تربيت ولايي؛ اصلي ترين مبناي تربيت ديني(3)
رحيمه رسولي**
4. معرفت امام طريق معرفت الله
مراتب و درجات معرفت الامام
معرفت مقام نورانيت ائمه عليهم السلام
حصول معرفت و رفع حجب و هدايت در شعاع نور امام
اكنون با اندك آگاهي به جايگاه با عظمت ائمه معصومان عليهم السلام دريافتيم مهم ترين عاملي كه به منزله فريضه نيل انسان به مقام ولايت نقش ايفا ميكند، مسئله معرفت و اخلاص در عمل است. اگر انسان به معرفت دست يافت و از اخلاص در عمل بر خوردار بود، به ولايت ميرسد و ولي ميشود. تنها راه معرفت خدا، معرفت لازم به امام هر زمان است و كمال توحيد و اخلاص نيز به كمال پذيرش ولايت آنهاست.
اما پرسش اين است كه وجود والاي آنها بر چه حكمت واهدافي استوار است؟ و چه رابطهاي با عبادت ما و خلايق دارد؟
استاد ميرباقري در اين زمينه نيز مباحث ارزشمندي ارائه كردهاند كه به طور خلاصه بدان اشاره ميشود:
امامت «منصب الهي» براي سرپرستي «عبادت»
اگر عبوديت، صراط مستقيم است، صراط مستقيم، صراط ولايت است؛ يعني با فاني شدن در ولايت ولي الله انسان به عبوديت ميرسد و نقش امام عليه السلام در رساندن به قرب و عبوديت، ولايت و لحظه به لحظه است كه به باطن و ظاهر انسان اعمال ميكند و او را سير ميدهد. سجدة تام امام عليه السلام مبدأ همه عبادت هاست.
معرفت او طريق معرفت ديگران و عبادت او طريق عبادت ديگران است. امام عليه السلام نور الهي است كه تنزّل پيدا كرده و در جريان تنزّل نيز حقيقتاً با عبادت نازل شده است. امام همان پيشوايي است كه در عبادت حق جلوتر از همه حركت ميكند و هر كسي كه به دنبال ايشان باشد، دست شان را گرفته و به سوي خدا و بندگي او سير ميدهد.
معرفت امام طريق عبادت
كسي كه به اين مقام نرسيده است، غير خدا را عبادت كرده و ميپندارد خشوع در مقابل خدا دارد. تا مقام معرفت حاصل نشود، عبادت حقيقي واقع نميشود؛ صرف صورت عبادت، عبادت نيست؛ و گرنه شيعيان نيز اين عبادت را داشتهاند. اگر حقيقت خضوع و خشوع در مقابل خداي متعال در مناسك عبادي جاري شد، آن عبادت انسان را به مقام عبوديت ميرساند و اين حقيقت جاري نميشود، مگر در كساني كه از طريق ولي الله به عبادت خداي متعال روي ميآورند.(10)
باطن ولايت، عبادت واقبال به حضرت حق است. لازمه اين سجده تام آنها،
ولايت و سرپرستي عبادت ميباشد.(11) شايد بر همين اساس است كه امام علي عليه السلام نيز مقصود از نماز را ولايت، و برپا داشتن نماز را برپاداشتن ولايت تعبير كردهاند.
2. وجود و مفهوم سه نوع عبادت فردي، اجتماعي و تاريخي
عبادت اجتماعي بسيار مهم تر از عبادت فردي است. بي ترديد بستر اصلي عبادت، جامعه است. بسياري از صفات خوب اجتماعي هستند و كمترين مرتبة عبادت اجتماعي مشاركت در حب است. امام عليه اسلام محور ارتباط نظام خلقت و حلقة اتصال همه عوالم به خداي متعال، و حلقه ارتباط ما با خداست.(12)
اگر تاريخ انبيا عليهم السلام را يك جبهة واحد بدانيم، يك عبادت مشترك دارند كه هر پيغمبري را ناديده بگيريم، به اين عبادت آسيب ميرسد. بايد به همه انبيا ايمان، و همة مؤمنان را دوست داشته باشيم؛ حق نداريم از هيچ مؤمني تبري بجوييم، حتي اگر مؤمن به انبياي گذشته باشد. مؤمنان انبياي گذشته، مشتاق مؤمنان امت هاي بعد هستند؛ زيرا چون يك جامعه هستند و پيوند روحي دارند. ظهور امام زمان عليه السلام، ثمرة دعوت همه انبيا و عبادتي تاريخي است و همة مؤمنان به اندازه خودشان در ظهور سهم دارند. عبادت تاريخي يك هم پرستشي است كه همه اراده ها به هم دست دادهاند و آن را محقق كردهاند كه آن تحقق عبادت در عصر «ظهور» است، تحقق بندگي تام است، ظهور ولايت الهي در عالم است!(13)
3. ارتباط و تبعيت از امام، تنها طريق رشد و كمال
انسان براي آزادي خلق نشده، بلكه اختيار و آزادي او براي عبوديت است. پس اگر همة ارتباطات، از بستر يك ولايت و هدايت عبور كند، در اين صورت همة ارتباطات هماهنگ ميشود. در نتيجه، همه در مقابل خدا خاشعاند و ديگر، اراده ها مستكبر نيستند.(15)
ميتوان گفت كه شهيدان و رزمندگان بزرگ اسلام به چنين شناخت و معرفتي از صاحبان ولايت خويش رسيدند و با تبعيت عملي در تمام صحنه هاي زندگي، خود را كاملاً تحت ولايت ايشان قرار دادند. به همين دليل، به چنان رشدي رسيدند كه اعمال و حركات آنان جهانيان را به شگفتي وا داشت!. آنان مصداق بارز شيعياني بودند كه براساس سخن امام رضا(ع) «همواره در تمامي عرصه هاي زندگي تسليم دستورهاي ما هستند و براي هر كاري كه ميكنند به سخنان ما استناد كرده و با دشمنان ما مخالفت ميكنند» (16) و «با اتكا به خدا بر همة مشكلات و سختي ها غلبه ميكنند».(17)
در اين صورت، اهل بيت(ع) نيز زندگي شيعيان را تحت ولايت خويش گرفته و امورات شان را سامان ميبخشند. در مواقع حساس و سرنوشت سازي كه عقل و فكر هيچ بشري كارساز نيست، هنگام در خواست و توسل خالصانه و خاضعانه، با يك اشاره ايشان مشكلات حل شده و همة امور به نفع شيعيان شان تغييرمييابد. آري! وقتي انسان خود را تحت ولايت الهي قرار داد و تربيت ولايي يافت، تمام امور به نفع او و در جهت بندگي خدا واقع ميشود.
اما دلايل ولايت پذيري الهي براي چيست؟، ريشه هاي اين مسئله را ميتوان به پنج صورت تبيين كرد:
آزاد شدن عقا از زندان دنيا و ماديات
يعني عقل انسان از تبعيت نفس و زندان دنيا آزاد شده، و در اختيار عبوديت حق قرار ميگيرد و مؤمن به منزلتي ميرسد كه «لهم فيها ما يشاوون» (نحل،31) هرچه بخواهد واقع ميشود.(19)
لايه هاي باطني علم كه تصرف در آنها علوم باطني ميطلبد، در اختيار كساني قرار ميگيرد كه تصرف شان هماهنگ با ولايت است. و مؤمن به خاطر ايمانش، چون اراده ها بر محور ارادة ولي خدا هماهنگ ميشود و شيطنت خاتمه مييابد و اراده ها به مقام عبادت ميرسند، علوم در اختيار آنها قرار ميگيرد، سرپرستي ميشوند؛ عقول آنها كامل ميگردد و 25 حرف از 27 حرف علم، به وسيله حضرت ظاهر ميشود.(20)
نشان دادن جايگاه هر چيز، به ويژه انسان
اين گونه نيست كه مخلوقات ديگر اراده و حيات نداشته باشند مراتب حيات و اراده در مخلوقات متفاوت است، ولي همه اراده و حيات دارند. يعني همه داراي شعور و تصميم گيري هستند و معناي «يسبح لله ما في السماوات و ما في الارض» نيز به همين اشاره دارد.(21)
اساساً اراده ها سطوح مختلفي دارند. يك اراده، ارادة محوري و متصرف در كل خلقت است و اراده ديگر نيز ضعيف است. وقتي ارادة انسان با فطرت اوهماهنگ نباشد، در عالم فساد آشكار ميشود.(22) درست كه «خلق لكم ما في الارض جميعاً»(بقره:29)، ولي خود انسان را براي عبوديت آفريده است.
هدف دادن و معنا بخشي به حيات بشري
بنابراين، جامعه و جامعه پردازي فقط براي تأمين نيازهاي مادي نيست و نيازهاي مادي انسان نيز از نيازهاي معنوي او جدا نيستند. انسان مجموعهاي از نيازمندي هايي دارد كه تناسب قرب وپرستش، در آن قرار داده شده است. به كارگيري همة اين مجموعه در يك جهت، فقط با ولايت امام (ع) امكان پذير است. اينجاست كه والاترين هدف و معناي زندگي انسان ظاهر ميگردد.
4.نوراني كردن ارتباطات در اين عالم، به ويژه ارتباطات انساني
عصر ظهور، عصر تحقق همه جانبة ايمان و عبادت و در نتيجه، تنزّل همه جانبة رحمت، علم، هدايت و همة آثار ولايت است.(25)
پي نوشت ها :
*استاد يار گروه علوم تربيتي دانشگاه شاهد
**كارشناسي ارشد تاريخ و فلسفه آموزش و پرورش
1. سيد محمدمهدي ميرباقري، مباحثي پيرامون امام شناسي، ص 177، به نقل از شيخ صدوق، علل الشرايع، ص 9.
2. همان
3.سيد محمدمهدي ميرباقري، مباحثي پيرامون امام شناسي، ص 178.
4. همان
5. همان
6. مفاتيح الجنان، ص 988.
7. سيد محمدمهدي ميرباقري، مباحثي پيرامون امام شناسي، ص 183، به نقل از شيخ صدوق، علل الشرايع، ص 9.
8. همان، ص 186.
9.همان.
10.همان
11. همان.
12. سيد محمد مهدي ميرباقري، مباحثي پيرامون امام شناسي، ص 53- 58.
13. همان.
14. همان.
15.شيخ صدوق، شيعه كيست، ص 6.
16. همان، ص 8.
17. جوادي آملي، عبدالله، شميم ولايت، ص 714.
18 . همان.
19.همان
20 .همان، ص 67
21 .همان.
22 .همان.
23 .همان.
24 .همان.
25.همان.
ادامه دارد...
/ج