مهاجرت ارامنه داشناکسيون به ايران و تأثير آن بر روابط ايران و شوروي(2)

فرمانده نظامي آذربايجان «سرلشگر اسماعيل اميرفضلي» درباره ادعاي روس ها مبني بر کمک مالي به ارامنه نوشت که «[من] در جلسه اي جهت اهداي تصديق نامه به سي و دو نفر از شاگردان مدرسه ارامنه تبريز که تبعه ايران هستند، شرکت کرده و براي تشويق و ترقي
چهارشنبه، 17 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مهاجرت ارامنه داشناکسيون به ايران و تأثير آن بر روابط ايران و شوروي(2)

مهاجرت ارامنه داشناکسيون به ايران و تأثير آن بر روابط ايران و شوروي(2)
مهاجرت ارامنه داشناکسيون به ايران و تأثير آن بر روابط ايران و شوروي(2)


 

نويسنده: رضا آذري شهرضايي




 
فرمانده نظامي آذربايجان «سرلشگر اسماعيل اميرفضلي» درباره ادعاي روس ها مبني بر کمک مالي به ارامنه نوشت که «[من] در جلسه اي جهت اهداي تصديق نامه به سي و دو نفر از شاگردان مدرسه ارامنه تبريز که تبعه ايران هستند، شرکت کرده و براي تشويق و ترقي
مدرسه – مانند ديگر مسئولان – مبلغ دويست تومان کمک مالي نموده و اين مساعدت به اتباع و مدارس ايراني است و اين موضوع نمي تواند مورد سوء ظن سفارت شوروي قرار گيرد.» ( 22)
سفارت شوروي هر از گاهي چند ادعايي را مطرح کرده و به مرور به بهانه حفظ امنيت شوروي، به تشديد درگيري هاي ارامنه مهاجر داشناکسيون و هنچاک پرداخت و با حمايت از هنچاک ها، به اين اختلافات دامن زد. نظميه تبريز در گزارشي به نظميه کل کشور در اين باره نوشت: «... به واسطه مناسباتي که هنچاق ها با قونسولگري دولت شوروي روس دارند، اکثر اتباع ارامنه دولت مزبور نيز داخل جمعيت فرقه هنچاق ها شده و به موجب راپرت واصله بعضي از اتباع دولت شوروي روس و اعضاء فرقه مزبور، ساعي و جاهد بوده اند که «الکساندر وارتانيان» را به سمت نمايندگي دوره پنجم مجلس مقدس شوراي ملي... انتخاب نمايند...». (23)
حمايت شوروي از کانديداي هنچاک ها باعث تشديد درگيري بين ارامنه شد. بدين دليل، نظميه تبريز براي حفظ امنيت، وارد عمل شد و مسببين را بازداشت نمود و به دادگاه سپرد. سرکنسولگري شوروي در تبريز، در نامه اي به نظميه، نسبت به «... حرکات بعضي از ارامنه تبريز نسبت به بعضي از تباع دولت شوروي روس... شکايت نموده...».(24) وزارت داخله درگزارشي به وزارت خارجه اعلام کرد که «قونسولگري دولت شوروي، علنا در امور انتخابات شهر تبريز دخالت کرده و تلاش دارد که الکساندر وارتانيان، عضو فرقه هنچاک که با کنسول گري شوروي ارتباط دارد، انتخاب شود».
تجارتخانه هاي شوروي، تجار ارمني را که در تبريز و مراغه با آن ها داد و ستد داشتند، زير فشار قرار دادند که اگر در انتخاب وارتانيان به نمايندگي مجلس، مساعدت نکنند، از ورود کالاهاي آنان به روسيه جلوگيري خواهند کرد.(25) اين اعمال مداخله جويانه شوروي ها باعث شد که «سهراب خان ساگينيان»، کانديداي داشناکسيون، در نامه اي به وزارت خارجه، از اين اعمال نفوذ کنسول شوروي شکايت کرده و اظهار کند: «... بيم آن مي رود که اين اوضاع، اول توليد نزاع نمايد و دوم اداره انتخاب کنندگان را فاسد کند...» و خواستار آن شد که «... هر چه زودتر از اين تشبثات جلوگيري شود...».(26)
تداوم دخالت ها، منجر به درگيري شد؛ سه تن از اتباع شوروي به نام هاي «الکساندريان»، «بابايان» و «بارخوداروف» مورد حمله قرار گرفتند و«اسلاوتسکي»، کنسول شوروي، در نامه اي به اداره نظميه اعلام کرد: «... داشناق ها در اين چند روزه اخير، نظر به اغماض علني بعضي از مامورين دولت عليّه، بدون هيچ گونه مواخذه، شروع به کتک کاري اتباع شوروي نموده اند. از همين قبيل است کتک کاري هايي که در حق الکساندريان و بابايان و بارخوداروف مرتکب شده اند. آژان ها که در اين موقع شاهد قضيه بوده اند، نه اينکه از اين حرکات داشناق ها جلوگيري نکرده اند، حتي الکساندريان و بارخوداروف کتک خورده را نيز توقيف کرده بودند...» (27) کنسول شوروي در پايان به ضرب و شتم آنان اعتراض کرده و خواستار تنبيه مقصران شد.(28) نظميه تبريز در برابر اين ادعاي کنسول شوروي، اعلام کرد که الکساندريان در مورخه 18 بهمن 1302/ 8 فوريه 1924 در کليساي ارامنه، به مذهب مسيحي توهين [نموده] و اين مسئله باعث خشم ارامنه شده و به همين دليل، الکساندريان مورد ضرب و شتم قرار گرفته است و نظميه تبريز ارامنه را ساکت و الکساندريان را بازداشت نموده است. نظميه در ادامه گزارش نوشت: «... در، موقعي که مطابق معمول، جيب هاي مشاراليه[ الکساندريان] را تفتيش مي کنند، اوراقي به دست آمده که تبليغات مشاراليه را ثابت مي کند؛ چنان چه خود الکساندريان در ضمن تحقيقات به تقصير خود معترف [...] و مطابق تقاضاي ژنرال قونسولگري دولت شوروي روس که از آن مقام محترم نموده بودند، از تقصير مشاراليه صرف نظر [شده] و مرخص گرديده است...»(29) با اين که الکساندريان به نظميه تعهد سپرده بود که از رفتار مداخله جويان
پرهيز کند، اما با دستياري دو اتباع ديگر شوروي، «کورکين بارخوداروف» و «هايق بابايان»، جلساتي را به نفع الکساندر وارتانيان، کانديداي مجلس پنجم برگزار کردند. نظميه اين تحرکات الکساندريان را به اطلاع سرکنسول دولت شوروي در تبريز رسانده وسرکنسول «... اطمينان دارند که از رفتار اتباع دولت شوروي که در امور انتخابات دخالت مي کند، جلوگيري خواهند نمود...»، ( 30) اما آنان به تعهد خود عمل نکردند «... و با اين که مداخله آن ها در امور انتخابات، خارج از وظيفه و قانوناً از انختاب وکيل ارامنه ايران ممنوع بوده اند، جداً اقدام و داخل عمليات شده اند، که مداخله آن ها باعث توليد کدورت بين ارامنه گرديده و [ارامنه تبريز] اعمال آن ها را تعقيب و در نتيجه بين چند نفر از آن ها نزاع واقع شده...».(31) نظميه از وزارت خارجه درخواست نمود که از کنسول شوروي در تبريز خواسته شود که رفتار بارخوداروف، الکساندريان و بابايان را کنترل نمايند.(32)
رفتارهاي مداخله جويانه و خارج از عرف ديپلماتيک شوروي ها نسبت به ايران، وزارت خارجه ايران را به اين نتيجه رسانده بود که روس ها «... نسبت به فرقه داشناک در ايران خصوصا در آذربايجان، نظريه مخصوص داشته و مي خواهند در تحت عناوين مختلفه، آن ها را به وسيله دولت ايران در تحت تضييق و فشار گذارده و بالنتيجه به قبول نظريات خود وادار نمايند...».(33)
اما مسئولان ايراني در برابر اين همه دخالت، تنها به اخطار و هشدار اکتفا مي کردند، زيرا ايران به دليل ضعف، براي جلوگيري از رفتارهاي مداخله جويانه و خارج از عرف ديپلماتيک شوروي ها، از ابزارهاي لازم برخوردار نبود ؛ در حالي که روس ها مي توانستند با وارد آوردن فشارهاي شديد اقتصادي و ايجاد موانع تجاري براي تجار ايراني، اقتصاد نواحي شمالي ايران را به نابودي کشانند.
وزارت امور خارجه ايران، بيش از پنج سال کوشيد که براي حل و فصل ماجرا و کاهش نگراني هاي شوروي ها از راه مصالحه، اقدام کند، اما در پايان، مسائلي چون دخالت شوروي در انتخابات نمايندگي مجلس ارامنه ايران و يا دسته بندي داخلي ارامنه ايران – که به امور داخلي ايران مربوط مي شد- وزارت خارجه ايران را به اين نتيجه رساند که ديگر به خواسته هاي اتحاد شوروي تمکين نکند: «... وزارت خارجه پس از اجراي تحقيقات،اظهارات نمايندگي مختار را رد [ کرده] و خاطر نشان ساخته است که نه تنها ارامنه ايران، بلکه مهاجرين روسيه، همه در اظهار عقيده خود، کتبا و شفاها آزاد مي باشند».(34)
وزارت خارجه در نامه خود به کارگزار خارجه آذربايجان در تبريز، درباره آزادي عمل ارامنه مهاجر به اين تعهد استناد کرد که: «... مطابق مراسله «رتشتين»، نماينده مختار سابق دولت شوروي در ايران – که ضميمه عهدنامه دولتين شده است – اين قبيل اشخاص [يعني مهاجرين]، مي توانند مبارزه ادبي و شفاهي با رژيم روسيه بنمايند و فقط دولت ايران عهداً مکلف مي باشد از تجهيزات آن ها که به قصد حمله به روسيه با جماهير شوروي باشد، جلوگيري نمايد...».(35)
اما شوروي قصد داشت با بهانه گيري و فشار بر دولت ايران، با دست دولت ايران، داشناکسيون ها را زير فشار قرار دهد. دولت ايران در جواب تقاضاي شوروي ها داير بر انحلال حزب داشناکسيون، آن را مداخله در امور داخلي ايران دانسته و با استناد به فصل چهارم قرارداد 1921، به مداخله شوروي اعتراض کرد و وزارت خارجه به کارگزار خارجه آذربايجان دستور داد که در برابر ادعاها و نامه هاي کنسول شوروي در تبريز «... چون اظهارات سابقه را تکرار نموده اند،بديهي است به همان جواب هاي اوليه که بر طبق راپورت نظميه داده اند، اشاره نموده، ضمنا علاوه نماييد که مطابق فصل پنجم عهدنامه و مراسله رتشتين، حق اين گونه اظهارات را ندارند»(36)
وزارت خارجه ايران ادعاي کنسول شوروي در تبريز را، مبني بر حمايت ماموران نظميه از داشناکسيون در ماجراي ضرب و شتم سه نفر اتباع شوروي، رد کرد و نسبت به دخالت سرکنسولگري در امر انتخابات و تبليغات و تحريک جوانان ارامنه، اعتراض و نارضايتي خود را نسبت به عمليات الکساندريان، بابايان، بارخودارف اظهار نمود و خواستار جلوگيري از ادامه اقدامات آنان شد. وزارت خارجه از نظميه خواست که مراقب و مواظب حرکات آن ها بوده و از اعمال خلاف قانون آنان جلوگيري کند. (37)
و اما سرانجام، نياز اقتصادي نواحي شمال ايران به راه ارتباطي قفقاز و روسيه، وابستگي بخش زيادي از تجارت و کشاورزي مناطق شمالي ايران به آسياي ميانه و قفقاز و تجاوزهاي مداوم مرزي شوروي ها، ايران را وادار نمود که براي بستن يک قرارداد تجاري که روس ها، سال ها آن را به تعويق انداخته بودند، به ناچار جلوي فعاليت هر گونه تشکل سياسي يا اجتماعي مهاجرين روس و به ويژه داشناکسيون را بگيرد. البته فضاي سياسي و اجتماعي ايران هم رو به انسداد مي رفت و احزاب و گروه هاي سياسي و اجتماعي ايران، به دليل فشار استبداد، تعطيل شده بودند و ادعاهاي مداخله جويانه روس ها نيز هم چنان ادامه داشت.*

پی نوشت ها :
 

*اين مقاله در همايش «محدوديت و جابجايي اقوام در قفقاز (1951-1920) به تاريخ 4و 5 خرداد 1382، ارائه شده است.
22.پيشين، نامه مورخه 18 اسد / مرداد 1302/ 11 اوت 1923.
23.پيشين، پرونده شماره 8-20-1303 ش، نامه شماره 1332.
24.پيشين.
25.پيشين.
26.پيشين، نامه مورخ اول جوزا / 1 خرداد 1303 / 21 مه 1924.
27.پيشين، پرونده شماره 52-25-1303 ش، نامه شماره 620، 25 جوزا / خرداد 1303/ 15 ژوئن 1924.
28.پيشين.
29.پيشين.
30.پيشين.
31.پيشين.
32.پيشين.
33.پيشين، نامه شماره 14041، 24 سنبله / شهريور 1303 /16 سپتامبر 1924.
34.پيشين.
35.پيشين.
36.پيشين.
37.پيشين.
 

منبع:نشريه پايگاه نور شماره 25



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.