تاثير وضعيت رواني مادر بر جنين
حالات رواني مادر در دوره بارداري تاثيرات زيادي روي جنين دارد. به همين دليل براي بررسي رشد کودک لازم است از زمان پيش از تولد او آغاز کنيم.
جنين در دوره بارداري تحت تاثير حالات مادر و محيط قرار دارد که اين دو عامل در رشد او نقش بسياري خواهند داشت. در تحقيقاتي که در زمينه رشد کودکان انجام ميشود، بررسيها را از زمان جنيني آغاز ميکنند و به همين دليل دوره بارداري را به سه مرحله سه ماهه نخست بارداري، سه ماه دوم بارداري و سه ماهه سوم بارداري تقسيم کردهاند.
در سه ماهه دوم با شروع حرکات جنين، مادر آرامش بيشتري پيدا ميکند زيرا تا حدودي مطمئن ميشود که جنين زنده است و به حيات خود ادامه ميدهد. در اين دوره نگراني ديگري براي مادر به وجود ميآيد که درباره جنسيت نوزاد است. اين نگراني به شيوه تفکر فرهنگي و اجتماعي مادر و اطرافيان مربوط ميشود. در اين دوره مادر به جنسيت فرزندش فکر ميکند و اگر والدين علاقهمند باشند که فرزندشان جنسيت خاصي داشته باشند، اين نگراني افزايش مييابد. محققان درباره ويارهايي که در دوره بارداري وجود دارد، تحقيق کردهاند و ريشههاي روانشناختي براي آن قايل شدهاند. برخلاف آنچه در گذشته گفته ميشد که ويار در نتيجه کمبود مواد غذايي در بدن مادر روي نميدهد، اين نظريه امروز منسوخ شده است. به طور مثال، اگر مادري تمايل يابد که از مواد غيرخوراکي مانند خاک و گچ و زغال تغذيه کند، در وضعيت ذهني و شناختي نوزاد تاثير ميگذارد.
در سه ماهه دوم به لحاظ مسايل فرهنگي و اجتماعي تغييراتي در شيوه تفکر خانم باردار به وجود ميآيد. خيلي از خانمها ممکن است از ظاهر خود رنج ببرند. به طور مثال، از اينکه چاق شدهاند و مانند گذشته نميتوانند در اجتماع ظاهر شوند، برخي از خانمها نسبت به همسرانشان به لحاظ ظاهري که پيدا کردهاند، دچار دغدغههايي ميشوند و مشکلاتي برايشان به وجود ميآيد. نگرانيهاي سه ماهه دوم بيشتر حول و حوش اين موارد دور ميزند.
با آغاز ماه هفتم بارداري نگرانيهاي ديگري براي مادر بروز خواهد کرد. به طور مثال، به زايمان خود فکر ميکند که آيا زايمان بدون خطر انجام خواهد گرفت؟ آيا پزشک به موقع بر بالينم حاضر خواهد شد؟ آيا به تنهايي ميتوانم نوزادم را پرورش دهم؟ آيا زايمان به صورت طبيعي انجام خواهد شد يا مجبورم از روشهاي غير طبيعي مانند سزارين يا فورسپس استفاده کنم؟ و موارد ديگري درباره شيوه زايمان و هزينههاي مربوط به آنکه تمام اينها ميتواند سبب نگراني مادر شود.
هيجانهاي مادر باردار بر سلامت جنين تاثير ميگذارد و اگر اين هيجانها به شکل مستمر ادامه يابند جنين را بيشتر تحت تاثير قرار ميدهند. جالب است بدانيم که تحقيقات جديد ثابت کرده که جنين تمام حواس پنجگانه را دارد و پيش از تولد ميتواند از آنها استفاده کند. صداهاي محيط بيرون را ميشنود و به محض به دنيا آمدن به تمام عوامل و عناصر محيط اطراف خود آگاهي دارد. بنابراين اگر مادر در يک وضعيت هيجاني دايمي و مستمر قرار گيرد، جنين هم از آن تاثير ميپذيرد، البته فرقي نميکند که اين هيجان نسبت به چه موضوعي باشد. به همين دليل مادران بايد از لحاظ روحي و رواني تحت مراقبت باشند و اگر مادري در اين دوره افسرده باشد و افسردگي او به گونهاي باشد که بايد از دارو استفاده کند، بايد با تجويز پزشک چنين کاري صورت گيرد، در غير اين صورت افسردگي مادر روي جنين تاثير خواهد گذاشت.
آنها از چيزي لذت نميبرند، بيش از حد به فرزندشان توجه ميکنند و ميترسند، به ويژه خانمهايي که براي نخستين بار مادر شدهاند، غم مادري را بيشتر بروز ميدهند. البته در اين وضعيت هيچ نيازي به پزشک و مصرف دارو نيست ولي چنين افرادي بايد به شدت تحت حمايت اطرافيان قرار بگيرند. بايد اطراف اين افراد شلوغ باشد، با کساني که او را دوست دارند و او هم به آنها علاقهمند است بيشتر در ارتباط باشند و اين غم مادري پس از يک دوره کوتاه و با توجه و اقدامات مثبت اطرافيان برطرف خواهد شد اما بعضي از مادران دچار حالت افسردگي ميشوند. اين افسردگي نيز ممکن است شديد نباشد و نيازي به مراجعه به پزشک نداشته باشد، در اين صورت هم بايد ببينيم که شرايط اين خانمها چگونه است و چه کساني در اطرافش هستند و چه صحبتهايي رد و بدل ميشود و آيا کمکهاي لازم را دريافت ميکند؟ آيا به اندازه کافي استراحت ميکند؟ آيا توانسته خود را با وضعيت جديد وفق دهد؟ به اين ترتيب براي رفع افسردگي بايد شرايط آن خانم مورد توجه قرار بگيرد.
مادر ممکن است علايم بيماري اسکيزوفرني را از خود نشان دهد که علايم آن به شکل توهم، هذيان و رفتارهاي آشفته بروز ميکند. در هر صورت، هر يک از علايم و نشانههاي بيماري که نوعي سايکوز بعد از زايمان محسوب ميشود بايد طي سه يا چهار ماه با دارو و مراقبتهاي پزشکي و حمايت و توجه اطرافيان بهبود يابد. در چنين شرايطي بيمار حتما بايد دارو مصرف کند و نوزاد بايد از مادر جدا شود و فرد مطمئني از او مراقبت کند. اين کار به دو دليل بايد صورت گيرد؛ نخست اينکه مادر در دوره استفاده از دارو نميتواند و نبايد به نوزادش شير بدهد، دوم اينکه بيمار روانپريشي متوجه اعمال و رفتار خود نيست که در اين صورت ممکن است براي نوزاد خطرآفرين باشد. در صورتي که علايم بيماري بعد از دوره درمان از بين رفت يا کاهش يافت، فرد ميتواند به زندگي عادي خود بازگردد و از نوزادش مراقبت کند. البته بايد به او گوشزد کنيم که ممکن است در زايمانهاي بعدي نيز چنين حالتي تکرار شود.
اما نوعي ديگري از روانپريشي نيز وجود دارد که بعد از سه يا چهار ماه از بين نميرود و ادامه پيدا ميکند. در اين صورت اگر زمان بيماري تا شش ماه طول بکشد، ميتوان گفت که اين علايم حاکي از يک بيماري روانپريشي است که قرار بوده اتفاق بيفتد و حالا بعد از زايمان بروز کرده است و معالجه خاص همان بيماري را ميطلبد، بنابراين نبايد اشتباه کنيم و توجه داشته باشيم که سايکوز بعد از زايمان بايد طي سه يا چهار ماه درمان برطرف شود.
بارداري دوره حساسي است و زنان باردار به افراد بسيار حساسي تبديل ميشوند که بسياري از رفتارهاي اطرافيان و آنچه دور و برشان ميگذرد، ميتواند برايشان آزاردهنده باشد. به همين دليل رعايت بهداشت رواني زن باردار بسيار مهم است. زن باردار پس از زايمان و گذراندن دوره سخت بارداري و نگرانيهايي که در اين مدت تحمل کرده است، انتظار دارد اطرافيان و به ويژه همسرش به او توجه خاصي داشته باشد و به گونهاي ميخواهد به ديگران بگويد که دوره بسيار پرمشقتي را سپري کرده است و حالا احتياج دارد که کمکهاي لازم را به او برسانند. پس بارداري دوره بسيار مهمي در زندگي يک خانم به شمار ميآيد و تاثير رواني وضعيت مادر در اين دوره بر حالات روحي او بعد از زايمان و همچنين روي فرزندش ادامه مييابد.
آنها از چيزي لذت نميبرند، بيش از حد به فرزندشان توجه ميکنند و ميترسند، به ويژه خانمهايي که براي نخستين بار مادر شدهاند، غم مادري را بيشتر بروز ميدهند. البته در اين وضعيت هيچ نيازي به پزشک و مصرف دارو نيست ولي چنين افرادي بايد به شدت تحت حمايت اطرافيان قرار بگيرند. بايد اطراف اين افراد شلوغ باشد، با کساني که او را دوست دارند و او هم به آنها علاقهمند است بيشتر در ارتباط باشند و اين غم مادري پس از يک دوره کوتاه و با توجه و اقدامات مثبت اطرافيان برطرف خواهد شد اما بعضي از مادران دچار حالت افسردگي ميشوند. اين افسردگي نيز ممکن است شديد نباشد و نيازي به مراجعه به پزشک نداشته باشد، در اين صورت هم بايد ببينيم که شرايط اين خانمها چگونه است و چه کساني در اطرافش هستند و چه صحبتهايي رد و بدل ميشود و آيا کمکهاي لازم را دريافت ميکند؟ آيا به اندازه کافي استراحت ميکند؟ آيا توانسته خود را با وضعيت جديد وفق دهد؟ به اين ترتيب براي رفع افسردگي بايد شرايط آن خانم مورد توجه قرار بگيرد.
منبع: http://www.salamat.com
/ج
جنين در دوره بارداري تحت تاثير حالات مادر و محيط قرار دارد که اين دو عامل در رشد او نقش بسياري خواهند داشت. در تحقيقاتي که در زمينه رشد کودکان انجام ميشود، بررسيها را از زمان جنيني آغاز ميکنند و به همين دليل دوره بارداري را به سه مرحله سه ماهه نخست بارداري، سه ماه دوم بارداري و سه ماهه سوم بارداري تقسيم کردهاند.
سهماهههاي بارداري
در سه ماهه دوم با شروع حرکات جنين، مادر آرامش بيشتري پيدا ميکند زيرا تا حدودي مطمئن ميشود که جنين زنده است و به حيات خود ادامه ميدهد. در اين دوره نگراني ديگري براي مادر به وجود ميآيد که درباره جنسيت نوزاد است. اين نگراني به شيوه تفکر فرهنگي و اجتماعي مادر و اطرافيان مربوط ميشود. در اين دوره مادر به جنسيت فرزندش فکر ميکند و اگر والدين علاقهمند باشند که فرزندشان جنسيت خاصي داشته باشند، اين نگراني افزايش مييابد. محققان درباره ويارهايي که در دوره بارداري وجود دارد، تحقيق کردهاند و ريشههاي روانشناختي براي آن قايل شدهاند. برخلاف آنچه در گذشته گفته ميشد که ويار در نتيجه کمبود مواد غذايي در بدن مادر روي نميدهد، اين نظريه امروز منسوخ شده است. به طور مثال، اگر مادري تمايل يابد که از مواد غيرخوراکي مانند خاک و گچ و زغال تغذيه کند، در وضعيت ذهني و شناختي نوزاد تاثير ميگذارد.
در سه ماهه دوم به لحاظ مسايل فرهنگي و اجتماعي تغييراتي در شيوه تفکر خانم باردار به وجود ميآيد. خيلي از خانمها ممکن است از ظاهر خود رنج ببرند. به طور مثال، از اينکه چاق شدهاند و مانند گذشته نميتوانند در اجتماع ظاهر شوند، برخي از خانمها نسبت به همسرانشان به لحاظ ظاهري که پيدا کردهاند، دچار دغدغههايي ميشوند و مشکلاتي برايشان به وجود ميآيد. نگرانيهاي سه ماهه دوم بيشتر حول و حوش اين موارد دور ميزند.
با آغاز ماه هفتم بارداري نگرانيهاي ديگري براي مادر بروز خواهد کرد. به طور مثال، به زايمان خود فکر ميکند که آيا زايمان بدون خطر انجام خواهد گرفت؟ آيا پزشک به موقع بر بالينم حاضر خواهد شد؟ آيا به تنهايي ميتوانم نوزادم را پرورش دهم؟ آيا زايمان به صورت طبيعي انجام خواهد شد يا مجبورم از روشهاي غير طبيعي مانند سزارين يا فورسپس استفاده کنم؟ و موارد ديگري درباره شيوه زايمان و هزينههاي مربوط به آنکه تمام اينها ميتواند سبب نگراني مادر شود.
هيجانهاي مادر باردار بر سلامت جنين تاثير ميگذارد و اگر اين هيجانها به شکل مستمر ادامه يابند جنين را بيشتر تحت تاثير قرار ميدهند. جالب است بدانيم که تحقيقات جديد ثابت کرده که جنين تمام حواس پنجگانه را دارد و پيش از تولد ميتواند از آنها استفاده کند. صداهاي محيط بيرون را ميشنود و به محض به دنيا آمدن به تمام عوامل و عناصر محيط اطراف خود آگاهي دارد. بنابراين اگر مادر در يک وضعيت هيجاني دايمي و مستمر قرار گيرد، جنين هم از آن تاثير ميپذيرد، البته فرقي نميکند که اين هيجان نسبت به چه موضوعي باشد. به همين دليل مادران بايد از لحاظ روحي و رواني تحت مراقبت باشند و اگر مادري در اين دوره افسرده باشد و افسردگي او به گونهاي باشد که بايد از دارو استفاده کند، بايد با تجويز پزشک چنين کاري صورت گيرد، در غير اين صورت افسردگي مادر روي جنين تاثير خواهد گذاشت.
افسردگي با غمگيني چه تفاوتي دارد؟
آنها از چيزي لذت نميبرند، بيش از حد به فرزندشان توجه ميکنند و ميترسند، به ويژه خانمهايي که براي نخستين بار مادر شدهاند، غم مادري را بيشتر بروز ميدهند. البته در اين وضعيت هيچ نيازي به پزشک و مصرف دارو نيست ولي چنين افرادي بايد به شدت تحت حمايت اطرافيان قرار بگيرند. بايد اطراف اين افراد شلوغ باشد، با کساني که او را دوست دارند و او هم به آنها علاقهمند است بيشتر در ارتباط باشند و اين غم مادري پس از يک دوره کوتاه و با توجه و اقدامات مثبت اطرافيان برطرف خواهد شد اما بعضي از مادران دچار حالت افسردگي ميشوند. اين افسردگي نيز ممکن است شديد نباشد و نيازي به مراجعه به پزشک نداشته باشد، در اين صورت هم بايد ببينيم که شرايط اين خانمها چگونه است و چه کساني در اطرافش هستند و چه صحبتهايي رد و بدل ميشود و آيا کمکهاي لازم را دريافت ميکند؟ آيا به اندازه کافي استراحت ميکند؟ آيا توانسته خود را با وضعيت جديد وفق دهد؟ به اين ترتيب براي رفع افسردگي بايد شرايط آن خانم مورد توجه قرار بگيرد.
سايکوز بعد از زايمان
مادر ممکن است علايم بيماري اسکيزوفرني را از خود نشان دهد که علايم آن به شکل توهم، هذيان و رفتارهاي آشفته بروز ميکند. در هر صورت، هر يک از علايم و نشانههاي بيماري که نوعي سايکوز بعد از زايمان محسوب ميشود بايد طي سه يا چهار ماه با دارو و مراقبتهاي پزشکي و حمايت و توجه اطرافيان بهبود يابد. در چنين شرايطي بيمار حتما بايد دارو مصرف کند و نوزاد بايد از مادر جدا شود و فرد مطمئني از او مراقبت کند. اين کار به دو دليل بايد صورت گيرد؛ نخست اينکه مادر در دوره استفاده از دارو نميتواند و نبايد به نوزادش شير بدهد، دوم اينکه بيمار روانپريشي متوجه اعمال و رفتار خود نيست که در اين صورت ممکن است براي نوزاد خطرآفرين باشد. در صورتي که علايم بيماري بعد از دوره درمان از بين رفت يا کاهش يافت، فرد ميتواند به زندگي عادي خود بازگردد و از نوزادش مراقبت کند. البته بايد به او گوشزد کنيم که ممکن است در زايمانهاي بعدي نيز چنين حالتي تکرار شود.
اما نوعي ديگري از روانپريشي نيز وجود دارد که بعد از سه يا چهار ماه از بين نميرود و ادامه پيدا ميکند. در اين صورت اگر زمان بيماري تا شش ماه طول بکشد، ميتوان گفت که اين علايم حاکي از يک بيماري روانپريشي است که قرار بوده اتفاق بيفتد و حالا بعد از زايمان بروز کرده است و معالجه خاص همان بيماري را ميطلبد، بنابراين نبايد اشتباه کنيم و توجه داشته باشيم که سايکوز بعد از زايمان بايد طي سه يا چهار ماه درمان برطرف شود.
بارداري دوره حساسي است و زنان باردار به افراد بسيار حساسي تبديل ميشوند که بسياري از رفتارهاي اطرافيان و آنچه دور و برشان ميگذرد، ميتواند برايشان آزاردهنده باشد. به همين دليل رعايت بهداشت رواني زن باردار بسيار مهم است. زن باردار پس از زايمان و گذراندن دوره سخت بارداري و نگرانيهايي که در اين مدت تحمل کرده است، انتظار دارد اطرافيان و به ويژه همسرش به او توجه خاصي داشته باشد و به گونهاي ميخواهد به ديگران بگويد که دوره بسيار پرمشقتي را سپري کرده است و حالا احتياج دارد که کمکهاي لازم را به او برسانند. پس بارداري دوره بسيار مهمي در زندگي يک خانم به شمار ميآيد و تاثير رواني وضعيت مادر در اين دوره بر حالات روحي او بعد از زايمان و همچنين روي فرزندش ادامه مييابد.
آنها از چيزي لذت نميبرند، بيش از حد به فرزندشان توجه ميکنند و ميترسند، به ويژه خانمهايي که براي نخستين بار مادر شدهاند، غم مادري را بيشتر بروز ميدهند. البته در اين وضعيت هيچ نيازي به پزشک و مصرف دارو نيست ولي چنين افرادي بايد به شدت تحت حمايت اطرافيان قرار بگيرند. بايد اطراف اين افراد شلوغ باشد، با کساني که او را دوست دارند و او هم به آنها علاقهمند است بيشتر در ارتباط باشند و اين غم مادري پس از يک دوره کوتاه و با توجه و اقدامات مثبت اطرافيان برطرف خواهد شد اما بعضي از مادران دچار حالت افسردگي ميشوند. اين افسردگي نيز ممکن است شديد نباشد و نيازي به مراجعه به پزشک نداشته باشد، در اين صورت هم بايد ببينيم که شرايط اين خانمها چگونه است و چه کساني در اطرافش هستند و چه صحبتهايي رد و بدل ميشود و آيا کمکهاي لازم را دريافت ميکند؟ آيا به اندازه کافي استراحت ميکند؟ آيا توانسته خود را با وضعيت جديد وفق دهد؟ به اين ترتيب براي رفع افسردگي بايد شرايط آن خانم مورد توجه قرار بگيرد.
منبع: http://www.salamat.com
/ج