ناآگاهي دولتمردان عصر فتحعلي شاه قاجار از تحولات بين المللي (3)

فتحعلي شاه در1221 ق/1805 م با افزايش ارتباط و نامه نگاري با دولت هاي خارجي، يک نفر را به عنوان منشي الممالک منصوب کرد. مولف روضه الصفاي ناصري وظايف او را تحرير نامه جات خارجه و فرامين قضاآئين مطاعه و ملفوفه جات اسرار مکنونه و مرموزه (هدايت، ص417) بيان مي کند. با پيچيده تر شدن سياست خارجي و گسترش روابط با دولت هاي
چهارشنبه، 22 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ناآگاهي دولتمردان عصر فتحعلي شاه قاجار از تحولات بين المللي (3)

ناآگاهي دولتمردان عصر فتحعلي شاه قاجار از تحولات بين المللي (3)
ناآگاهي دولتمردان عصر فتحعلي شاه قاجار از تحولات بين المللي (3)


 

نويسنده: علي اصغر راستينه*




 
فتحعلي شاه در1221 ق/1805 م با افزايش ارتباط و نامه نگاري با دولت هاي خارجي، يک نفر را به عنوان منشي الممالک منصوب کرد. مولف روضه الصفاي ناصري وظايف او را تحرير نامه جات خارجه و فرامين قضاآئين مطاعه و ملفوفه جات اسرار مکنونه و مرموزه (هدايت، ص417) بيان مي کند. با پيچيده تر شدن سياست خارجي و گسترش روابط با دولت هاي ديگر،ضرورت وجود وزير امور خارجه و وزارتخانه اي که مسائل مربوط به سياست خارجي را هدايت کند،بيشتر احساس شد و فتحعلي شاه در 1236 ق عبدالوهاب نشاط اصفهاني را به عنوان نخستين وزير امور خارجه ايران برگزيد.
در مورد ديدگاه و عملکرد نشاط اصفهاني در زمينه سياست و روابط خارجي اطلاع دقيقي در دست نيست؛ پس به نظر محمد طباطبايي در اين باره بسنده مي شود:
نشاط در اثر تجربه هاي تلخي که از حوادث يک ساله تاريخ ايران،به ويژه سرگذشت اصفهان و بالاتر از آن، عواقب وخيم جنگ هاي ايران و روس و پيمان گسلي هاي دول بزرگ غربي در موارد لازم و بي وفايي آنها از تقديم مساعدتهاي معهود، پيدا کرده بود،طرح سياست خارجي ايران را به شکلي افکنده که بعدها قائم مقام و ميرزا تقي خان دنباله آن را گرفته، ترتيبي اختيار کردند که از آن به «مدارا» و «سازش» و «موازنه» تعبير مي شد (همو، 1339، ص 34).
البته اين نکته را نيز نبايد ناديده گرفت که محيط طباطبايي در کتاب ديگرش، توانايي و شايستگي واقعي نشاط اصفهاني را براي مقام صدرات عظمي با توجه به نيازهاي زمانش پايين تر از نياز واقعي ايران عنوان مي کند (همو، 1367، ص114).
دومين وزير امور خارجه ايران، ميرزا ابوالحسن خان ايلچي* بود.
وي در 1240ق/ 1824 م به منصب وزارت امور خارجه برگزيده شد. رضاقلي خان هدايت دراين مورد مي نويسد:
... چون حاجي ميرزا ابوالحسن خان سفير، بر احوال اهالي دولت ها بصير بود، به منصب وزارت دول خارجه منصوب آمد (همو، 634).
در اين زمان با وجود گذشت چند سال از تأسيس وزارت امور خارجه و انتخاب وزير، هنوز شاه، صدراعظم، عباس ميرزا و.. سياست خارجي کشور را اداره مي کردند و حتي شاه به ميل و دلخواه خود، بدون در نظر گرفتن ديدگاه هاي وزير امور خارجه، فردي را مأمور مذاکره با نمايندگان دولت هاي خارجي مي کرد (اتحاديه، ص 19-20).
در زمان فتحعلي شاه، وزير امور خارجه بيشتر نمادين بود تا ترسيم کننده خط و مشي سياست و روابط خارجي؛ زيرا شاه درباره سياست خارجي تصميم مي گرفت و هيچ کار مثبت و منفي بر خلاف ميل او انجام نمي شد و هيچ کس اجازه نداشت سفيران خارجي را بدون اجازه شاه بپذيرد.
يکي ديگر از دولتمردان ايران در دوره فتحعلي شاه، عباس ميرزا، وليعهد است. به تأييد اغلب ناظران خارجي، تاريخ نويسان ايراني و اسناد تاريخي، او يکي از مردان نامي ايران دراين دوره تاريک تاريخ ايران است. عباس ميرزا از معدود شاهزادگان و دولتمردان ايران در دوره قاجار بود که از مسائل و مشکلات داخلي و نارسايي هاي امور سياسي و نظامي آگاهي نسبي داشت و در همه حال،در انديشه سر و سامان دادن به آن امور بود. اگرچه او نيز از دگرگوني هاي نظام بين المللي آگاهي کافي نداشت، هميشه خواهان به دست آوردن اطلاعات مورد نيازبود،به اين مناسبت عباس ميرزا از بنيان گذاران نوگرايي در ايران به شمار مي رود (فراستخواه، ص3).
عباس ميرزا جزو آن دسته از نوگرايان و اصلاح گراني است که سوداي اصلاحات بدون پاي گذاردن به خاک بيگانگان در ذهنش پديد آمد.براي وي فکر اصلاحات در نتيجه تماس، برخورد و آشنايي با اروپاييان در خارج از اروپا اتفاق افتاد. جنگ هاي ايران و روس (1218- 1228/ 1803- 1813 م) به يکباره مجموعه بيش از دو قرن پيشرفت و ترقي اروپا را پس از رنسانس و انقلاب صنعتي به گونه اي آشکار در مقابل چندين قرن عقب گرد ايرانيان قرار داد. اين جنگ ها چشمان عباس ميرزا را بر روي بسياري از واقعيت ها گشود(زيبا کلام، ص235). او دريافت مادامي که ايرانيان در عرصه صنعت و دانش هاي جديد، به ويژه در امور نظامي از روس ها عقب باشند، هرگز نخواهند توانست متجاوزان روسي را شکست دهند. گاسپارد روويل در اين مورد از زبان عباس ميرزا مي نويسد:
روسها با هرشکستي که به من وارد سازند ندانسته درسي به من مي دهند و از فرا گرفتن آن درسها نفع بيشتري عايدم خواهد شد... (همو، ص 175).
حسين محبوبي اردکاني درباره کارهاي نوگرايانه عباس ميرزا مي نويسد:
شاهزاده عباس ميرزا طبعاً متجدد و مايل به ترقي و آبادي ايران بوده است و هر قدمي که در تجدد و ترقي ايران در آن زمان برداشته شده از قبيل اصلاح قشون ايران و تشکيلات اروپايي در نظام ايران و استعمال اسلحه جديد و فرستادن شاگرد به اروپا و جلب صنعتگران اروپايي و رواج علوم و صنايع جديد درايران از مساعي او بوده است... (همو، ص 53-54).
پيرآمده ژوبر فرانسوي از ديدگاه ديگري درباره عباس ميرزا مي نويسد:
[عباس ميرزا] تاريخ سلاطيني را که در مملکتش شمرده اند به خوبي مي داند. در ميان ايرانيان هيچ کس مانند او هواخواه علوم و صنايع اروپايي نيست؛ و شايد احترامي که براي مذهب مسيح قائل است بتوان بر همين نکته حمل کرد. ظواهر امر حاکي است که وي، پس از جلوس به تخت سلطنت چنان با حزم و تدبير و عاقلانه در راه ترقي ايران گام برخواهد داشت که از هر حيث در عداد بزرگ ترين سلاطين درخواهد آمد (همو، ص212).
عباس ميرزا ضمن توجه به دانش و کارشناسي تمدن غرب،از جنبه استعماري آن نيز آگاهي کافي داشته است (حائري، ص 308). او همچنين از کارهاي استعماري انگليسي ها در هندوستان آگاه بود. گاسپار دروويل در اين باره مي نويسد:
او بارها از بدرفتاري انگليسيها با مردم هند سخن مي گويد و سياست آنها را براي انهدام امپراتوري مغول هند محکوم مي کند. ضمناً مي ترسيد که مبادا همان سياست را با نفوذ مشؤوم خود در ايران نيز اجرا کنند. شايد اين ترس چندان هم بي پايه نباشد. زيرا سفيرانگلستان چندين بار تقاضا کرده است که کارگزاري سابق بوشهر دوباره تأسيس و در آن عده اي از سربازان انگليسي مستقر گردند. اين تقاضا با تجربه تلخي که از گذشته در دست بوده است رد شده است، زيرا در نقطه دور افتاده اي چون بوشهر براي سياست انگلستان، ايجاد تحت الحمايه هايي از حکام دست نشانده امر بسيار آساني است (همو، ص178).
الکس بارتر نيز در سفرنامه اش درباره گفتگويي که هنگام توقف در قوچان با عباس ميرزا انجام داده، چنين مي نويسد:
... درباره تحصيلات و يادداشت هايم که در طي مسافرت در سرزمين هاي ناشناخته تهيه کرده بودم سوال کرد و گفت: من از کار شما در خصوص ثبت وقايع اطلاع دارم و همين بررسي اين گونه نکات است که ملت شما را به اوج تمدن رسانيده است.
... در اين مصاحبه عباس ميرزا از جغرافيا و رياضيات (با همان اسامي که ما آنها را مي ناميم) صحبت کرد و مهارت قابل قبول خود را در زمينه جغرافيا نشان داد. او از هلند جديد نام برد... (همو، ص 68-69).
مخالفت عباس ميرزا با شروع جنگ دوم ايران با روس ها ناشي از آگاهي او از تحولات بين المللي و محدوديت هاي توان نظامي ايران در برابر ارتش مدرن، مجهز و منظم روسيه تزاري بود (جهانگير ميرزا، ص 14-15).

نتيجه
 

بينش محدود مبتني بر روابط سياسي عشيره اي، کوته بيني و بي تجربگي اغلب دولتمردان در دوره فتحعلي شاه قاجار در تعيين و تبيين سياست هاي راهبردي ايران در اين دوره نقش منفي داشت و ناآگاهي آنها از تحولات و سياست هاي پيچيده بين المللي، سبب تضعيف موقعيت ديپلماتيک ايران شد؛در حالي که در جناح ديگر، سياستمداران ورزيده، کارآزموده و آگاه انگليسي، روسي و فرانسوي حضور داشتند که همه در تحولات جهاني نقش محوري ايفا مي کردند و از نظر کارداني و آگاهي از سياست با همتايان ايراني خود قابل مقايسه نبودند، البته معدود دولتمردان آگاه و کاردان ايراني نيز که انديشه هاي اصلاحي داشتند و مي توانستند با سياستمداران کشورهاي اروپايي مقابله کنند،به دليل در اقليت بودن انديشه هايشان و وجود توطئه هاي داخلي و خارجي چندان موفق نبودند. نتيجه اين وضعيت در ايران، تحميل قراردادهاي استعماري گوناگون، از دست رفتن سرزمين هاي زرخير و تحقير دولت و ملت ايران در اين دوره بوده است.
کتابنامه
- اتحاديه، منصوره، گوشه هايي از روابط خارجي ايران،تهران: آگاه، 2535 شاهنشاهي.
- افشاري، پرويز، صدراعظم هاي دوره قاجاريه، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1372.
- اعتماد السلطنه، محمد حسنخان، خلسه، به کوشش محمود کتيرائي، تهران: زبان و فرهنگ ايران، 1348.
- اميري، مهراب (گرد آورنده و مترجم)، ده سفرنامه،تهران: وحيد، 1369.
- بارتر، الکس، سفرنامه، برگردان: حسن سلطاني فر، مشهد: معاونت فرهنگي آستان قدس رضوي، 1366.
- بهنام، جمشيد، ايرانيان و انديشه تجدد، تهران: فرزان، 1375.
- تقوي مقدم، مصطفي، «ايران در آستانه رويارويي با تمدن غرب»، تاريخ معاصر ايران، کتاب دهم، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي (تابستان، 1375، ص 116.
- جهانگير ميرزا، تاريخ نو، به کوشش عباس آشتياني، تهران: کتابخانه علي اکبر علمي و شرکاء 1327.
- حائري، عبدالهادي، نخستين رويارويي هاي انديشه گران ايران با دو رويه بورژوازي تمدن غرب،تهران: اميرکبير، 1367.
- دانش، سياوش، ابراهيم کلانتر، تهران: چاپخانه وحيدنيا، 1347.
- دروويل، گاسپار، سفر در ايران، برگردان: منوچهراعتماد مقدم، تهران: شباويز، 1365.
- رائين، اسماعيل، حقوق بگيران انگليس در ايران، چ نهم، تهران: جاويدان، 1373.
- زاوش، ح. م، نخستين کارگزاران استعمار، تهران: بهاره، 1366.
- زيبا کلام، صادق، سنت و مدرنيسم، تهران: روزنه، 1377.
- ژوبر، پيرآمده اميلين پروب، مسافرت به ارمنستان و ايران، برگردان: محمود مصاحب تبريز: کتابفروشي چهر، 1347.
- سايکس، پرسي، تاريخ ايران، ج 2، برگردان: محمد تقي فخر داعي گيلاني، چ دوم، تهران، علمي، 1335.
- سعادت نوري، حسين، رجال دوره قاجار، تهران: وحيد، 1364.
- شهبازي، عبدالله، زرسالاران يهودي و پارسي،استعمار بريتانيا و ايران، چ اول، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، 1377.
- فراستخواه، مقصود، سرآغاز نوانديشي معاصر، چ سوم، تهران: شرکت سهامي انتشار، 1377.
- کريستن سن، آرتور، ايران در زمان ساسانيان، برگردان: غلامرضا رشيد ياسمي،چ ششم، تهران: دنياي کتاب، 1368.
- گل محمدي، حسن، فتحعلي شاه و قضاوت تاريخ، تهران: نسل دانش، 1368.
- محبوبي اردکاني، حسين، تاريخ موسسات تمدني جديد در ايران، ج1، تهران: دانشگاه تهران، 1370.
- محيط طباطبايي، محمد، «نخستين وزير امور خارجه ايران»، نشريه وزارت امور خارجه، دوره دوم، ش 12، 1339.
- ....... تطور حکومت در ايران بعد از اسلام، تهران: بعثت، 1367.
- مستوفي، عبدالله، شرح زندگاني من، ج1، تهران: زوار، 1343.
- نائبيان، جليل، روابط ايران با دول خارجي در دوران قاجاريه، تهران: فردا به، 1373.
- نصر، تقي، ايران در برخورد با استعمارگران، تهران: شرکت مولفان و مترجمان، 1363.
- نفيسي، سعيد، تاريخ اجتماعي و سياسي ايران در دوره معاصر، ج 2، چ چهارم، تهران: بنياد 1362.
- هدايت، رضاقلي خان، روضه الصفاي ناصري، ج 9، با مقدمه عباس پرويز، تهران: مرکزي، خيام، پيروز، 1338.
* براي آگاهي بيشتر ر. ک. به: راستينه، علي اصغر، «رويارويي ديپلمات هاي عصر قاجار با غرب (مطالعه موردي ابوالحسن خان ايلچي)» فصلنامه تاريخ روابط خارجي، سال هشتم، ش30 (بهار 1386)، ص112.

پی نوشت ها :
 

* کارشناس ارشد روابط بين الملل

منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 23.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط