طبقه بندي دانش هاي حوزوي(3)
مهارت هاي مورد نياز در حوزه ي علميه
نمودار شماره 8: فنون و مهارت هاي مورد نياز طلاب در توضيح اين نمودار بايد بگوييم که پاره اي از فنون به صورت عمومي و براي تمامي طلاب ضروري بوده و يادگيري ابتدايي آن ها لازم است و آموزش تخصصي آن ها نيز بعد از مشخص شدن گرايش علمي مي تواند صورت بگيرد. مهم ترين اين فنون عبارت اند از فنون مطالعه و تحصيل و برنامه ريزي تحصيلي. فنون ديگر، فنون خاص اند و ويژه ي رشته هاي تخصصي.
ويژگي هاي علوم و مهارت هاي حوزوي
اين نکته مسلم است که هر دانشي، ويژگي هايي از لحاظ (موضوع، غايت، مسائل، روش، مباني، مبادي، منابع، قواعد، تقسيمات، ارتباطات، نتايج و ...) دارد که دانش هاي ديگر ندارند و همين مسائل است که دانش ها را از يکديگر جدا ساخته است. وجود همه، يا پاره اي از اين ويژگي ها به صورت مشترک در علوم اسلامي باعث گرديده که آن ها را يکجا جمع کرده و عنوان علوم اسلامي، يا حوزوي به آن ها داده است. اما نکته ي مهم اين است که علوم اسلامي، به صورت جمعي يا انفرادي، سنخيتي با علوم ديگر از لحاظ آموزشي ندارند؛ چون هيچ يک از اين ويژگي ها، بين اين علوم و علوم ديگر، به صورتي کاملاً مشترک وجود ندارد. از اين روي، لازم است اين ويژگي هاي علم شناختي بيان شود تا خط مشي کلي تأليف کتب درسي در بخش ساختار و محتواي مربوط به دانش، روشن گردد و برنامه اي براي توليدکنندگان کتاب هاي درسي در حوزه ي علميه باشد:
1. علوم اسلامي بر خلاف علوم تجربي و انساني و ... با منابع ديني (قرآن، سنت و عقل) در پيوندند و منبع اصلي ديدگاه ها و مباني و اصول آن ها را اين سه حوزه تشکيل مي دهد، در حالي که اين منابع به اين شکل در علوم ديگر وجود نداشته و منبع اصلي علوم ياد شده تجربه، مشاهده و عقل (تجربي) است. بنابراين در کتاب هاي درسي حوزه منابع ديني اهميت زيادي دارند. حتي در ادبيات عرب که قصد و هدف حوزه اي اين برنامه آمادگي براي بهره مندي از منابع و فهم منابع دين است. پس بايد طلاب نيز از همان ابتدا با قرآن و سنت از طريق کتاب هاي درسي مأنوس شوند.
2. علوم اسلامي، به طور معمول، به صورت مستقيم يا به يک واسطه، با معارف اسلامي، پيوند دارند و همين پيوند، باعث شده که محتوا و ساختار علوم اسلامي جداي از علوم ديگر باشد. چون معارف اسلامي، موضوع مشترک علوم اسلامي است و همين اختلاف در موضوع، باعث مي شود، شمار مسائل، نوع نگرش به مسائل و اولويت بندي مسائل نسبت به علوم ديگر، متفاوت باشد. لذا در کتاب درسي، توجه به موضوع دانش مورد نظر امري ضروري است و با تعيين هر چه دقيق تر موضوع کتاب درسي، بايد مطالب زايد را حذف و مطالب لازم را اضافه کرد و ترتيبي متناسب با موضوع به کتاب درسي داد.
3. علوم تجربي (طبيعي و انساني) و علوم فلسفي غرب، بيش تر حالتي معاصر دارند و به طور معمول از گذشته قطع مي شوند و به فکر آينده و پيش بيني هستند و به گذشته، بيش تر به شکل تاريخ علم و سرگذشت نظريه ها نگاه مي کنند، حال آن که اغلب علوم اسلامي در عين حالي که حالتي معاصر و هماهنگ با زمان و مکان دارند و به رشد کمي و کيفي خود در ظرف زمان ادامه مي دهند، از گذشته به هيچ وجه بريده نمي شوند. آراء و نظريات گذشتگان در حوزه، همچون نظريات و انديشه هاي معاصر حالتي زنده و فعال دارد. و گو اين که تمامي تاريخ يک علم حوزوي مانند فقه در يک روز شکل گرفته است.
4. علوم اسلامي، از حيث نوع مسائل و زاويه ي ديد آن ها و گستره و شکل مباحث، حالتي متفاوت از علوم ديگر دارد. گرچه ممکن است يک مسأله بين يک دانش حوزوي و در مَثَل روان شناسي، جامعه شناسي، حقوق، هرمنوتيک و ... مشترک باشد، اما نوع و زاويه ي نگاه به اين مسأله متفاوت است.
5. علوم اسلامي از لحاظ متدولوژي، تفاوت هاي آشکار با متدهاي پژوهشي علوم انساني و تجربي دارد. با توجه به اهميتي که از ديرباز محققان و بزرگان حوزه به بحث روش و اصول فهم داده اند، متدولوژي علوم اسلامي خيلي مترقي تر و کامل تر از متدولوژي فلسفه هاي غربي است. و هر علم با توجه به نوع مسائل، غايتي که دارد، داراي روش هاي بسيارند که اين روش ها در طول سال هاي سال تلاش، تحليل و نقادي اهل فن به صورتي متکامل و بالغ درآمده و راهنماي محققان در پيمودن راه اين علوم، جلوه گر شده اند.
روش هايي مانند: روش عقلي (در فلسفه، منطق، کلام عقلي و ...) روش نقلي (در علوم حديث، رجال، علوم قرآن و کلام نقلي) و روش شهودي (در عرفان و سير سلوک) و روش ترکيبي (در تفسير، کلام، فلسفه) و روش عقلايي و ترکيبي (اصول فقه، فقه) از جمله روش هاي مطرح در علوم حوزوي هستند.
6. هدف علوم اسلامي به صورت جمعي، کشف دين و برنامه ي ديني است که هم ارزش زيادي دارد و هم حساسيت بسيار. چرا که کمک به اين اکتشاف ها، هدفي مقدس و با ارزش است و از حيث ارزش گذاري بسيار بالاتر از علوم ديگر است و از طرف ديگر، هدفي بسيار دشوار و مسئوليت آور است و از حساس ترين جراحي ها نيز باريک تر است، لذا خطرساز بوده و انسان را در لبه ي پرتگاه نيز قرار مي دهد.
مجموعه ي اين ويژگي ها در علوم اسلامي و تفاوت هايي که با علوم ديگر دارد، باعث مي شود که روش طبقه بندي آموزشي آن ها متفاوت باشد و در نتيجه چگونگي تحصيل اين علوم و روش آموزش آن ها جداي از ديگر علوم و دانش ها خواهد بود. از اين روي، کتاب هاي درسي اين علوم بايد به شکلي متفاوت از علوم دانشگاهي و دبيرستاني تهيه و تدوين گردد. اين تفاوت، بيش از ساختار کتاب هاي درسي در محتوا تجلّي پيدا مي کند و بر عمق و نظم و ترتٌب بيش تر مسائل آن ها مي افزايد. بنابراين، کساني که الگوهاي کتاب هاي درسي دانشگاهي و دبيرستاني را به همان صورت براي حوزه تجويز مي کنند، سخت در اشتباه اند. کتاب هاي درسي حوزه مي تواند از علوم روز و مورد نياز در امر تدوين متون (مانند روان شناسي تربيتي، برنامه ريزي آموزشي، برنامه ي درسي، فلسفه ي تعليم و تربيت، تکنولوژي آموزشي و ...) کمک بگيرد، اما نمي تواند از برنامه هاي ساير مراکز در اين مسأله پيروي محض کند؛ چرا که اين به صلاح علوم اسلامي، که هدفي بزرگ تر و مهم تر و ظريف تر از اهداف ساير مراکز آموزشي دارند، نيست.
منبع: کتاب حوزه شماره 150
ae