرهنگ دفاع محسوب میشود.
این انتقال، تنها از طریق سخن نیست، بلکه از طریق عمل، الگویی زنده و تربیت ایمانی صورت میگیرد. وقتی یک جوان مشاهده میکند که والدینش در برابر تحریمها مقاومت میکنند، دانشجویی میبیند که استادش در برابر فشارها ایستادگی میکند، یا نظامی میبیند که فرماندهش برای دفاع از کشور جان خود را فدا میکند، آنگاه فرهنگ دفاع در او ریشه میدواند. قرآن کریم میفرماید:
الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ [4]«کسانی که اگر ما آنان را در زمین مستقر سازیم، نماز را برقرار میکنند، زکات میدهند، به معروف امر میکنند و از منکر نهی میکنند و عاقبت امور به سوی خداست.»[4]
این آیه، تصویری از انسان مسئول و فعال در جامعه است؛ انسانی که نه تنها برای خود، بلکه برای تغییر جامعه مبارزه میکند. این، دقیقاً همان انسان مولد فرهنگ دفاع است.
1-3. فرهنگ دفاع، وقتی حاکم میشود که مقاومت، جوّ جامعه شود
وقتی این حرکت و تولید فرهنگی همگانی شود — یعنی افراد جامعه در تحصیل اوصاف مدافعان و ایثارگران از یکدیگر سبقت بگیرند، بار ارزشهای دینی و اخلاقی را آگاهانه به دوش بکشند و هویت اجتماعی خود را با جهاد و شهادتطلبی معنا کنند — آنگاه رفتار جمعی آنان، جو غالب جامعه خواهد شد.
این، همان «حاکمیت فرهنگ دفاع» است. فرهنگ، یک موضوع اجتماعی و فراگیر است؛ وقتی عوامل دفاعی با هم ترکیب شوند و فضای جامعه را تسخیر کنند، به گونهای که اغلب افراد، عشق به جهاد و مبارزه در راه خدا را آمال خود بدانند، جلوهای زیبا از فرهنگ دفاع به نمایش گذاشته میشود.
حتی کسانی که در ابتدا از این حلقه خارج بودهاند، به دلیل حاکمیت ارزش دفاعی، خود را به صحنه میرسانند و پوشیدن لباس دفاع و نشستن در سنگرها را برای خود افتخار میدانند. این، رمز بقای یک جامعهٔ دینی و انقلابی است و شرط حضور مستمر ملت در خط مقدم مقاومت.
1-4. عناصر اصلی فرهنگ دفاع از منظر امام خمینی (ره)
امام خمینی (ره) در این باره میفرمایند: «ملتی که عشق شهادت، در دل زن و مرد، کوچک و بزرگش جوش می زند و برای شهادت، هر یک بر دیگری سبقت می گیرد و از شهوت حیوانی و دنیایی گریزان بوده و عالم غیب و رفیق اعلی را باور کرده است، با این خسارات، هر چند بزرگ باشد، از صحنه خارج نمی شود.»[1]
این فرمان، چکیدهای والا از عناصر اصلی فرهنگ دفاع است. از این رو، میتوان عناصر اصلی فرهنگ دفاع را استخراج کرد:
1.عشق به شهادت
2. سبقت در میدان مبارزه برای شهادت
3.ایمان قلبی به خدا و رفیق اعلی
4. رویگردانی از ظواهر دنیای فریبنده
5. پرهیز از شهوات حیوانی و هواهای نفسانی
6.تحمل خسارات بزرگ در راه مبارزه
این ویژگیها، در بحث «اوصاف مدافعان» به تفصیل توضیح داده شدند. اما کلید اصلی این است: تا زمانی که این ویژگیها سرمشق زندگی نشوند، انسان محور و مولد فرهنگ دفاع وجود نخواهد داشت. و بدون این انسان، هیچ راهکار یا ابزار فرهنگی — چه رسانهای، چه آموزشی — نمیتواند موثر باشد.
1-5. جوهر فرهنگ دفاع، انسان مجاهد است، نه ابزارها
آنهایی که به جای تربیت انسانهای مدافع و مولد، فقط به حجم ابزارهای فرهنگی — مانند تعداد کتاب، برنامه تلویزیونی یا شبکههای اجتماعی — فکر میکنند، با الفبای فرهنگ دفاع بیگانهاند. جوهر فرهنگ دفاع، انسان مجاهد و ایثارگر است.
ابزارها فقط وسیلهاند. اگر انسانی مؤمن، آگاه و شهیدپرور نباشد، هیچ کتابی، هیچ فیلمی و هیچ شبکهای نمیتواند فرهنگ مقاومت را ایجاد کند. قرآن کریم میفرماید: إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ [2] «بیگمان خداوند حال قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خودشان، چیزی را در وجود خود تغییر دهند.»
این آیه، شرط اصلی تغییر فرهنگی را مشخص میکند: ابتدا باید انسان تغییر کند، بعد جامعه. امام خمینی (ره) نیز تأکید میکنند: «ما برای خدا داریم کار می کنیم... انگیزه ی ما، فقط خدا است.»[5]
این، هویت دفاع مقدس را مشخص میکند: ما نه برای قدرت، نه برای شهرت، بلکه برای خدا میجنگیم. در جنگ تحمیلی، این تغییر درونی باعث شد مردم با وجود بمباران، به جبهه بروند. در جنگ 1404، این فرهنگ، باعث شد مردم با شهادت فرماندهان، نه به ناامیدی، بلکه به وحدت و مقاومت بیشتر روی آورند.
1-6. نتیجه: فرهنگ دفاع، بنیان پیروزی و شکست دشمن
فرهنگ دفاع، بنیان پیروزی و شکست دشمن است. عامل اصلی پیروزی ایران در برابر دشمن، وجود یک فرهنگ دفاعی عمیق و همهگیر است. وقتی ملتی:
(1) عشق به شهادت داشته باشد.
مدافع اسلامی میداند که شهادت، نه پایان، بلکه آغاز حیات جاویدان است. او میفهمد که اگر در راه خدا کشته شود، فوراً وارد نعمت الهی میشود. این عشق، نوعی عشق عاشقانه به خدا است که فقط در مؤمنان بزرگ دیده میشود.
در جنگ تحمیلی، این شهادتطلبی باعث شد هزاران جوان بدون دریافت حقوق، با کمبود تجهیزات، به جبهه بروند. در جنگ 1404، این باور، باعث شد دانشمندان و فرماندهان، با وجود تهدیدات، از مأموریت خود سر بازنیند.
(2) از شهوات دنیا دوری کند.
مدافع آگاه میداند که دنیا و زخارف آن، امتحانی الهی است. اگر به آنها دل ببندد، محبت خدا را از دست میدهد. بنابراین، او قناعت میکند، از رفاهطلبی دوری میکند و برای مقاومت، زندگی ساده را انتخاب میکند.
این، نوعی آزادی از وابستگی مادی است. در جنگ 1404، مردم با وجود تحریم و فشار اقتصادی، نه به ناامیدی، بلکه به مقاومت روی آوردند، چون میدانستند که عزت اسلام بالاتر از رفاه ظاهری است.
(3) و به عالم غیب و یاری الهی ایمان داشته باشد.
مدافع میداند که نصرت الهی در کنار مؤمنان است. او نه به موشک، نه به تسلیحات، بلکه به خدا تکیه میکند. این توکّل، باعث میشود که در مقابل دشمن، نه تنها نترسد، بلکه پیش بزند.
در جنگ تحمیلی، این ایمان باعث شد رزمندگان با «الله اکبر» به میدان بروند. در جنگ 1404، این یقین، باعث شد پاسخ ایران نه یک واکنش احساسی، بلکه عملیاتی محاسبهشده باشد. و این، نه تنها باعث شکست دشمن شد، بلکه الگویی جهانی از مقاومت ایجاد کرد.
2. آفات فرهنگ دفاع: عوامل نابودی روح مقاومت
2-1. دلبستگی به دنیا، بزرگترین آفت فرهنگ دفاعاز آنجا که جوهر اصلی فرهنگ دفاع، انسان مجاهد و فدکار است، طبیعتاً هر عاملی که روح جهاد و فداکاری را از انسان سلب کند، یک «آفت فرهنگ دفاع» محسوب میشود.
مهمترین این آفات، دلبستگی به دنیا و زخارف آن است. وقتی دنیا و مظاهر آن پیش روی انسان قرار میگیرد، او به آن دل میبندد و این دلبستگی، تدریجاً محبت خدا را از قلبش محو میکند. انگیزهٔ الهی و خداجویی او به منافع مادی و دنیاخواهی تبدیل میشود و در نهایت، حفظ منافع مادی و ماندن در دنیا، برایش به اصلیترین معیار زندگی تبدیل میشود.
در این حالت، نه تنها روحیهٔ جهاد و ایثار از بین میرود، بلکه از معرکهٔ جنگ و دفاع فرار میکند و از قراردادن منافع خود در معرض خطر، اجتناب میورزد.
قرآن کریم در این باره میفرماید: قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ [6]
«بگو! اگر پدران، پسران، برادران، زنان، خویشاوندان، اموالی که جمع کردهاید، تجارتی که از زوال آن میترسید و منازلی که از آنها خوشی میبرید، برای شما دوستتر از خدا و رسول و جهاد در راه اوست، پس منتظر بمانید تا خداوند فرمان خود را ظاهر کند. خداوند قوم فاسق را هدایت نخواهد کرد.»
این آیه، خط قرمز فرهنگ دفاع را مشخص میکند: وقتی دنیا بالاتر از خدا و جهاد قرار گیرد، انسان از جریان مقاومت خارج میشود.
2-2. مال و زن و فرزند، فقط تا حدی که مانع نشوند
مال، زن، فرزند و منازل، تا جایی که مانع راه خدا و جهاد نشوند، ارزشمند و مطلوب هستند. اما اگر این موارد، مانع اطاعت از خدا و جهاد در راه او شوند، تبدیل به آفات هدایت و دینداری میشوند.
کسانی که در بند دنیا و دودمان خود گرفتار شدهاند، از بزرگترین زیانکاران به شمار میروند؛ زیرا نه تنها خودشان از مسیر مقاومت منحرف میشوند، بلکه با فرهنگ مصرف و رفاهطلبی، دیگران را نیز از مبارزه دور میکنند.
در مقابل، مجاهد فدکار، همواره امیال و منافع مادی خود را فدای منافع اسلام و خدای تعالی میکند. او نه تنها سرمایههای مادی، بلکه سرمایهای با ارزشتر — جان خود — را نیز به خدا تسلیم میکند. امام خمینی (ره) در این باره میفرمایند:
«باید انسان تمام امیال خودش را فدای میل اسلام، حکم و احکام اسلام بکند. همان طور که شما و همه ی رزمندگان ما، واقعا یک چهره هایی هستند که انسان از خودش خجالت می کشد که با آنها مواجه بشود. کسانی که جان خودشان را، که سرمایه ی همه چیز است برای انسان، این را فدا دارند می کنند برای اسلام.»[7] این، هویت مدافع اسلامی است: کسی که جانش را، سرمایهٔ همهچیز، برای اسلام فدا میکند.
2-3. فرهنگ دفاع و رفاهطلبی، دو جهان متضاد
امام خمینی (ره) با بیانی زیبا تأکید میکنند: «بحث مبارزه و رفاه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی، دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند... تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی بضاعت، گردانندگان و برپا دارندگان واقعی انقلابها هستند.»[8]
این جمله، تضاد بنیادین بین فرهنگ دفاع و فرهنگ رفاهطلبی را نشان میدهد. فرهنگ دفاع، بر پایهٔ فقر، قناعت و مقاومت استوار است، نه بر رفاه و آسایش. کسانی که فکر میکنند با داشتن سرمایه و رفاه میتوانند در صحنهٔ دفاع از اسلام حضور داشته باشند، به قول امام خمینی (ره)، سخت در اشتباه هستند.
در جنگ تحمیلی، این حقیقت آشکار شد: کسانی که از محرومان و فقرا بودند، بیشترین حضور را در جبهه داشتند.در جنگ 1404، مردم با وجود تحریم و فشار اقتصادی، نه به ناامیدی، بلکه به مقاومت روی آوردند.
2-4. خباب بن ارت، الگوی قناعت و جهاد
امام علی (ع) از «خباب بن ارت» به عنوان الگوی عینی مدافعان اسلام یاد میکنند که در طول عمر هفتاد ساله خود، با قناعت و سادهزیستی به سر برد و همواره مرد پیروز میدان دفاع از اسلام و حریم ارزشهای الهی بود. ایشان میفرمایند:
یرحم الله خباب ابن الأرت فلقد أسلم راغبا و هاجر طائعا و قنع بالکفاف و رضی عن الله و عاش مجاهدا طوبی لمن ذکر المعاد و عمل للحساب و قنع بالکفاف و رضی عن الله.[9]
«خدایا خباب بن ارت را بیامرز که از روی میل اسلام آورد، از روی فرمانبرداری هجرت کرد، با حداقل زندگی قانع بود، از تو خشنود بود و همواره مجاهد زندگی کرد. خوشا به حال کسی که به روز بازگشت اندیشه کند، برای حساب کار کند، با حداقل قناعت کند و از تو خوشنود باشد!»
این دعا، تصویری والا از انسان مقاوم و قانع است. خباب بن ارت، نه تنها در جنگها شرکت کرد، بلکه تحت شکنجههای وحشیانه قرار گرفت، اما از ایمانش سر بازنیند. این، الگویی است برای هر مدافعی که میخواهد فرهنگ دفاع را زنده نگه دارد.
2-5. نتیجه: دلبستگی به دنیا، عامل شکست فرهنگ دفاع
عامل اصلی شکست فرهنگ دفاع، دلبستگی به دنیا و رفاهطلبی است. وقتی مدافع میداند:
(1) چرا دنیا نباید بالاتر از خدا قرار گیرد؟
مدافع اسلامی میفهمد که اگر دنیا و منافعش بالاتر از خدا و جهاد قرار گیرد، دیگر نمیتواند در مسیر مقاومت ایستادگی کند. قرآن کریم هشدار میدهد که چنین افرادی از راه هدایت منحرف میشوند. بنابراین، مدافع باید همیشه خود را با این پرسش بسنجد: آیا من به خانه، ماشین، پول یا موقعیت اجتماعی بیشتر از خدا علاقه دارم؟
(2) چرا قناعت، نیروی مقاومت است؟
قناعت، نوعی آزادی از وابستگی مادی است. وقتی انسان به حداقل قانع باشد، دیگر نمیترسد از شغل یا موقعیت خود بیرون بیاید، نمیترسد در برابر دشمن ایستادگی کند و نمیترسد جان خود را فدا کند. در جنگ تحمیلی و جنگ 1404، این قناعت، باعث شد مردم در برابر تحریمها و فشارها مقاومت کنند.
(3) و چه پیامی از طریق فداکاری به دشمن داده میشود؟
وقتی دشمن متوجه میشود که مدافع او نه برای پول، نه برای رفاه، نه برای قدرت میجنگد، دیگر نمیتواند با پیشنهادهای مادی یا تهدیدات اقتصادی او را تحت فشار قرار دهد. این، محاسبات دشمن را مختل میکند و او را وادار به تسلیم محاسباتش میکند.
3. حب نفس: شکست درونی و تضعیف فرهنگ دفاع
3-1. حب نفس، نتیجه دلبستگی به دنیا و نفساز عوارض دلبستگی به دنیا، حبّ نفس است. البته اسلام از حفظ نفس و سلامتی جسمی و روانی انسان تأکید فراوان دارد؛ زیرا مسلمان باید در ادای تکالیف دینی و خدمت به اسلام و مسلمین، فردی توانا و پراستقامت باشد.
دفاع از نفس در برابر تجاوز، واجب است. اما این حفظ نفس، تا جایی است که با منافع اسلام سر در نیاورَد. وقتی مصالح اسلام مقتضی ایثار جان و مال باشد، همه موظف به پیشقدمی هستند.
اگر کسی در این لحظه تعلل کند، یا در ایثار جان و مال، شک و تردید به خود راه دهد، بدون شک، گرفتار حبّ نفس شده است. این حبّ نفس، نه فقط ضعف، بلکه لغزش از صراط مستقیم ایمان است و سرانجام انسان را بر لبهٔ پرتگاه سقوط قرار میدهد.
انسانی که اسیر نفس است، همواره منافع خود را بر اسلام و مسلمین ترجیح میدهد و از فرصتها سوءاستفاده میکند. او تحت سلطهٔ دو عامل قرار دارد: هواهای نفسانی و شیطان.
3-2. مقاومت درونی: دفاع از قلب در برابر هوس و شیطان
امام خمینی (ره) ضمن هشدار دربارهٔ خطر هواهای نفسانی و شیطان، انگیزهٔ دفاع رزمندگان را عنایت الهی میدانند و برای حفظ آن فرمودهاند:
«این عنایات الهی را برای خودتان و برای ملت حفظ کنید و راه آن این است که به تعهد خویش عمل کرده و در پیشگاه حق تعالی برای اسلام و جمهوری اسلامی، تا حد توانایی فداکاری نمایید و برای رضای خداوند تعالی، نه هواهای نفسانی و شیطانی، برای دفاع از اسلام و میهن خودتان در صحنه حاضر باشید.»[10]
این فرمان، شرط حفظ فرهنگ دفاع را مشخص میکند: ما نه برای غرور، نه برای شهرت، نه برای رضای نفس، بلکه فقط برای رضای خدا میجنگیم. هرگاه انگیزه از خدا دور شود و به سمت هواهای نفسانی معطوف گردد، فرهنگ دفاع ضعیف میشود، حتی اگر ظاهراً عمل نیکی انجام شود.
قرآن کریم در این باره میفرماید: أفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً [11]
«آیا دیدی کسی را که هواهای خود را خدای خود قرار داد و خدا او را دانسته گمراه کرد و مهر بر گوش و دلش نهاد و بر چشمش پردهای از تاریکی کشید؟» این آیه، تصویری وحشتناک از انسانی است که تحت سلطهٔ نفس قرار گرفته و دیگر نه میشنود، نه میفهمد، نه میبیند.
3-3. جهاد اکبر: پیروزی بر نفس
در مکتب اسلامی، تزکیه و تأدیب نفس، مهمترین برنامهٔ رسالت و حکومت اسلامی است. پیامبر اکرم (ص) پس از بازگشت از غزوه، فرمودند: «مرحبا بقوم قضوا الجهاد الأصغر و بقی علیهم الجهاد الأکبر.»«خوش آمدید به گروهی که جهاد اصغر را به پایان رساندند، اما بر آنان جهاد اکبر باقی مانده است.»
عرضه داشتند: «یا رسول الله! جهاد الأکبر چیست؟» فرمود: «جهاد النفس»[12] این، اولویت الهی است: جهاد با دشمن خارجی (جهاد اصغر) مهم است، اما جهاد با دشمن درونی — نفس — اهمیت بیشتری دارد. چون اگر نفس تسخیر نشود، هیچ پیروزی نظامی یا سیاسی پایدار نخواهد بود.
مولانا در مثنوی معنوی این حقیقت را با شعری والا و عمیق بیان میکند:
| ای شهان کشتیم ما خصم برون |
ماند خصمی زو بتر اندر درون |
| کشتن این کار عقل و هوش نیست |
شیر باطن سخره ی خرگوش نیست |
| قد رجعنا من جهاد الاصغریم |
با بتی اندر جهاد اکبریم |
| قوتی خواهم ز حق دریا شکاف |
تا بناخن برکنم این کوه قاف |
| سهل شیری دان که صفها بشکند |
شیر آن را دان که خود را بشکند |
این ابیات، لایههای عمیقی از حقیقت مقاومت اسلامی را آشکار میکنند:
(1) "ای شهان کشتیم ما خصم برون / ماند خصمی زو بتر اندر درون"مولانا خطاب به «شهان» — یعنی مجاهدان فی سبیلالله — میگوید: شما دشمن بیرونی را شکست دادید، اما دشمنی درونِ خود را هنوز نشکستهاید؛ دشمنی که از آن بتر است.
این، اشاره مستقیم به نفس اماره دارد؛ نفسی که میتواند با غرور، ریا، تکبر و محبت دنیا، مدافع را از مسیر مقاومت منحرف کند. پیروزی بر دشمن خارجی، تنها نیمی از کار است. نیم دیگر، پاکسازی درون است.
(2) "کشتن این کار عقل و هوش نیست / شیر باطن سخره ی خرگوش نیست"
قتل دشمن درونی، کار عقل و هوش سطحی نیست. شیر درون — یعنی نفس — شکار خرگوش نیست. این، تصویری از سختی مجاهدهٔ نفس است. نفس، دشمنی قوی، مداوم و فریبنده است که با تردید، ترس، حسد و هوس، انسان را از داخل فاسد میکند. شکست او، نه با زور، بلکه با توکّل، صبر و ذکر الهی ممکن است.
(3) "قد رجعنا من جهاد الاصغریم / با بتی اندر جهاد اکبریم"
ما از جهاد اصغر بازگشتیم، اما هنوز در جهاد اکبر گرفتاریم. این، تمایز بنیادین بین دو نوع جهاد است. جهاد اصغر، دفاع از مرزهاست. جهاد اکبر، دفاع از قلب و ایمان است.
در جنگ تحمیلی، این جهاد اکبر باعث شد رزمندگان بدون انتظار پاداش، جان خود را فدا کنند. در جنگ 1404، این جهاد داخلی، باعث شد دانشمندان و فرماندهان، با وجود تهدیدات، از مأموریت خود سر بازنیند.
(4) "قوتی خواهم ز حق دریا شکاف / تا بناخن برکنم این کوه قاف"
قدرتی از خدا میخواهم تا دریا بشکافم و کوه قاف را وارون کنم. این، نمادی از توکّل کامل بر خدا است. مولانا میگوید: من نمیتوانم به تنهایی نفس را شکست دهم، اما با قدرت الهی میتوانم کوهها را جابهجا کنم. این، هویت مدافع اسلامی است: کسی که نه به موشک، نه به تسلیحات، بلکه به قدرت خدا تکیه میکند.
(5) "سهل شیری دان که صفها بشکند / شیر آن را دان که خود را بشکند"
شیری را سهل میدان که صفوف دشمن را میشکند، اما شیر واقعی را بدان که خود را میشکند. این، نقطه اوج مفهومی شعر است: شجاعت واقعی، نه در شکست دشمن، بلکه در شکست خود است. مدافع اسلامی، وقتی از خودش میگذرد، وقتی منافع شخصی را فدا میکند، وقتی از شهرت و قدرت دست میکشد، آنگاه واقعاً «شیر» است. این، نوعی فداکاری معنوی است که فقط در مؤمنان بزرگ دیده میشود.
3-4. غرور پیروزی، سلاح شیطان علیه مدافع
امام خمینی (ره) تأکید میکنند که غرور به پیروزیها در میدان نبرد، راه غلبهٔ هواهای نفسانی است و شیطان میتواند از این طریق بر مدافع غلبه کند. ایشان میفرمایند:
«همه باید بدانیم که تمام امور و از آن جمله فتح و نصر، به دست خداوند متعال است... باید توجه داشتیم که در این فتح مبین و سایر فتوحات، غرور به قدرت خویش پیدا نکنیم و شیطان نفس بر ما غلبه نکند که غرور، موجب سردی و سستی می شود.»[13]
این، هشداری استراتژیک است. پس از هر پیروزی نظامی یا مقاومتی، خطر غرور و تکبر وجود دارد. اگر مدافع فکر کند که پیروزی از قدرت اوست، دیگر به خدا تکیه نمیکند و فرهنگ دفاع ضعیف میشود. این، دقیقاً همان چیزی است که در جنگ تحمیلی و جنگ 1404 رخ داد: پس از هر پیروزی، امام خمینی (ره) و رهبران بعدی، مردم را به تواضع و شکرگزاری دعوت کردند.
3-5. نتیجه: پیروزی بر نفس، پیروزی بزرگ
عامل اصلی تضعیف فرهنگ دفاع، غلبهٔ نفس و هوس است. وقتی مدافع میداند:
(1) چرا پیروزی بر نفس، مهمتر از پیروزی بر دشمن است؟
مدافع اسلامی میفهمد که اگرچه شکست دشمن در میدان مهم است، اما اگر نفس تسخیر نشود، هیچ پیروزی پایدار نخواهد بود. شیطان از طریق غرور، تکبر و ریا، میتواند اثر پیروزی را از بین ببرد. بنابراین، مدافع باید همواره خود را با این پرسش بسنجد: آیا من به خود میبالم؟ آیا از رضای خدا غافل شدهام؟
(2) چرا جهاد با نفس، جهاد اکبر است؟
جهاد با دشمن خارجی، جهاد اصغر است. اما جهاد با نفس، جهاد اکبر است؛ زیرا نفس، دشمنی درونی، مداوم و فریبنده است. در جنگ تحمیلی، این جهاد داخلی باعث شد رزمندگان بدون توقع پاداش، جان خود را فدا کنند. در جنگ 1404، این تزکیه نفس، باعث شد دانشمندان و فرماندهان، با وجود شهرت و موقعیت، از مأموریت خود سر بازنیند.
(3) و چه پیامی از طریق تواضع به دشمن داده میشود؟
وقتی دشمن متوجه میشود که مدافع او نه فقط در میدان، بلکه در قلب خود نیز پیروز است، دیگر نمیتواند با تبلیغات یا تحریم او را تحت فشار قرار دهد. این، نوعی مقاومت معنوی کامل است که فقط در نظامی ممکن است که در آن، ایمان بر نفس غلبه کرده باشد.
4. فرار از مرگ: تضعیف جوهر دفاع
4-1. فرار از مرگ، نتیجهٔ دنیاخواهی و حبّ نفسیکی از عوارض زیانبار دنیاخواهی و حبّ نفس در انسان، فرار از مرگ است. زیرا شجاعت و فداکاری که جوهر دفاع را تشکیل میدهند، تنها در سایهٔ خداپسندی و شهادتطلبی به دست میآیند.
اما زمانی که به جای خدا، دنیا و به جای شهادتطلبی، خودخواهی در دل انسان جای بگیرد، طبیعتاً استقبال از مرگ — که لازمهٔ فرهنگ دفاع است — به پدیدهای شوم و هولانگیز تبدیل میشود. این، نوعی انحراف معنوی است که انسان را از مقاومت منحرف میکند.
امام خمینی (ره) تأکید میکنند که ملتی که عشق به شهادت در دل زن و مردش جوش میزند، با هر خسارتی، از صحنه خارج نمیشود[14]. اما اگر این عشق جای خود را به ترس و حرص دنیا بدهد، فرهنگ دفاع فرو میریزد.
4-2. تاریخچهٔ تضعیف فرهنگ دفاع: معاویه و فریب رفاه
دشمنان اسلام همواره با استفاده از حربهٔ دنیاخواهی و رفاهطلبی، انگیزهٔ دفاع از اسلام و ارزشها را در مدافعان و انقلابیون تضعیف کردهاند. در نهایت، جبههٔ فرهنگی دفاع را به طور کلی متلاشی نمودهاند.
تجربهٔ تاریخی در دوران امام علی (ع)، نمونهای روشن از این توطئه است: معاویه و عمالش با وعدهٔ رفاه، طلا و دینار، مردم را از جهاد منصرف کردند. این، جنگ نرم علیه فرهنگ مجاهدت بود.
امام علی (ع) با بصیرت تمام، این توطئه را شناسایی کرد و در خطبات نهجالبلاغه، به مردم هشدار داد. این تجربه، الگویی است برای ما امروز: تا با هوشیاری ملت شهیدپرور، بهویژه مدافعان اصیل نظام جمهوری اسلامی، از تکرار این تاریخ جلوگیری کنیم.
4-3. نمونه تاریخی: ترک سپاه در نخیله و انصراف از جهاد
در اینجا، تنها به ذکر یک نمونه از آفت فرهنگ دفاع در عصر امام علی (ع) اکتفا میکنیم. پس از جنگ نهروان با خوارج، امام علی (ع) یاران خود را به جنگ با معاویه در شام امر فرمود و دستور داد در «نخیله» — خارج شهر کوفه — گرد آمده، خود را برای جنگ آماده کنند و کمتر به ملاقات زن و فرزندانشان بروند.
اما یاران ایشان اطاعت نکردند. برخی به صورت پنهانی وارد کوفه شدند و آن بزرگوار را با تعداد کمی از یارانش در نخیله تنها گذاشتند.
کسانی که ماندند نیز برای جنگ آمادگی نداشتند. این، نوعی سرنگونی از درون بود. امام علی (ع) مجبور شد به کوفه بازگردد، خطبه بخواند و مردم را به جهاد ترغیب کند؛ اما مردم اطاعت نکردند. چند بار این وضعیت تکرار شد، تا اینکه امام علی (ع) مردم را گرد آورد و پس از حمد و ثنای خداوند، فرمود:
«من از شما دلتنگ و نگران می باشم و از ملامت کردن شما رنجیده گشته ام. آیا در عوض زندگانی ابدی، به زندگانی موقت دنیا خوشنود هستید و به جای عزت و بزرگی، تن به ذلت و خواری داده اید؟
وقتی شما را به جنگ با دشمن فرامی خوانم، چشمهایتان در حدقه دور می زند؛ گویا به سختی مرگ و رنج مبتلا شده اید که راه گفت و شنود شما با من بسته و در پاسخ به سخنانم، حیران و سرگردانید؛ مانند آن که عقل از شما زائل گشته و دیوانه شده اید.
هچ وقت شما برای من نه امین و درستکار هستید و نه سپاهی قابل اعتماد و نه یاران توانایی که نیازمند شما گردم. مثل شما همانند شترهایی است که ساربانهایشان ناپیدا هستند.
چون از طرفی گرد آیند، از طرف دیگر پراکانده شوند. به خدا سوگند! شما به هنگام برافروخته شدن آتش جنگ بد مردمی هستید. با شما مکر و حیله می کنند؛ اما شما حیله نمی کنید.
شهرهای شما را تصاحب می نمایند و شما خشمگین نمی شوید. دشمن به خواب نمی رود و شما را خواب غفلت ربوده و فراموشکار هستید. سوگند به خدا! مغلوبند کسانی که برای جلوگیری از دشمن، با یکدیگر همراهی نمی کنند.
سوگند به خدا! گمان می کنم اگر جنگ شدت یابد و آتش مرگ و قتل افروخته شود، شما مانند جدا شدن سر از بدن، از پسر ابوطالب جدا خواهید شد.
سوگند به خدا! آن که دشمن را به طوری بر خود مسلط کند که گوشش را بدون این که چیزی بر استخوان باقی بماند، بخورد و استخوان را شکسته و پوست از تنش جدا سازد، مردی است ناتوان و زبون.»
سپس ایشان فرمودند: «و اما من، به خدا سوگند! پیش از آن که به دشمن فرصت و توانایی دهم، با شمشیر مشرفی چنان به او خوهم زد که ریزه استخوانهای سر او بپرد و بازوها و قدمهایش قطع شود و پس از کوشش من، اختیار فتح و پیروزی با خداست.»[15] این خطبه، شهادتی تاریخی بر ضعف فرهنگ دفاع در میان مردم کوفه است.
4-4. علل روحیهٔ ضددفاعی از منظر امام علی (ع)
در این خطبه، امام علی (ع) علل رؤیت از دفاع و جهاد با دشمن را در پنج مورد بنیادین تحلیل میکنند:
(1) دلبستگی به دنیای ناپایدار و فراموشی زندگانی ابدی
مردم به جای توجه به آخرت و عاقبت عمل، در دنیا غرق شدهاند و از حیات جاویدان غافلند. این، باعث میشود که برای حفظ لحظهای از زندگی، از جهاد و دفاع عقبنشینی کنند. آنها فراموش کردهاند که دنیا مقدمهٔ آخرت است و اگر در این مقدمه فداکاری نکنند، در آن سو نصیبشان چه خواهد بود. این نوع نگاه، نوعی بیوفاداری به عهد با خداست.
(2) ترس از مرگ، مانع اصلی جهاد
جوهر جهاد و مبارزه، در کف اخلاص نهادن جان و مال است. اما وقتی ترس از مرگ غالب شود، انسان نه تنها جان خود را فدا نمیکند، بلکه از مواجهه با دشمن هم میهراسد. این ترس، نشانهٔ ضعف ایمان و عدم توکّل بر خداست. امام علی (ع) در نهروان شاهد بود که چگونه ترس، مردم را از کنار او جدا میکند.
(3) بیزاری از رنج و سختیهای جنگ و تمایل به رفاه و آسایش
حتی اگر این رفاه با خواری و سازش همراه باشد، مردم آن را بر مقاومت ترجیح میدهند. این، نشانهٔ فقدان ایمان و بصیرت است. آنها فراموش کردهاند که رفاه بدون عزت، ذلت است. این، دقیقاً همان چیزی است که معاویه از آن استفاده کرد و مردم کوفه را از جهاد منصرف کرد.
(4) عدم تشخیص مصالح فردی و اجتماعی
تأثیر سوء دنیاگرایی بر عقل و اندیشه، باعث میشود که افراد نتوانند مصالح کلان جامعه را از منافع شخصی خود تشخیص دهند. آنها فکر میکنند با فرار از جنگ، به نفع خود عمل میکنند، در حالی که در واقع، خود و فرزندانشان را به سقوط و تسلیم میکشانند. این، نوعی کوری معنوی است که فقط با تربیت ایمانی درمان میشود.
(5) ناآمینی و ناصداقت نسبت به فرامین امام و رهبری
ارتباط بین رهبر و مردم آلوده شده و لوث میشود. این، به دلیل تأثیر امیال دنیوی و نفسانی و عدم تحلیل درست قضایاست. مردم به جای اطاعت از رهبری مشروع، به سمت فریبهای دنیایی میروند. این، نقطهٔ شروع فروپاشی نظام دفاعی است.
4-5. آثار سوء فقدان انگیزهٔ دفاعی از منظر امام علی (ع)
آثار سوء فقدان انگیزهٔ دفاعی، از دیدگاه امام علی (ع)، شامل موارد زیر است:
(الف) تقویت طمع دشمن در حمله
وقتی دشمن متوجه میشود که جامعه از داخل ضعیف شده، به محاسبهٔ حمله روی میآورد. این، دقیقاً همان چیزی است که معاویه انجام داد: با دیدن بیتفاوتی مردم کوفه، به سراغ امام علی (ع) حرکت کرد. ضعف فرهنگ دفاع، سبک دستی دشمن را افزایش میدهد.
(ب) افزایش گستاخی، نقشههای خائنانه و شایعات
محیطی فساد گسترده میشود که در آن، دشمن به آزادی عمل میکند. شایعات، تهمتها و فتنهها در جامعه پراکنده میشود و وحدت ملی از بین میرود. این، نوعی جنگ روانی است که فقط در جامعهای مؤمن و هوشیار شکست میخورد.
(ج) تزلزل وحدت و ثبات جامعه
مردم نسبت به توطئههای دشمن بیتفاوت میشوند و وحدت ملی از بین میرود. این، دقیقاً همان چیزی است که در نخیله رخ داد: مردم به جای همبستگی، پراکنده شدند. این، نقطهٔ شروع سقوط است.
(د) ناپدید شدن صداقت، امانت و درستکاری
اعتماد متقابل از بین میرود و نظرات دربارهٔ مسئولان و نیروهای نظامی متفرق میشود. هر کس دیگری را مشکوک میداند. این، فضایی برای فتنه و خیانت ایجاد میکند که فقط با تربیت اخلاقی و ایمانی درمان میشود.
(ه) ضعف امنیت و ثبات سیاسی و روانی
جامعه در برابر حملات دشمن ضربهپذیر میشود. احساس امنیت از بین میرود و مردم به سمت ناامیدی و بیاعتمادی میروند. این، نوعی فروپاشی درونی است که قبل از سقوط نظام رخ میدهد.
(و) تضعیف توان دفاعی و بیاعتنایی به سرنوشت جامعه
هر فرد فقط به خود فکر میکند و دیگری را تهدید میبیند. این، آخرین مرحله قبل از سقوط است. وقتی مردم به جای "ما"، فقط "من" را میبینند، دیگر هیچ نیرویی نمیتواند جامعه را نجات دهد.
5. پیامدهای فقدان فرهنگ دفاع
5-1. تنها ماندن رهبری: شکست ارتباط بین رهبر و مردمدر اثر فقدان انگیزهٔ دفاع و گسترش آفات فرهنگی مانند دنیاخواهی و حبّ نفس، یکی از وخیمترین پیامدها، تنها ماندن رهبری جامعه است.
وقتی مردم از اطاعت به موقع از فرامین رهبری سر بازنیند و در لحظات بحرانی از صحنه مبارزه فرار کنند، در عمل، رهبر را در مقابل دشمن تنها میگذارند. این، نوعی خیانت معنوی و سیاسی است که امام علی (ع) آن را به تصویر کشیده و فرمودهاند:
«سوگند به خدا! گمان می کنم اگر جنگ شدت یابد و آتش مرگ و قتل افروخته شود، شما مانند جدا شدن سر از بدن، از پسر ابوطالب جدا خواهید شد.»[18]
این، پیشبینی الهی و تاریخی از سرنوشت جامعهای است که در لحظهٔ نبرد، از کنار رهبرش فاصله میگیرد. در دوران امام علی (ع)، یارانش در نخیله و صفین از او جدا شدند و این، زمینهساز شهادت ایشان شد. در نظام اسلامی امروز، این درس تاریخی یادآوری میشود: تا زمانی که ملت پشت خط رهبری ایستاده باشد، هیچ دشمنی نمیتواند به مقصد خود دست یابد.
5-2. حکومت شایعه: آلودگی فضای اجتماعی و سقوط رهبری
زمانی که رابطهٔ طبیعی بین رهبر و امت از مسیر خود خارج شود و مردم به جای اطاعت، به نافرمانی روی آورند، دشمن به اهداف خود نزدیک میشود. این، نقطهٔ شروع "حکومت شایعه" است؛ جایی که دشمن با تبلیغات، فتنه و شایعهپراکنی، ذهن مردم را آشفته میکند.
اگر واکنش مردم منفی باشد — یعنی به شایعات باور کنند — دشمن حجم تبلیغات خود را افزایش میدهد و تا جایی پیش میرود که مردم را نسبت به تغییر یا حذف رهبری مصمم میسازد. در نهایت، دست خود مردم، به دست دشمن، به سوی رهبری بلند میشود.
با نگاهی به تاریخ ائمه معصومین (ع)، مشاهده میکنیم که اغلب در محیطی از فتنه و شایعه شهید شدند:
1- امام علی (ع) توسط شخصی که سابقهٔ جهاد در کنار ایشان داشت، به شهادت رسید.
2- امام حسن (ع) در برابر فشارهای سیاسی و شایعات معاویه، صلح کرد تا فتنه بیشتر گسترش نیابد.
3- امام حسین (ع) به دست مردانی شهید شد که پیش از آن، تحت عنوان "یاران اهل بیت" شناخته میشدند.
این، نشاندهندهٔ آن است که فرهنگ ضددفاعی، زمینهساز شکست نظام الهی است.
5-3. ذلت و خواری: پیامد نهایی فاصله از اهل بیت (ع)
وقتی دشمن بتواند جایگاه محوری نظام — یعنی رهبری — را متزلزل کند، به راحتی تمام مراکز کلیدی قدرت را فتح میکند و خود را بر مردم تحمیل میکند.
در این حالت، آزادیهای مشروع مردم نادیده گرفته میشود و دشمن، جهل و بیاطلاعی مردم را عامل ثبات حکومت خود میداند. او با دور نگه داشتن مردم از واقعیتها، همواره بر گردنشان سوار میماند و مخالفان هوشیار را با دست خود مردم جاهل به قتل میرساند.
تاریخ اسلام شاهد است: پس از کنارهگیری از اهل بیت (ع)، مسلمانان سالیان دراز در اسارت و ذلت فرو رفتند. امروز نیز مشکلات جهان اسلام، ریشه در جهل و بیتوجهی به نور امامت و ولایت دارد.
امام علی (ع) در این باره فرمودهاند: «انفروا رحمکم الله الی قتال عدوکم و لا تثاقلوا إلی الارض فتقروا بالخسف و تبؤوا بالذل و یکون نصیبکم الأخس.»[19]
«خدایا شما را بیامرز! به جنگ با دشمن خود بروید و به زمین گران مسازید، که به خسارتها و ذلت برگردید و پستترین سهم به نصیبتان بشود.» این، هشداری استراتژیک است: فرار از دفاع، نه فقط شکست نظامی، بلکه سقوط تمدنی و معنوی است.
5-4. نتیجه: فرهنگ دفاع، سد محکمی در برابر ذلت و شایعه
عامل اصلی حفاظت از جامعه از ذلت و خواری، وجود فرهنگ دفاعی عمیق و همهگیر است. وقتی مدافع میداند:
(1) چرا پشتیبانی از رهبری، خط آخر مقاومت است
مدافع اسلامی میفهمد که رهبری، نه یک شخصیت سیاسی، بلکه نماد اتحاد، استقلال و هویت اسلامی است. وقتی مردم از رهبرشان فاصله میگیرند، دیگر نه یک ملت مؤمن، بلکه گروههای متفرقه هستند. اما وقتی فرهنگ دفاع حاکم باشد، ملت در برابر توطئهها یکپارچه میماند. امام خمینی (ره) تأکید میکنند:
«ملت ایران، یکپارچه مجاهد است و یکپارچه رزمنده است و یکپارچه مؤمن است و دست تبهکاران را به واسطه ی ایمان خودشان از کشورشان قطع می کنند.»[20]
(2) چرا حکومت شایعه، محصول فاقد بودن فرهنگ دفاع است
وقتی مردم از دفاع و مجاهدت دوری میکنند، فضای فکری آنها خالی میشود و دشمن با شایعه، فتنه و تبلیغات، آن را پر میکند. اما اگر فرهنگ دفاع فراگیر شود، مردم نه به شایعه گوش میدهند، نه به توطئه باور میکنند. آنها میدانند که دشمن، از طریق فرقهافکنی میخواهد آنها را شکست دهد.
(3) و چه پیامی از طریق یکپارچگی به دشمن داده میشود
وقتی دشمن متوجه میشود که ملتی یکپارچه، مؤمن و مجاهد در برابر او ایستاده، دیگر نمیتواند با توطئه یا شایعه به آن آسیب بزند. او میداند که حتی اگر بتواند رهبری را هدف قرار دهد، ملت به جای تسلیم، بیشتر متحد میشود.
این، دقیقاً همان چیزی است که در جنگ تحمیلی و جنگ 1404 رخ داد: دشمن، با تمام توانش، نتوانست خط رهبری را تضعیف کند، چون روبروی او نه یک فرد، بلکه یک ملت مؤمن و یکپارچه بود.
نتیجهگیری:
پیروزی در برابر دشمن، تنها با سلاح و تدبیر نظامی محقق نمیشود، بلکه مستلزم وجود فرهنگی مقاوم است که در برابر دنیاخواهی و حبّ نفس مقاومت کند.تاریخ اسلام شاهد است: هرگاه مردم از جهاد فاصله گرفته و به رفاه و آسایش تمایل یافتهاند، دشمن فرصت یافته و توطئههایش را عملی کرده است.
امام علی (ع) در نخیله هشدار داد که فرار از جهاد، مانند جدا شدن سر از بدن است. این درس، امروز نیز پابرجاست: تا زمانی که فرهنگ دفاع در مقابل دنیاخواهی ایستادگی کند، ملت اسلامی در برابر تجاوز پایدار خواهد ماند.
امام خمینی (ره) تأکید میکنند که مقاومت، وقتی پایدار است که انگیزه آن، فقط خدا باشد. اگر این فرهنگ از دست برود، نه تنها خط رهبری تنها میماند، بلکه ذلت و خواری سهم جامعه خواهد بود. بنابراین، بازخوانی خطبههای امام علی (ع)، نه یک کار تاریخی، بلکه یک ضرورت فرهنگی و انقلابی است.
پانویسها:
[1] صحیفه نور، ج 16، ص 48[2] قرآن کریم، سوره الرعد، آیه 11
[3] نهجالبلاغه، خطبه 51
[4] قرآن کریم، سوره الحج، آیه 41
[5] صحیفه نور، ج 17، ص 161
[6] قرآن کریم، سوره التوبة، آیه 24
[7] ] صحیفه نور، ج 16، ص 174 - 173.
[8] صحیفه نور، ج 20، ص 235.
[9] نهج البلاغه، حکمت 41.
[10] صحیفه نور، ج 16، ص 134
[11] قرآن کریم، سوره الجاثیه، آیه 23
[12] وسائل الشیعة، ج 6، باب 1، ص 123
[13] صحیفه نور، ج 16، ص 101
[14] صحیفه نور، ج 16، ص 48
[15] نهجالبلاغه، خطبه 34
[16] نهجالبلاغه، خطبه 150
[17] قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 144
[18] نهجالبلاغه، خطبه 34
[19] نهجالبلاغه، خطبه 34
[20] صحیفه نور، ج 21، ص 71