تنبلي و راهکار درمان آن
نويسنده:سيد محمد موسوي
اين مقاله به موضوع «تنبلي و راهکار درمان آن» پرداخته وبرخي از بحث هاي مرتبط با آن را مورد توجه قرار داده است. دراين راستا از کتاب و سنت معصومان (ع) استمداد جسته واز اين دو منبع عظيم که سرشار از نوراست، رهنمودهايي را مي آوريم. چه بياني بهتر از سخن خدا واولياي گرامش؛ آنان که حقايق جهان را به خوبي و آن گونه که هست مي دانند، انسان ناشناخته را بهتر از خودش مي شناسند، به دردها ودرمانش به طور کامل آگاهي داشته وبا زبان فطرت با او سخن مي گويند؟!
تنبلي، گاهي طبيعي است مانند آنچه امروزه به عنوان «تنبلي چشم» از آن ياد مي شود. درباره تنبلي چشم مي گويند: 3% از افراد در دوران کودکي دچار آن هستند؛ يعني چنين کودکي ديد طبيعي ندارد وبايد اولياي او به فکر درمانش باشند، که اکنون مورد بحث ما نيست.
اما نوع ديگر از تنبلي، ساخته و پرداخته خود انسان است وآدمي با دست خود، چنين شده است! در دنياي اسرار آميزي که هر روز همه چيز درحال حرکت ودگرگوني است به نظر بعضي، ما آدم ها شاگرد اول کلاس تنبلي هستيم!
«اما علامه الکسلان فاربعه يتواني حتي يفرط ويفرط حتي يضيع ويضيع حتي يضجر ويضجر حتي ياثم؛ علامت تنبل، چهارچيز است: سستي درکار تا سرحد کوتاهي، کوتاهي تا حد تباهي و خرابي کار، تباهي تا حد ملالت (وبي نشاطي) و ملالت تا حد گناه ونافرماني».(1)
(ان المنافقين يخادعون الله وهو خادعهم و اذا قاموا الي الصلاه قاموا کسالي يراون الناس و لايذکرون الله الا قليلاً)؛
«منافقان مي خواهند خدا را فريب دهند درحالي که او آنها را فريب مي دهد، وهنگامي که به نماز بر مي خيزند، با کسالت برمي خيزند ودر برابر مردم ريا مي کنند وخدا را جز اندکي ياد نمي نمايند».(2) از اين رو کسالت وتنبلي در عبادت را مورد نکوهش قرار داده است.
امام سجاد(ع) درفرازي ازدعاي ماه مبارک رمضان - که هر روز آن را مي خواند - چنين درخواست کرده است:
«...اللهم اذهب عني فيه النعاس والکسل و السامه والفتره والقسوه والغفله والغره ...خدايا!
چرت، تنبلي، خستگي، سستي، سنگدلي،غفلت وفريب خوردگي را از من بزداي».(3)
اين نيايش گوياي نکوهش نسبت به موضوع تنبلي و کسالت است که حضرتش ازخداوند خواسته آن را از وي دور کند.
نيز امام صادق (ع) درفرازي از نيايش خود چنين آورده است:
«..اللهم اني اعوذ بک من الکسل والهرم والجبن والبخل والغفله والقسوه والفتره والمسکنه ...؛ بارخدايا! من به تو پناه مي برم از تنبلي، پيري، کم دلي، بخل، غفلت، سنگدلي، سستي وزبوني...»(4).
درکتاب شريف کافي، بابي به عنوان نکوهش از تنبلي وکسالت «کراهيه الکسل » آمده است که دريک روايت از آن چنين مي گويد:
«عن ابي الحسن موسي (ع) قال قال ابي (ع) لبعض ولده اياک والکسل والضجره فانهما يمنعانک من حظک من الدنيا والاخره؛ امام کاظم(ع) مي فرمايد: پدرم (ع) مي فرمود: از تنبلي وافسردگي بپرهيز، که اين دو، تو را از بهره دنيا وآخرت بازمي دارد».(5)
در روايت ديگري آمده است:
«عن ابي جعفر (ع) قال: اني لابغض الرجل او ابغض للرجل ان يکون کسلاناً [کسلان] عن امر دنياه و من کسل عن امر دنياه فهو عن امراخرته
اکسل؛ امام باقر(ع) فرمود: از مردي نفرت دارم که درکار دنياي خود تنبل باشد آن کس که در کار دنياي خويش تنبل باشد، درکار آخرتش تنبل تر خواهد بود».(6)
«..ا لا ترون الي اطرافکم قد انتقصت والي امصارکم قد افتتحت والي ممالککم تزوي والي بلادکم تعزي انفروا رحمکم الله الي قتال عدوکم ولا تثاقلوا الي الارض فتقروا بالخسف وتبوءوا بالذل ويکون نصيبکم الاخس وان اخا الخرب الارق ومن نام لم ينم عنه والسلام؛ آيا نمي بينيد که مرزهاي شما را تصرف کردند وشهرها را گشودند و دستاوردهاي شما را غارت کردند ودرميان شهرهاي شما آتش جنگ را بر افروختند؟ براي جهاد با دشمنان کوچ کنيد خدا شما را رحمت کند، درخانه هاي خود نمانيد که به ستم گرفتار وبه خواري دچار خواهيد شد وبهره زندگي شما از همه پست تر خواهد بود، وهمانا برادر جنگ، بيداري وهوشياري است، هر آن کس که به خواب رود دشمن او نخواهد خوابيد! با سلام ودرود!».(7)
ونيز در فرازي از سخنان خود، پيرامون سستي ونافرماني کوفيان نسبت به حضور درجنگ، مي فرمايد:
«...لبس لعمراالله سعر نار الحرب انتم تکادون و لا تکيدون، و تنتقص الطرافکم فلا تمتعضون. لا ينام عنکم وانتم في غفله ساهون، غلب والله المتخاذلون! وايم الله، اني لاظن بکم ان لو حمس الوغي، واستحر الموت، قد انفرجتم عن ابن ابي طالب انفراج الراس من الجسد . والله ان امرا يمکن عدوه من نفسه، يعرق لحمه، و يهشم عظمه، و يفري جلده، لعظيم عجزه، ضعيف ما ضمت عليه جوانح صدره....؛ به خدا سوگند! شما براي افروخته شدن آتش جنگ بد مردمي هستيد که با شما نيرنگ مي کنند، شما حيله نمي کنيد. شهرهاي شما را تصرف مي کنند، شما پروا نداريد. دشمن به خواب نمي رود، شما را خواب غفلت ربوده، فراموشکار هستيد. سوگند به خدا! شکست براي کساني است که دست از ياري يکديگر مي کشند. سوگند به خدا! گمان مي کنم اگر جنگ شدت يابد وآتش مرگ افروخته شود، شما مانند جدا شدن سر از بدن، از پسر ابوطالب جدا خواهيد شد. سوگند به خدا! مردي که دشمن را به طوري برخود چيره کند که گوشتش را بخورد واستخوانش را بشکند و پوستش را جدا سازد، ناتواني وبي حميتي او بسيار
بزرگ وقلب او بسيار کوچک وضعيف است...»(8)
«ان الاشياء لما ازدوجت، ازدوج الکسل و العجز، فتتج منهما الفقر؛ چيزها چون با هم جفت شدند، تنبلي وناتواني نيزجفت شدند واز آنها فقر پديد آمد.»(9)
«من قصر في العمل ابتلي بالهم؛ آن که در کار کوتاهي ورزد، دچار اندوه گردد.»(10)
«من اطاع التواني، ضيع الحقوق؛ هر که تسليم سستي وسهل انگاري گردد، حق خود و ديگران را تباه سازد.»(11)
«.. ولو ان الناس حين تنزل بهم النقم وتزول عنهم النعم فزعوا الي ربهم بصدق من نياتهم وله من قلوبهم لرد عليهم کل شارد و اصلح لهم کل فاسد؛ اگر مردم به هنگام ديدن بلا و زوال نعمت با دل درست به خداي خود پناه مي بردند وزاري مي کردند، هر چه از دست رفته بود، بدانها برمي گردانيد وهر فاسدي را برايشان اصلاح مي نمود».(12)
«لا تتکل في امورک علي کسلان؛ درکارهاي خود بر آدم تنبل تکيه مکن».(13 )
«من اطاع التواني احاطت به الندامه؛ هر که کاهلي وسستي ورزد، او را پشيماني وندامت فرا گيرد.»(14)
«.. ولا تکسل عن معيشتک فتکون کلا علي غيرک او قال علي اهلک؛ درباره معيشت خود تنبلي مکن که در اين صورت، بار دوش ديگري - يا کسانت - خواهي شد.»(15)
«من کسل عن طهوره و صلاته، فليس فيه خير لامر آخرته. ومن کسل عما يصلح به امر معيشته، فليس فيه خير لامر دنياه؛ هر کس درباره پاکي ونماز خود تنبل باشد، در او خيري (اميدي) براي کار آخرتش وجود ندارد. وهرکس درکار معيشت خود
تنبل باشد، دراو خيري براي کار دنيايش وجود ندارد».(16)
بنابراين موضوع تنبلي درامور گوناگون ودرابعاد مختلف زندگي فردي واجتماعي کار کرد خود را در پي دارد. اينکه مي بينيم درکتاب هاي اخلاقي بحث از صفت رذيله اي به نام «دنائت همت» مطرح است، گويا جلوه اي از موضوع تنبلي است که مورد نکوهش قرار گرفته وآدمي را از آن برحذر داشته اند.
به هر روي، عوامل تنبلي وبه تعويق انداختن کارها هر چه باشد، گر چه عامل اصلي آن را «ضعف نفس» دانسته اند؛ اما موضوع مهم تر، راه علاج ودرمان آن است که به آن اشاره مي کنيم.
1. از کم شروع کنيم، به اين معنا که يک روز به زمان حال بينديشيم وزمان کوتاهي را براي انجام يک عمل درنظر گرفته وسعي در انجام آن کار در آن زمان کوتاه نموده واز به تعويق انداختن آن اجتناب کنيم؛ مثلاًً اگر چاي را صرف نموديم، اکنون برخاسته واستکان را شسته و درجاي خود بگذاريم، وآن را به وقت ديگري وانگذاريم!
2- با شروع کاري يا خواندن کتابي به اين بينديشيم که اگر من فلان کار را يا خواندن آن کتاب را به تعويق انداختم، اين طفره رفتن واهمال کاري ضرورتي نداشته است، بنابراين بايد اين کار را به پايان برسانم ولذت ببرم.
مناسب است دراين جا به مطلب زير توجه کنيم:
«به ابوتمام (شاعر عرب) گفتند: چرا چيزي نمي گويي که قابل فهم باشد؟ پاسخ داد: چرا مردم آنچه را گفته مي شود، نمي فهمند؟!
راستي...کدام يک درست است؟ نويسنده و شاعر بايد خود را به سطح خوانندگان تنزل دهد، يا بايد خوانندگان به حد ومرتبه او بالا بيايند؟
بي شک نويسنده، دومي را دوست دارد وعلاقمند است که مردم خود را به او برسانند. واين، برتري طلبي نسبت به خود يا تحقير نسبت به مردم نيست، بلکه تعالي بخشيدن به رابطه مردم با مسايل ادبي وهنري است.
ناگفته نماند: مردم نيز برخي دچار [تنبلي و] بيماري ساده طلبي اند وحال وحوصله خواندن نوشته هاي عميق ودقيق ونيازمند به امعان نظر وتأمل وتفکر را ندارند واين، درجاي خود آفتي است که بايد درحد توان آن را زدود...».(17)
3- تصميم گرفتن واهل اراده وعزم بودن. اساساً بايد کلماتي مانند : «اميد»، «آرزو» و «شايد» را از فرهنگ لغات خود حذف کنيد وهر وقت آن کلمات وارد ذهن شما شد، جمله هاي تازه اي را
جايگزين آنها نماييد؛ مثلاًَ جمله «اميدوارم کارها رو به راه شوند»را به جمله «آن کار را انجام خواهم داد، (به ياري خدا)» تبديل کنيد.
درحديثي ازامام علي (ع) چنين آمده است:
«ضادوا التواني بالعزم؛ به مبارزه با سستي و کاهلي برخيزيد با عزم وجد وجهد در کارها ». (18 )
از اين رو در موضوع مورد بحث ما بايد به آنچه ضد «تنبلي» است، مانند: «جد وجهد»، «بلند همت بودن» و «نشاط درزندگي» روي آوريم. از سوي ديگر، ايمان به خدا واينکه کارها زير نظر اوست وهمه چيز دردست او، واينکه او بر هر چيز توانا است ومسئوليت هايي را بر دوش ما گذاشته و پاداش مناسب را در دنيا وآخرت براي آنها در نظر گرفته است، راهگشاي ما دراين مسير است.
آري، «نشاط وشادي» درمکتب اسلام مورد عنايت قرار گرفته ودرجاي خود به آن سفارش شده است، ودر زندگي و سيره معصومان (ع) نيز به چشم مي خورد، تا آنجا که امام سجاد(ع) در دعاي همه روزه ماه مبارک رمضان از درگاه خداوند چنين مي طلبد:
«اللهم ارزقني فيه الجد والاجتهاد والقوه والنشاط...؛ خدايا! دراين ماه کوشش وتلاش فراوان ونيرو و نشاط را روزي ام کن!».(19)
نشاط که بخشي از سرشت انسان است، همان حس خوشي، رضايت دروني، سر زندگي و آمادگي براي کار وپيشرفت است واز نشانه هايش، حرکت هاي جسماني ولبخند به شمار آمده است.
ae
تنبلي چيست؟
تنبلي، گاهي طبيعي است مانند آنچه امروزه به عنوان «تنبلي چشم» از آن ياد مي شود. درباره تنبلي چشم مي گويند: 3% از افراد در دوران کودکي دچار آن هستند؛ يعني چنين کودکي ديد طبيعي ندارد وبايد اولياي او به فکر درمانش باشند، که اکنون مورد بحث ما نيست.
اما نوع ديگر از تنبلي، ساخته و پرداخته خود انسان است وآدمي با دست خود، چنين شده است! در دنياي اسرار آميزي که هر روز همه چيز درحال حرکت ودگرگوني است به نظر بعضي، ما آدم ها شاگرد اول کلاس تنبلي هستيم!
نشانه هاي تنبلي وکسالت
«اما علامه الکسلان فاربعه يتواني حتي يفرط ويفرط حتي يضيع ويضيع حتي يضجر ويضجر حتي ياثم؛ علامت تنبل، چهارچيز است: سستي درکار تا سرحد کوتاهي، کوتاهي تا حد تباهي و خرابي کار، تباهي تا حد ملالت (وبي نشاطي) و ملالت تا حد گناه ونافرماني».(1)
نکوهش از تنبلي
(ان المنافقين يخادعون الله وهو خادعهم و اذا قاموا الي الصلاه قاموا کسالي يراون الناس و لايذکرون الله الا قليلاً)؛
«منافقان مي خواهند خدا را فريب دهند درحالي که او آنها را فريب مي دهد، وهنگامي که به نماز بر مي خيزند، با کسالت برمي خيزند ودر برابر مردم ريا مي کنند وخدا را جز اندکي ياد نمي نمايند».(2) از اين رو کسالت وتنبلي در عبادت را مورد نکوهش قرار داده است.
امام سجاد(ع) درفرازي ازدعاي ماه مبارک رمضان - که هر روز آن را مي خواند - چنين درخواست کرده است:
«...اللهم اذهب عني فيه النعاس والکسل و السامه والفتره والقسوه والغفله والغره ...خدايا!
چرت، تنبلي، خستگي، سستي، سنگدلي،غفلت وفريب خوردگي را از من بزداي».(3)
اين نيايش گوياي نکوهش نسبت به موضوع تنبلي و کسالت است که حضرتش ازخداوند خواسته آن را از وي دور کند.
نيز امام صادق (ع) درفرازي از نيايش خود چنين آورده است:
«..اللهم اني اعوذ بک من الکسل والهرم والجبن والبخل والغفله والقسوه والفتره والمسکنه ...؛ بارخدايا! من به تو پناه مي برم از تنبلي، پيري، کم دلي، بخل، غفلت، سنگدلي، سستي وزبوني...»(4).
درکتاب شريف کافي، بابي به عنوان نکوهش از تنبلي وکسالت «کراهيه الکسل » آمده است که دريک روايت از آن چنين مي گويد:
«عن ابي الحسن موسي (ع) قال قال ابي (ع) لبعض ولده اياک والکسل والضجره فانهما يمنعانک من حظک من الدنيا والاخره؛ امام کاظم(ع) مي فرمايد: پدرم (ع) مي فرمود: از تنبلي وافسردگي بپرهيز، که اين دو، تو را از بهره دنيا وآخرت بازمي دارد».(5)
در روايت ديگري آمده است:
«عن ابي جعفر (ع) قال: اني لابغض الرجل او ابغض للرجل ان يکون کسلاناً [کسلان] عن امر دنياه و من کسل عن امر دنياه فهو عن امراخرته
اکسل؛ امام باقر(ع) فرمود: از مردي نفرت دارم که درکار دنياي خود تنبل باشد آن کس که در کار دنياي خويش تنبل باشد، درکار آخرتش تنبل تر خواهد بود».(6)
کارکردهاي تنبلي
کم بهره شدن در زندگي وذلت
«..ا لا ترون الي اطرافکم قد انتقصت والي امصارکم قد افتتحت والي ممالککم تزوي والي بلادکم تعزي انفروا رحمکم الله الي قتال عدوکم ولا تثاقلوا الي الارض فتقروا بالخسف وتبوءوا بالذل ويکون نصيبکم الاخس وان اخا الخرب الارق ومن نام لم ينم عنه والسلام؛ آيا نمي بينيد که مرزهاي شما را تصرف کردند وشهرها را گشودند و دستاوردهاي شما را غارت کردند ودرميان شهرهاي شما آتش جنگ را بر افروختند؟ براي جهاد با دشمنان کوچ کنيد خدا شما را رحمت کند، درخانه هاي خود نمانيد که به ستم گرفتار وبه خواري دچار خواهيد شد وبهره زندگي شما از همه پست تر خواهد بود، وهمانا برادر جنگ، بيداري وهوشياري است، هر آن کس که به خواب رود دشمن او نخواهد خوابيد! با سلام ودرود!».(7)
ونيز در فرازي از سخنان خود، پيرامون سستي ونافرماني کوفيان نسبت به حضور درجنگ، مي فرمايد:
«...لبس لعمراالله سعر نار الحرب انتم تکادون و لا تکيدون، و تنتقص الطرافکم فلا تمتعضون. لا ينام عنکم وانتم في غفله ساهون، غلب والله المتخاذلون! وايم الله، اني لاظن بکم ان لو حمس الوغي، واستحر الموت، قد انفرجتم عن ابن ابي طالب انفراج الراس من الجسد . والله ان امرا يمکن عدوه من نفسه، يعرق لحمه، و يهشم عظمه، و يفري جلده، لعظيم عجزه، ضعيف ما ضمت عليه جوانح صدره....؛ به خدا سوگند! شما براي افروخته شدن آتش جنگ بد مردمي هستيد که با شما نيرنگ مي کنند، شما حيله نمي کنيد. شهرهاي شما را تصرف مي کنند، شما پروا نداريد. دشمن به خواب نمي رود، شما را خواب غفلت ربوده، فراموشکار هستيد. سوگند به خدا! شکست براي کساني است که دست از ياري يکديگر مي کشند. سوگند به خدا! گمان مي کنم اگر جنگ شدت يابد وآتش مرگ افروخته شود، شما مانند جدا شدن سر از بدن، از پسر ابوطالب جدا خواهيد شد. سوگند به خدا! مردي که دشمن را به طوري برخود چيره کند که گوشتش را بخورد واستخوانش را بشکند و پوستش را جدا سازد، ناتواني وبي حميتي او بسيار
بزرگ وقلب او بسيار کوچک وضعيف است...»(8)
فقر وتنگدستي
«ان الاشياء لما ازدوجت، ازدوج الکسل و العجز، فتتج منهما الفقر؛ چيزها چون با هم جفت شدند، تنبلي وناتواني نيزجفت شدند واز آنها فقر پديد آمد.»(9)
مبتلا شدن به غم واندوه
«من قصر في العمل ابتلي بالهم؛ آن که در کار کوتاهي ورزد، دچار اندوه گردد.»(10)
تباه سازي حقوق
«من اطاع التواني، ضيع الحقوق؛ هر که تسليم سستي وسهل انگاري گردد، حق خود و ديگران را تباه سازد.»(11)
محروميت از نعمت ها
«.. ولو ان الناس حين تنزل بهم النقم وتزول عنهم النعم فزعوا الي ربهم بصدق من نياتهم وله من قلوبهم لرد عليهم کل شارد و اصلح لهم کل فاسد؛ اگر مردم به هنگام ديدن بلا و زوال نعمت با دل درست به خداي خود پناه مي بردند وزاري مي کردند، هر چه از دست رفته بود، بدانها برمي گردانيد وهر فاسدي را برايشان اصلاح مي نمود».(12)
ازدست دادن اعتماد مردمي
«لا تتکل في امورک علي کسلان؛ درکارهاي خود بر آدم تنبل تکيه مکن».(13 )
ندامت و پيشماني
«من اطاع التواني احاطت به الندامه؛ هر که کاهلي وسستي ورزد، او را پشيماني وندامت فرا گيرد.»(14)
سر بار ديگران شدن
«.. ولا تکسل عن معيشتک فتکون کلا علي غيرک او قال علي اهلک؛ درباره معيشت خود تنبلي مکن که در اين صورت، بار دوش ديگري - يا کسانت - خواهي شد.»(15)
از دست دادن خير دنيا وآخرت
«من کسل عن طهوره و صلاته، فليس فيه خير لامر آخرته. ومن کسل عما يصلح به امر معيشته، فليس فيه خير لامر دنياه؛ هر کس درباره پاکي ونماز خود تنبل باشد، در او خيري (اميدي) براي کار آخرتش وجود ندارد. وهرکس درکار معيشت خود
تنبل باشد، دراو خيري براي کار دنيايش وجود ندارد».(16)
بنابراين موضوع تنبلي درامور گوناگون ودرابعاد مختلف زندگي فردي واجتماعي کار کرد خود را در پي دارد. اينکه مي بينيم درکتاب هاي اخلاقي بحث از صفت رذيله اي به نام «دنائت همت» مطرح است، گويا جلوه اي از موضوع تنبلي است که مورد نکوهش قرار گرفته وآدمي را از آن برحذر داشته اند.
به هر روي، عوامل تنبلي وبه تعويق انداختن کارها هر چه باشد، گر چه عامل اصلي آن را «ضعف نفس» دانسته اند؛ اما موضوع مهم تر، راه علاج ودرمان آن است که به آن اشاره مي کنيم.
راهکار درمان تنبلي
1. از کم شروع کنيم، به اين معنا که يک روز به زمان حال بينديشيم وزمان کوتاهي را براي انجام يک عمل درنظر گرفته وسعي در انجام آن کار در آن زمان کوتاه نموده واز به تعويق انداختن آن اجتناب کنيم؛ مثلاًً اگر چاي را صرف نموديم، اکنون برخاسته واستکان را شسته و درجاي خود بگذاريم، وآن را به وقت ديگري وانگذاريم!
2- با شروع کاري يا خواندن کتابي به اين بينديشيم که اگر من فلان کار را يا خواندن آن کتاب را به تعويق انداختم، اين طفره رفتن واهمال کاري ضرورتي نداشته است، بنابراين بايد اين کار را به پايان برسانم ولذت ببرم.
مناسب است دراين جا به مطلب زير توجه کنيم:
«به ابوتمام (شاعر عرب) گفتند: چرا چيزي نمي گويي که قابل فهم باشد؟ پاسخ داد: چرا مردم آنچه را گفته مي شود، نمي فهمند؟!
راستي...کدام يک درست است؟ نويسنده و شاعر بايد خود را به سطح خوانندگان تنزل دهد، يا بايد خوانندگان به حد ومرتبه او بالا بيايند؟
بي شک نويسنده، دومي را دوست دارد وعلاقمند است که مردم خود را به او برسانند. واين، برتري طلبي نسبت به خود يا تحقير نسبت به مردم نيست، بلکه تعالي بخشيدن به رابطه مردم با مسايل ادبي وهنري است.
ناگفته نماند: مردم نيز برخي دچار [تنبلي و] بيماري ساده طلبي اند وحال وحوصله خواندن نوشته هاي عميق ودقيق ونيازمند به امعان نظر وتأمل وتفکر را ندارند واين، درجاي خود آفتي است که بايد درحد توان آن را زدود...».(17)
3- تصميم گرفتن واهل اراده وعزم بودن. اساساً بايد کلماتي مانند : «اميد»، «آرزو» و «شايد» را از فرهنگ لغات خود حذف کنيد وهر وقت آن کلمات وارد ذهن شما شد، جمله هاي تازه اي را
جايگزين آنها نماييد؛ مثلاًَ جمله «اميدوارم کارها رو به راه شوند»را به جمله «آن کار را انجام خواهم داد، (به ياري خدا)» تبديل کنيد.
درحديثي ازامام علي (ع) چنين آمده است:
«ضادوا التواني بالعزم؛ به مبارزه با سستي و کاهلي برخيزيد با عزم وجد وجهد در کارها ». (18 )
نشاط درزندگي
از اين رو در موضوع مورد بحث ما بايد به آنچه ضد «تنبلي» است، مانند: «جد وجهد»، «بلند همت بودن» و «نشاط درزندگي» روي آوريم. از سوي ديگر، ايمان به خدا واينکه کارها زير نظر اوست وهمه چيز دردست او، واينکه او بر هر چيز توانا است ومسئوليت هايي را بر دوش ما گذاشته و پاداش مناسب را در دنيا وآخرت براي آنها در نظر گرفته است، راهگشاي ما دراين مسير است.
آري، «نشاط وشادي» درمکتب اسلام مورد عنايت قرار گرفته ودرجاي خود به آن سفارش شده است، ودر زندگي و سيره معصومان (ع) نيز به چشم مي خورد، تا آنجا که امام سجاد(ع) در دعاي همه روزه ماه مبارک رمضان از درگاه خداوند چنين مي طلبد:
«اللهم ارزقني فيه الجد والاجتهاد والقوه والنشاط...؛ خدايا! دراين ماه کوشش وتلاش فراوان ونيرو و نشاط را روزي ام کن!».(19)
نشاط که بخشي از سرشت انسان است، همان حس خوشي، رضايت دروني، سر زندگي و آمادگي براي کار وپيشرفت است واز نشانه هايش، حرکت هاي جسماني ولبخند به شمار آمده است.
پي نوشت ها :
1-تحف العقول، ص22.
2-نساء/142.
3-کافي، ج4، ص75.
4-همان، ج2، ص586.
5-همان، ج5، ص85.
6-همان؛ ص85.
7-نهج البلاغه، نامه 62.
8-همان، خطبه 34.
9-بحار الانوار، ج75، ص59.
10-نهج البلاغه، حکمت 239.
11-همان، حکمت 239.
12-همان، خطبه178.
13-غرر الحکم، ص463، ح 10622.
14-همان، ح 10631.
15-کافي،ج5، ص85.
16-همان.
17-با اصحاب قلم، ص41.
18-غررالحکم، ص476، ح 10906.
19-کافي، ج4، ص75.
ae