روش خطابه و سخنوری(3)
ارتباط گوینده و شنونده
هر چه سخنران، قدرت تفهیم بیشتری داشته باشد، در جذب موفقتر است.
هر چه سخنران، با نگاه به مستمعان جلسه را در تسخیر خود داشته باشد و توجهها و نگاهها را به خود جلب كند، این رابطه بهتر برقرار میشود. بعضی كه هنگام سخن به خاطر شرم یا هر عامل دیگر به سقف و دیوار و بیرون از پنجره و ... نگاه میكنند نه به چهره افراد، توجه مخاطبان را از دست میدهند.
هر چه مستمع، شیفته كلام گوینده و شخصیت او باشد، بهتر گوش میدهد.
هر چه بهتر گوش دهد و شیفتگی و علاقه نشان دهد، ناطق، بیشتر سر حال و شور میآید. گفتهاند: « نشاطُ القائل عَلی قَدْرِ فَهمِ السّامِع »[1] نشاط و شور گوینده به اندازه فهم شنونده است. به نحوی میان آن دو تأثیر متقابل وجود دارد.
به گفته مولوی:
این سخن شیر است در پستان جان بی كشنده خوش، نمیگردد روان[2]
هر چه سخنران، شور و حال بیشتری داشته باشد، هنرمندانهتر سخن میگوید و شور میآفریند و شنوندگان را جذب میكند.
بر عكس ... سستی و بی حالی ناطق، به مستمعین هم سرایت میكند و گوش نكردن یا كم بودن یا كم فهم بودنِ شنوندگان، خطیب را هم بی حوصله میكند و از شور میاندازد. از این رو، گوینده باید موقعیت و زمینه را بسنجد و با وجود اقتضا سخن بگوید. به فرموده علی ـ علیه السلام ـ :
« لا تَتَكَلَّمَنَّ اِذا لَم تَجِدْ لِلْكَلامِ مَوقِعاً »[3]
اگر زمینه و جایگاه برای سخن نیافتی سخن مگوی.
فهم سخن گر نكند مستمع قوت طبع از متكلم مجوی
فُسحت میدان ارادت بیار تا كه زند مرد سخن گوی، گوی
این ارتباط متقابل در این میدانها قابل دقت است:
1. موضوع سخن گوینده و علاقه شنونده به مطلب
2. شور و حال گوینده، نشاط و شگفتی شنونده
3. آهنگ متنوع در صدای گوینده
4. حركات دست و اندام سخنران
5. نگاه متقابل گوینده و شنونده به یكدیگر
6. میزان شناخت آن دو از یكدیگر و احترام قائل شدن برای هم.
با توجه به نكات یاد شده، رعایت چند اصل، برای سخنران مفید است:
1. توجه و نگاه به همه شنوندگان، نه به سمت خاصّی یا گروه خاصّی
2. چرخش نگاه، ملایم و نرم باشد، نه سریع و ناگهانی
3. نگاه گوینده، دقیق و هوشیارانه باشد
4. گاهی روی بعضی چهرهها دقیق شدن، جهت جلب توجه
5. صدا، یكنواخت نباشد، بلكه فراز و نشیب داشته باشد
6. كلمات گوینده، تحقیرآمیز و توهین آمیز نباشد
7. ادب و احترام قائل شدن برای شنوندگان
8. پرهیز از خودستایی و غرور
9. پرهیز از بیان عجز و ناتوانی خویش
10. مراعات سطح فكر حضّار و تنظیم مطلب با آن
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرموده است: ما پیامبران مأموریم كه با مردم به اندازه فهم و عقلشان صحبت كنیم.
« اِنّا مَعاشرَ الأنبیاء اُمِرْنا اَنْ نُكَلِّمَ النّاسَ عَلی قَدْرِ عُقُولهِم »[4]
هم سخنران باید بكوشد تا مباحث خود را در حد فهم مخاطبین، و نیازهای فكری و روحی آنان تنظیم كند، هم شنوندگان باید بكوشند تا سطح فكر خود را بالا ببرند و به مطالب عمیقتر و اساسیتری علاقه نشان دهند.
آنچه سخن گوینده را بر دلها مینشاند، شخصیت معنوی و رفتار انسانی اوست. تنها اهل « حرف » نبودن، بلكه جلوه حرفها را در « عمل » داشتن. و گرنه، تیر سخن از كمان دهان فراتر نمیرود به هدف نمیرسد.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به ابوذر فرمود:
« مَثَلُ الَّذی یَدعُو بِغَیرِ عَمَلٍ كَمثلِ الَّذی یَرمی بِغیرِ وَتَرٍ »[5]
تیر سخنت به آب، شلیك مكن بیهوده و بی حساب، شلیك مكن
حرف و عمل تو چون سلاح است و خشاب هشدار كه بی خشاب، شلیك مكن[6]
عمل، زبان بین المللی است و آنكه رفتار و زندگیش آیینه افكار و اعتقاداتش باشد، سخنش از دل برمیخیزد و بر دلها مینشیند. به تعبیر یكی از بزرگان: « تأثیر عمل یك فرد بر هزار نفر، بیش از تأثیر حرف هزار نفر بر یك نفر است.»
این مهمترین عاملی است كه میان گوینده و شنونده « ارتباط » ایجاد میكند. البته هم كیفیت زیستن و حرف زدن و هم محتوای سخن، در ایجاد این رابطه مؤثر است.
« ما با چهار چیز با مردم در تماس هستیم و ارزش و موقعیت ما از روی این چهار چیز معلوم میشود، و عبارتند از:
1. آنچه میكنیم
2. آنچه جلوه میكنیم
3. آنچه میگوییم
4. آن طور كه میگوییم ... »[7]
ادب سخن گفتن
1. راز داری
به علاوه، گاهی برخی شنیدهها را به خاطر آثار نامطلوب آن بر دیگران یا به دلیل نادرستی یا اطمینان نداشتن به صحت آن، نباید گفت. امام علی ـ علیه السلام ـ میفرماید:
« لا تُحَدِّثِ النّاسَ بِكُلِّ ما تَسْمَعُ »[8]
همه آنچه را میشنوی، به مردم بازگو مكن.
2. پرهیز از پر حرفی
« اِیّاكَ وَ كَثْرَهَ الْكَلامِ فَاِنَّهُ یُكْثِرُ الزَّلَلَ وَ یُورِثُ الْمَلَلَ »[9]
( از پر حرفی بپرهیز، كه موجب لغزش بسیار تو و خستگی دیگران میشود)
در كلام دیگری كه گذشت، درازگویی و طول دادن سخن را به عنوان « آفت سخن » میشمارد.
3. گفتار مؤدّبانه
امام علی ـ علیه السلام ـ فرموده است:
« سُوءُ الْمَنْطِقِ یَزْری بِالْقَدْرِ وَ یُفْسِدُ الاُخُوَّهَ »[10]
سخن زشت و بد حرفی، ارزش انسان را میكاهد و دوستی و برادری را تباه و فاسد میسازد.
سخن خوب، جواب خوب هم در پی دارد و دشنام، دشنام میآورد و جوابهای، هوی است. به فرموده حضرت امیر ـ علیه السلام ـ :
« اَجْمِلُوا فی الْخِطابِ تَسْمَعُوا جَمیلَ الجواب »[11]
زیبا خطاب كنید، تا جواب زیبا بشنوید.
نحوه گفت وگو با دیگری، نشان دهنده شخصیت گوینده است. سخن صمیمی و شایسته دوستیها و احترامهای دیگران را نسبت به صاحب سخن، جذب و جلب میكند. بر عكس، كلام و سبك بی ادبانه و از روی استهزاء و تمسخر و تحقیر دیگران و بی اعتنایی به شؤون افراد، آنان را از گوینده بیزار و نسبت به عقاید و آیین و مكتب او مخالف و بدبین میسازد.
قرآن كریم میفرماید:
« قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً »[12]
به مردم نیكی و نیكو بگوئید.
4. عاقبت اندیشی
مزن بی تأمل به گفتار، دم نكو گو، اگر دیرگویی چه غم؟
تا انسان سخن نگفته باشد، حرف در اختیار اوست، ولی پس از سخن گفتن، انسان است و عواقب و پیامدهای آن. امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ میفرماید:
« اَلكلامُ فی وِثاقِكَ ما لَم تَتَكَلَّمْ بِهِ، فَاِذا تَكَلَّمْتَ صِرْتَ فی وِثاقِهِ »[13]
سخن، درگرو و اسیر توست، تا آن را نگفتهای، همین كه سخن را بر زبان آوردی، تو در گرو كلامت قرار میگیری.
پي نوشت ها :
[1] . محاضرات الأدباء، راغب اصفهانی، ج 1، ص 71.
[2] . امثال و حكم، دهخدا، ج 4، ص 1708.
[3] . غرر الحكم.
[4] . سنن النبی، علامه طباطبایی، ص 13.
[5] . مكارم الأخلاق، ص 465 ( چاپ جامعه مدرسین ).
[6] . از مؤلف.
[7] . ناطقین زبردست، ص 206، (چاپ سوم).
[8] . غرر الحكم.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . غرر الحكم، چاپ دانشگاه، حكمت 2568.
[12] . بقره، آیه 83.
[13] . میزان الحكمه، ج 1، ص 441.
ادامه دارد...
ارسالي از طرف کاربر محترم :omidayandh
/ج