تأملی بر تعلیم و تربیت اسلامی (1)

دین مقدس اسلام دارای نظامی فراگیر و شامل است. به نحوی که هر متخصص متعهد و منصفی از هر فنی، به نحوی با نظرات دین اسلام سروکار دارد. چرا که اسلام همانند دیگر ادیان الهی بر تمام شئون انسانی اعم از اقتصاد، اجتماع، سیاست، حکومت، ... و به خصوص حوزه تعلیم و تربیت اشراف دارد. سرّ این واقعیت به طور اجمال این است که، اساساً دین را برنامه زندگی بشر دانسته‌اند.
پنجشنبه، 1 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملی بر تعلیم و تربیت اسلامی (1)
تآملی بر تعلیم و تربیت اسلامی(1)
 

تهیه کننده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع: راسخون
 
 
 
 

علم تعلیم و تربیت اسلامی

دین مقدس اسلام دارای نظامی فراگیر و شامل است. به نحوی که هر متخصص متعهد و منصفی از هر فنی، به نحوی با نظرات دین اسلام سروکار دارد. چرا که اسلام همانند دیگر ادیان الهی بر تمام شئون انسانی اعم از اقتصاد، اجتماع، سیاست، حکومت، ... و به خصوص حوزه تعلیم و تربیت اشراف دارد. سرّ این واقعیت به طور اجمال این است که، اساساً دین را برنامه زندگی بشر دانسته‌اند.[1] پس منطقاً این برنامه باید در تمام شئون زندگی او منطبق باشد.
توجه مستقیم خطابات قرآنی و بقیه کتب آسمانی به انسان، نشان از توجه عمیق و دقیق همه ادیان الهی به ویژه اسلام به نفس انسانی و ابعاد مختلف وجودی او است. توجه اسلام به ابعاد فردی انسان، اعم از بعد عاطفی (وجدان، امیال، ‌غرایز، احساسات و...)، عقلانی (خرد، دانش، شناخت، افکار، عقاید و...) رفتاری و نیازهای زیستی، روحی روانی، عاطفی و... نشانگر این اهمیت است.
تربیت در اسلام دارای راه و رسم منسجم و کاملی است. به همین منظور در قرآن و سنت برای انسان یک برنامه زندگی کاملاً منسجم و نظام‌دار طراحی شده است. انسان برای بهره بردن از آن برنامه کامل، سالم و همه جانبه باید تحت یک تربیت صحیح و البته فراگیر به نحوی که تمام طول عمر او و همه جوانب و ابعاد انسانی‌اش را در بر گیرد، باشد.[2]
امّا بیان این نکته لازم است که تعلیم و تربیت اسلامی با علم تعلیم و تربیت کاملاً منطبق نیست. بنابراین ابتدا باید روشن شود که علم تعلیم و تربیت چیست و سپس نسبت آن با تعلیم و تربیت اسلامی بیان گردد.

علم تعلیم و تربیت

برای معرفی هر علم بهترین راه تعریف، بیان ابعاد و ویژگی‌های آن علم می‌باشد. امّا درباره علم تعلیم و تربیت این وضع قدری متفاوت است. زیرا غالب دانشمندانی که در حیطه تعلیم و تربیت صاحب رأی می‌باشند، هم در تعریف و ماهیت علم تعلیم و تربیت و هم در ابعاد و ویژگی‌های آن اختلاف نظر دارند. بسیاری از آنها حتی در علمیّت تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش، مانند دیگر علوم، اتفاق نظر ندارند. بنابراین ابتدا مختصراً به تعریف تعلیم و تربیت می‌پردازیم، سپس سیری کوتاه در نظرات مختلف و متعددی در زمینه علم بودن و یا نبودن آن از ابتدا تاکنون خواهیم داشت. آن گاه به برخی ویژگی‌های آن اشاره نموده و در آخر ارتباط آن را با اسلام بیان خواهیم کرد.

تعریف علم تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش)

تعریف علم تربیت (Pedagogie) همانند خود تربیت (Education) بسیار مشکل و دشوار است. زیرا هنوز درباره محتوا و روش آن اتفاق نظر مشخصی وجود ندارد و علم بودن آن مورد تردید می‌باشد. در دائره المعارف فلسفی لالند[3] آمده است: پداگوژی (تعلیم و تربیت) از ریشه یونانی است و آن وظیفه برده‌ای بوده است که اداره و هدایت اطفال را به عهده داشته است. بنابراین معنا از تربیت، اهلیّت این فرد به اصطلاح مربی را هم می‌توان تکنیک دانست، هم کاری هنری، و هم ناشی شده شده از فلسفه و نیز علم. بعضی از فلاسفه تعلیم و تربیت چون «امانوئل کانت»[4] مشکل تعریف و تربیت را به مشکل بودن ماهیت تربیت ربط می‌دهند و معتقدند: برخلاف آنچه مردم تصور می‌کنند تعلیم و تربیت بزرگ‌ترین و دشوارترین مسائل مبتلا به انسان است. او در بین ابداعات بشر دو مورد را از بقیه مشکل‌تر می‌داند، هنر مملکت‌داری یعنی حکومت، و هنر تعلیم و تربیت. وی معتقد است، مردم هنوز درباره معنای واقعی این دو اختلاف نظر دارند.[5] برخی دیگر از فلاسفه تعلیم و تربیت در تعریف «تربیت» و «آموزش و پرورش» با مشکل مواجه شده تا جایی که افراد صاحب‌نظری مانند پیترز[6] معتقدند: ‌فلاسفه جدید، تلاش در راه ارائه تعریف از «تربیت» و «آموزش و پرورش» را رها کرده و یا به حداقل تعریف یعنی تعریف فرضی بسنده کرده‌اند.[7]
دور کیم،[8] جامعه شناس معروف، تعلیم و تربیت را یک نظریه علمی می‌داند. که با استفاده از داده‌های علوم دیگر نظیر روان شناسی و جامعه شناسی به ارزیابی نظام‌ها و روش‌های تربیتی می‌پردازد و به این طریق عمل مربیان را توضیح داده و هدایت می‌کند. [9] به اعتقاد برخی دیگر از صاحب نظران، تربیت فعالیتی مداوم، جامع (توجه به همه آنچه برای به کمال رسیدن انسان لازم است، همه ابعاد وجودی و نیازهای فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی انسان) و برای همه (فرد فرد جامعه) و برای رشد و تعالی و تکامل انسان و غنای فرهنگی و تعالی جامعه. تربیت هم نیازی مستقل و هم وابسته، هم نهایی و هم واسطه‌ای، هم هدف است و هم وسیله، هم زیربنای اجتماع است و هم غایت است و هم مقصود. [10]

آیا تعلیم و تربیت یک علم است؟

همچنان که گفته شد در میان اندیشمندانی که در حوزه تعلیم و تربیت فعالند، در علمیّت تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش، به عنوان یک علم مانند دیگر علوم، البته با ویژگی‌های مربوط به خود، اختلاف نظر وجود دارد.
هر علمی سعی دارد تا قلمرو خود را مشخص کند، موقعیت‌های و واقعیت‌های مربوطه را بیان کرده و قوانین حاکم بر آن را کشف کند.[11]
امّا تا قرن 18 میلادی به کارگیری روشهای علمی معروف و متداول، در تعلیم و تربیت مرسوم نبوده و حتی صاحب‌نظرانی همچون ژان ژاک روسو[12] نیز از به کارگیری آن در تعلیم و تربیت احتیاط می‌کردند و منتظر تدوین رساله‌ها و متون علمی در این زمینه بودند.[13] متفکری چون کانت به تربیت تجربی (غیر علمی) بیشتر دلبسته بود تا روش علمی آزمایشی. او معتقد بود تربیت هنری است که فقط با جمع شدن تجارب چند نسل کامل خواهد شد.[14] و بالاخره برخی نیز معتقدند که تربیت فرآیندی تصادفی است که روش علمی به هیچ وجه در آن راه نیافته است.[15]
با این همه، پیشرفت‌ همه علوم مربوط به آدمی، به تدریج بحث درباره پدیده‌های انسانی بسیار پیچیده را، بدون این که سبب تخریب آن شود، امکان پذیر کرد، و با تجزیه و تحلیل‌های نسبتاً دقیق علمی موقعیت‌های تربیت، کم و بیش به تحقق علم تربیت و به پیدایش آنچه امروزه به علوم تربیتی معروف است انجامید.[16]
در قرن نوزدهم فعالیت‌هایی در زمینه علمی کردن تعلیم و تربیت صورت گرفت ولی چندان قانع کننده نبود. تا بالاخره در قرن بیستم برای اولین بار شخصی به نام لوسین سل لوریه[17] «طرح کلی علم پداگوژیک»[18] را زیر عنوان معنای «واقعیات و قوانین تربیت»، منتشر نمود. مؤلف مذکور از علمیت تعلیم و تربیت به شدت دفاع می‌کرد و معتقد بود که: هدف تعلیم وتربیت جستجوی قوانین مربوط به پدیده‌هایی است که در تربیت به ظهور می‌رسد، بر آن تأثیر می‌گذارد و از مقدمات معینی استنتاج شده است. او معتقد است: این علم موجب نظم و روشنی شده و به ما اجازه می‌دهد تا اندازه‌ای پیش بینی کنیم که در شرایط یکسان، نتایج فلان روش یا شیوه تربیتی چه خواهد بود. در لغت نامه معروف بویسون[19] آمده است: تعلیم و تربیت علم تربیت است، اعم از تربیت بدنی، ذهنی و اخلاقی. در این علم از داده‌های علومی نظیر فیزیولوژی، روان شناسی، تاریخ و... استفاده می شود. دور کیم نیز تعلیم و تربیت را یک نظریه علمی، جان دیویی،[20] و نیز اشخاصی مثل پل لاپی[21] آن را به دلایل مختلف علم می‌دانند و خطوط اصلی آن را پی‌ریزی شده می‌دانند و معتقدند که: علوم تربیتی از مجموع نظم و مقررات و شیوه‌هایی[22] که واقعیت‌ها و موقعیت‌های مختلف تعلیم و تربیت را در بافت تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، فنی و سیاسی آن پی‌جویی می‌کند، تشکیل می‌شود. امّا در عین حال، حتی تا اواخر قرن بیستم نیز بسیاری از متخصصان از آن با احتیاط سخن می‌گفتند. آنان تعلیم و تربیت را همانند برخی پیشینیان، هنر و حرفه می‌دانند نه علم. به نظر آنان تعلیم و تربیت تنها هنر و یا فنی کاربردی است که می‌کوشد حتی الامکان روشهای علمی را در تحقیقات خود به کار برد.[23]
از مجموع آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که، در هر صورت تعلیم و تربیت یک علم است. البته این علم نیز مانند علوم دیگر دارای ویژگی‌های منحصر به خود می‌باشد.
بهتر است در این بخش به همین مناسبت به برخی از ویژگی‌های این علم اشاره کنیم. ویژگی‌هایی که برخی را به این غلط فاحش واداشته است که در علم بودن تعلیم و تربیت تشکیک نمایند.

ویژگی‌های علم تعلیم و تربیت

1. موضوع تربیت، انسان است و انسان موجودی پیچیده است. نوع زندگی فردی و به تبع اجتماعی او نیز دائماً در حال تحول و دگرگونی می‌باشد، بسیاری از ابعاد وجودی او هنوز در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است. به همین دلیل علم تعلیم و تربیت نیز از جهات مختلف دارای پیچیدگی فوق العاده‌ای است.
2. علم تعلیم و تربیت یا علوم تربیتی، از جمله علوم بین رشته‌ای (Interdisciplinary) است. این علم از مجموعه‌ای از علوم انسانی و غیر انسانی از قبیل: تاریخ، اقتصاد، آمار، ریاضیات، فیزیولوژی، روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی، مردم شناسی، و حتی فلسفه و هنر و... بهره می‌برد.
3. علم تعلیم و تربیت صرفاً یک علم نظری محض نیست بلکه علمی کاربردی است. یافته‌های این علم در عمل برای تربیت انسان به کار گرفته می‌شود و اساساً سودمندی علم تعلیم و تربیت به کاربردی بودن آن است.
4. در تعلیم و تربیت، همانند برخی علوم دیگر، علاوه بر یافته‌ها و نظریه‌های علمی، یک سیستم و نظام تربیتی نیز پی‌ریزی می‌گردد تا آن یافته‌ها و نظریه‌های علمی در عمل به کار گرفته شود. این سیستم دارای سلسله‌ای از اهداف، مبانی، اصول، شیوه‌ها، خط مشی‌ها، ... و روش‌های ویژه‌ای می‌باشد. آنچه درباره جوان بودن علم تعلیم و تربیت گفته شد، نه تنها درباره نظام تربیتی صادق است، بلکه باید گفت نظام‌های تربیتی موجود در عالم به مراتب از خود علم تعلیم و تربیت جوان‌تر است.

علم تعلیم و تربیت اسلامی

از آنچه درباره تعلیم و تربیت گفته شد به دست آمد که تعلیم و تربیت جدید، همانند دیگر علوم انسانی، بیشتر در قرون اخیر، به خصوص در قرن بیستم، دچار تحول و دگرگونی و رشد بوده است. امّا در اسلام و منابع اسلامی به تربیت به معنای عام آن از همان ابتدای ظهور این دین مقدس الهی اهمیت فوق العاده‌ای داده شده است.
انسان موضوع تربیت و یکی از اساسی‌ترین موضوعات مطالعاتی این علم محسوب می‌شود. چرا که تربیت را «فراهم آوردن زمینه برای پرورش دادن و به فعلیت رساندن تمام استعدادهایی می‌داند که خداوند بالقوه در نهاد او به ودیعت نهاده است.»[24] این انسان تنها به وسیله کسی می‌تواند به درستی شناسانده شود و سپس تربیت گردد که خود خالق اوست. لذا بهترین منبع مطالعه انسان و علم انسان شناسی، منابع متصل به وحی الهی، یعنی قرآن و روایات می‌باشد. در منابع اسلامی به این نکته مهم تذکر داده شد که زمام تربیت انسان باید به دست کسی باشد که از رمز و راز او و زوایای آشکار و پنهان و ابعاد مختلف وجودی‌اش، حتی از خود آدمی آگاه‌تر است. کسی که گل وجودش را سرشته، خمیر مایه فطرتش را به دست خویش آفریده باشد،[25] در آن از روح خود دمیده،[26] عقل، ‌عاطفه، وجدان و معنویت خواهی را در ذاتش نهاده و همیشه با او می‌باشد که: و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید.[27]
در منابع اسلامی آنچه هدف ارسال رسل و بعثت انبیاء الهی ـ علیهم السّلام ـ شمرده شده است، تربیت انسان و انسان سازی و به فعلیت رساندن تمام گنجینه‌ها و استعدادهای نهفته در درون وی بوده است.[28] هدف از آفرینش انسان و تربیت او جز این نمی‌تواند باشد. اتفاقاً در قرآن خداوند نیز به عنوان مربی انسان معرفی شده است.[29]
چنان که اشاره شد در علم تعلیم و تربیت از جمله مهمترین امور، نظریه‌پردازی و نیز پی‌ریزی یک نظام تربیتی منسجم و کارآمد می‌باشد و مهمترین عناصر در یک نظام تربیتی عبارتند از: اهداف، مبانی، اصول، شیوه‌ها، خط مشی‌ها، و روش های تربیتی، ‌که بخش زیادی از آن در منابع اسلامی آمده است، بقیه امور از قبیل، راهبردها، وسایل و ابزار، تکنیکها و فنون، یا عبارت اخرای همان چهار امر است یا فرعی از فروعات همانهاست که باید از علوم دیگر کمک گرفته شوند. در تعلیم و تربیت اسلامی از جهت منابع علمی تنوع بسیاری مشاهده می‌شود. قرآن کریم و روایات، منابع بسیار غنی و عمیقی در جهت استخراج و استنباط بسیاری از مسائل مربوط به تعلیم و تربیت به حساب می‌آیند.[30]
فلاسفه و مربیان مسلمان تعلیم و تربیت با استفاده از منابع غنی و پایان ناپذیر وحی و میراث گرانقدر انبیاء الهی و ائمه اطهار علیهم السلام آثار گرانسنگی را از خود در تربیت به یادگار گذاشته‌اند. منابع موجود در این زمینه که از قدیم توسط فلاسفه و مربیان مسلمان تعلیم و تربیت به نگارش درآمده، می‌تواند شاهد این مدعا باشد.
در این زمینه به برخی از این منابع به عنوان نمونه اشاره می‌گردد:
1. منابع قدیم، نظیر: اخلاق ناصری (خواجه نصیرالدین طوسی)، کیمیای سعادت (امام محمد غزالی)، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق (ابوعلی مسکویه)، محجه البیضاء (فیض کاشانی)، معراج السعاده (ملا احمد نراقی)، جامع السعادات (ملا محمد مهدی نراقی) و...
2. منابع جدید نظیر: تعلیم و تربیت در اسلام (شهید مرتضی مطهری)، آیین تربیت و اسلام و تعلیم و تربیت (ابراهیم امینی)، شرح چهل حدیث (امام خمینی ره) و...
لازم به ذکر است که بسیاری از دانشمندان مسلمان در لابلای مباحث دیگر نظیر اخلاق، بخش‌هایی از فلسفه، مباحث تفسیری، سیره انبیاء و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و...، به مسائل تربیتی نیز پرداخته‌اند.
اما متأسفانه در بخش مهم تدوین علم تربیت اسلامی به معنای مصطلح و نیز در ارائه نظریه تربیت و ارائه یک نظام تربیتی جامع و کارآمد، اندیشمندان مسلمان تحرک چندانی از خود نشان نداده‌اند. متفکران مسلمان که می‌بایست با استفاده از آموزه‌های وحیانی قرآن و نیز روایات پربار ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ و نظرات فیلسوفان و مربیان بزرگ مسلمان، از طرفی بنای یک علم بی‌نظیر تربیت اسلامی را بنهند و از طرف دیگر در اندیشه‌ نظریه پردازی در تعلیم و تربیت اسلامی و ارائه یک نظام منسجم و کارآمد تربیتی اسلامی باشند، چنان که خود معترفند، بیشتر متأثر از فیلسوفان تعلیم و تربیت در مغرب زمین بوده و تنها به یافته‌های علوم جدید در غرب اکتفا کرده‌اند. برخی از آنها با اعتقاد به تعلیم و تربیت سکولار (Secular Education) اساساً منابع اسلامی حتی قرآن را منبع مناسبی برای مطالعه در این زمینه‌ها نمی‌دانند و برخی نیز تنها با نگاهی سطحی به این امر مهم تنها به رنگ و لعاب سطحی از اسلام به تربیت و Islamize کردن آن بسنده کردند.[31] دقت در ابعاد مختلف تربیت، ‌به خصوص در بعد اهداف، مبانی، روشها و توجه و اهمیتی که در دین مقدس اسلام به این امور در زمینه مسایل تربیتی داده شده است، مسئولیت صاحب‌نظران مسلمان تعلیم و تربیت را دو چندان می‌کند و از آنان بیش از یک نگاه سطحی انتظار دارد. آنها خود معتقدند که در اسلام منابعی که بتوان از آن برای ترسیم سیمای تعلیم و تربیت اسلامی استفاده برد، نظیر قرآن و سنت شریف نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه هدی ـ علیهم السلام ـ بسیار است. لکن از آنها در جهت پی‌ریزی یک نظام منسجم تربیتی بهره‌برداری نشده است. البته در دهه‌های اخیر برخی از آنها به فکرچاره افتاده و بانی کنفرانس‌هایی در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی بوده‌اند تا بلکه بتوانند در این زمینه گام‌هایی را بردارند.[32]

نتیجه

تعلیم و تربیت اسلامی به عنوان بیان آنچه که برای تربیت انسان مورد نیاز بوده است، ‌توسط خداوند و انبیاء الهی و نیز ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ به اندازه کافی بیان شده است. مطالعه قرآن و دیگر منابع اصیل اسلامی هر اندیشمند منصف را به این واقعیت و حقیقت غیر قابل انکار می‌رساند.
منابع موجود در این زمینه که از قدیم توسط فلاسفه و مربیان مسلمان تعلیم و تربیت به نگارش درآمده، می‌تواند به فهم این امر به طالبان حقیقت کمک نماید، که به برخی از آنها و نیز به آثاری از مربیان و نویسندگان معاصر اشاره شد.
اما، تعلیم و تربیت اسلامی به معنای علم تعلیم و تربیت و نیز ارائه نظریه تربیتی و سیستم تعلیم و تربیت اسلامی هنوز بسیار جوان و کم سابقه است و هنوز فعالیت‌های بیشتری را طلب می‌کند تا به یک علم تمام عیار و نظریه‌ای علمی و نیز سیستمی فراگیر و کامل تبدیل گردد. البته در این ارتباط اگر نقصی نیز مشاهده شود، که می‌شود، مربوط به دست اندکاران امر مطالعه و نظریه‌پردازی، برنامه‌ریزی و پی‌ریزی یک نظام تعلیم و تربیت اسلامی و در آخر اجرای آن در مرحله عمل می‌باشد.

غایت تعلیم و تربیت

حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) می فرمایند:
... بدان‏که نفس انسانى گرچه به یک معنا، که اکنون ذکر آن از مقصود ما خارج است، مفطور بر توحید، بلکه جمیع عقاید حقه است، ولى از اول ولادت آن در این نشئه و قدم گذاشتن در این عالَم، با تمایلات نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نما کند؛ مگر کسى که مؤیّد من عنداللّه باشد و حافظ قدسى داشته باشد و آن چون از نوادر وجود است، جزو حساب ما نیاید؛ ما متعرّض حال نوع هستیم.
و در مقام خود مبرهن است که انسان در اول پیدایش، پس از طى منازلى، حیوان ضعیفى است که جز به قابلیت انسانیّت، امتیازى از سایر حیوانات ندارد و آن قابلیّتْ میزان انسانیت فعلیه نیست. پس، انسان حیوانى بالفعل است در ابتداى ورود در این عالم؛ و در تحت هیچ میزان جز شریعت حیوانات، که اداره‏ى شهوت و غضب است، نیست؛ و چون این اعجوبه‏ى دهر ذات جامع یا قابل جمعى است، از این جهت براى اداره‏ى آن دو قوّه، صفات شیطانى را از قبیل کذب و خدیعه و نفاق و نمیمه و سایر شیطنت‏هاى دیگر نیز به کار مى‏برد؛ و با همین سه قوّه، که اصول مفسدات و مهلکات است، ترقى کند؛ و این‏ها نیز در او نموّ و ترقى روزافزون نمایند و اگر در تحت تأثیر مربّى و معلّمى واقع نشود، پس از رسیدن به حد رشد و بلوغ، یک حیوان عجیب و غریبى شود که در هریک از شئون مذکوره گوى سبقت از سایر حیوانات و شیاطین ببرد، و از همه قوى‏تر و کامل‏تر در مقام حیوانیت و شیطنت شود. و اگر بر همین حال روزگار بر او بگذرد و جز تبعیت هواى نفس در شئون ثلاثه نکند، هیچ‏یک از معارف الهیه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه در او بروز نکند؛ بلکه جمیع انوار فطریه‏ى او نیز خاموش گردد.
پس، تمام مراتب حق ـ که از این سه مقام که ذکر شد، یعنى معارف الهیه و اخلاق و ملکات فاضله و اعمال صالحه، خارج نیست ـ زیرپاى هواهاى نفسانیه پایمال گردد و متابعت از تمایلات نفسانیه وملایمات حیوانیه نگذارد در او حق، به هیچ‏یک از مراتب جلوه کند، و کدورت و ظلمت هواى نفس تمام انوار عقل و ایمان را خاموش کند و ولادت ثانویه که ولادت انسانیه است، از براى او رخ ندهد و در همان حال بماند و ممنوع و مصدود از حق و حقیقت شود تا آن‏که از این عالم با همین حال رحلت کند و در آن عالَم، که کشف سریره شود، خود را جز حیوان یا شیطانى نیابد و از انسان و انسانیت اصلاً یادى نکند و در آن حال در ظلمت‏ها و عذاب‏ها و وحشت‏هاى بى‏پایان بماند تا خداى تعالى چه خواهد.
پس، این حالِ تبعیت کامل است از هواى نفس، که منع کامل کند از حق؛ و از این جا مى‏توان فهمید که میزان بازماندن از حق متابعت هواى نفس است؛ و مقدار بازماندن نیز مقتدر شود به مقدار تبعیت؛ مثلاً اگر به واسطه‏ى تعلیم انبیا و تربیت علما و مربیان، مملکت انسانیت این انسان کذایى، که در اوّل ولادت با آن سه قوّه هم‏آغوش بود و با ترقى و تکامل او آنها نیز ترقى و تکامل مى‏کردند، تحت‏تأثیر تربیت واقع شد، و کم‏کم تسلیم قوّه‏ى مربیه‏ى انبیا و اولیا علیهم‏السلام گردید، ممکن است چیزى بر او نگذرد جز آن‏که قوه‏ى کامله‏ى انسانیه، که در او به طریق استعداد و قابلیت ودیعه گذاشته شده بود، فعلیت پیدا کند و ظهور نماید و تمام شئون و قواى مملکت برگردد به شأن انسانیت و شیطان ایمان آورد به دستش؛ چنانچه در دست رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ایمان آورد؛ فرمودند: «إنَّ شَیطانى آمَن بِیَدى؛ شیطان من به دست من ایمان آورد.» و مقام حیوانیت او تسلیم مقام انسانیتش شود، به طورى که مرکب مرتاض راهوار عالم کمال و ترقى و براق آسمان‏پیماى راه آخرت شود و ابدا سرخودى نکند و چموشى ننماید؛ و بعد از تسلیم شدن شهوت و غضب به مقام عدل و شرع، عدالت در مملکت بروز کند و حکومت عادله‏ى حقّه تشکیل شود که کارکن در آن و حکم‏فرماى در آن، حق و قوانین حقّه باشد و قدمى بر خلاف حق در آن گذاشته نشود و به کلى از باطل و جور، عارى و برى گردد [33] ....

جوان و تربیت

جوان از دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه)
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، همواره به جوانان و نیروی جوانی توجه و نظر خاصی داشتند و نیاز کشور به جوانان را، نیازی همیشگی دانسته و به یاری جوانان برای اصلاح کشور امیدوار بودند. ایشان در سخنانی خطاب به جوانان می فرماید:«ما همیشه محتاج به شما جوانها هستیم. ما بعدها برای کشورمان احتیاج به فعالیت شما جوانهای برومند داریم و من امیدوارم که در همه مراحل، شما با مردانگی با هم همراهی کنید و این نهضت را به پیش ببرید». ایشان همچنین همت جوانان و اراده قاطع ملت را، مایه روسفیدی ملت و اسلام میخواند و کسب و حفظ استقلال کشور و الاهی شدن آن را به همت ملت به ویژه جوانان وابسته میداند.[34]
جوان از دیدگاه مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری، همواره از حضور جوانان در عرصه های مختلف علمی و عملی حمایت کرده و آنان را به معرفت و شناخت و قدردانی دوران جوانی توصیه نموده و می فرماید:«دلهای جوانان نورانی است و فطرتهای آنان سالم و دست نخورده است. آلودگی آنان به زخارف و آلودگیهای دنیا، به بندهای گرانی که پول دوستی و مال دوستی و جاه طلبی و قدرت طلبی و این چیزها بر پای انسان می زند، برای آنها خیلی کمتر است. جوانان باید درمقابل شهوات و هوسهایشان و درمقابل همه آن انگیزه هایی که آنان را به چنین رذایلی فرامی خواند، مقاومت کنند.[35]
جوان و تربیت - عوامل تأثیرگذار در تربیت جوانان
"تربیت" به معنای رشد و نمو حرکت انسان به سمت غایت و هدفی است که او را به کمال میرساند.[36] تربیت آرامترین، مطمئن ترین و مفیدترین عاملی است که منشأ تحولات اجتماعی میشود. تربیت، روندی بسیار طولانی دارد و تقریباً در همه مراحل عمر آدمی، از تولد تا مرگ نقش خود را ایفا می کند و در برخی مراحل برجسته و تعیین کننده، و در مقاطعی دیگر کم رنگ و محدود است. امام علی(ع) خطاب به فرزند گرانقدرش امام حسن(ع) در مورد پرداختن به امر مهم تربیت می فرماید:«فرزندم! پیش از آنکه قلب سخت شود و اندیشه ات مشغول گردد به تربیت تو مبادرت نمودم».[37]

عوامل تأثیرگذار در تربیت جوانان

عوامل بسیار زیادی در تربیت و شکل گیری شخصیت جوانان مؤثر است که مهمترین آنها عبارت اند از : «زمینه ژنتیکی و ارثی محیط، خانوادگی، محیط آموزشی (مدرسه)، محیط اجتماعی (نفوذ همسالان، نهادها، مراکز اطلاع رسانی و رسانه های گروهی،عامل رشد (تحولات مربوط به عامل سنی)،عامل مذهب و درنهایت، اراده خودساز شخصیت که هر یک از این عوامل، در زمان خاص تأثیرات خود را بر انسان اعمال می نمایند».[38]
نکته قابل توجه در تربیت جوان، پرداختن به تمامی جوانب متنوع در وجود اوست که میتواند شخصیت او را متعادل و هماهنگ با اجتماع خود سازد.

نقش خانواده و رسانه ها در تربیت جوانان

نخستین محیطی که هر فردی در آن قدم میگذارد، خانواده است. در حقیقت زیربنای اصلی شخصیت هر انسانی نیز در محیط خانواده شکل می گیرد. والدین افزون بر اینکه در تمامی دوران زندگی نقش بسیار مهم و ارزنده ای در تربیت فرزند دارند، تأثیرشان در دوره حساس و مهم جوانی بیش از سایر دورانهاست.
والدین با شناخت و آگاهی از ویژگیها و نیازهای جوانان و با ایجاد محیطی امن و فضایی لبریز از صفا و صمیمیت و برقراری ارتباطی دوستانه با جوانان، می توانند پناهگاه بسیار خوبی برای حل مشکلات آنان باشند. آنان با گفتاری منطقی و به دور از هرگونه زورگویی، لجاجت و خشونت و رفتاری توأم با احترام و بزرگداشت شخصیت جوان، میتوانند مشاوری امین و دلسوز و شایسته برای فرزندان جوان خود باشند.
امروزه بسیاری از کشورهای جهان، با روی آوردن جوانان به انواع انحرافات، به اهمیت و نقش مهم نهاد خانواده در تربیت نسل جوان پی برده اند و از این رو، خانواده ها را در راه هدایت و تربیت فرزندان تشویق میکنند.

نقش رسانه ها در تربیت جوانان

در جهان امروز، پیشرفت فناوری و علوم، حد و مرز را از کشورها برداشته و فرهنگ و علم و دانش بشری به راحتی برای همگان قابل دسترسی است. جوان امروز در جهانی زندگی میکند که افکار، اندیشه و رفتار اوبا الگوبرداری از رسانه های رایج عصرکنونی شکل میگیرد.رسانه ها،بویژه رسانه های الکترونیکی باتوجه به قابلیتها و کارکردهایی که دارد، می تواند در راه حفظ سلامت و بهداشت روان و تربیت جوانان نقش تعیین کننده ای ایفا کند. این ابزار همچنین میتواند زمینه ساز ایجاد ناهنجاریهای مختلف رفتاری و اخلاقی در آنان باشد. بنابراین، برای مصون ماندن از عوارض مخرب رسانه های جهانی، بالابردن سطح اطلاعات و آگاهی نسل جوان برای استفاده صحیح و مفید از این ابزار ضروری است.
در این باره، نقش رسانه های داخلی کشورهای اسلامی در راه ارتقای چنین آگاهیها و ترویج فرهنگ اصیل اسلامی و رساندن آن به گوش جوانان جهان، بسیار مفید و مؤثر به شمار می آید.

ورزش و جوانان - هنر و تأثیر آن بر جوانان

بدن انسان،همانند روح و روان او، در تمامی عمر به مراقبت و حفظ سلامت نیاز دارد. از شمار چیزهایی که در ورزیدگی و سلامت جسم و روان انسان نقش بسزایی دارد، ورزش است. نیاز به ورزش در دوران جوانی بیش از سایر زمانها احساس می شود. پرداختن به این فعالیت بدنی، افزون بر اینکه توان و قدرت جسمی جوانان می افزاید، آثار روحی و معنوی زیادی را به دنبال خواهد داشت که ازجمله، موجب تقویت اراده و چیزه شدن بر بسیاری از مشکلات خواهد شد.
ورزش موجب تخلیه انرژیهای زاید بدن و درنتیجه، آرامش جسم و روان میگردد. ورزش اعتماد به نفس جوانان را افزایش داده و بر عزت و احترام آنان در نزد دیگران می افزاید.

هنر و تأثیر آن بر جوانان

انسان از زیباییها لذت می برد و همیشه به دنبال آنهاست. نسل جوان باتوجه به طبیعت وجودی خویش، بیش از سایر افراد طالب زیبایی و جمال هستند. یکی از جلوه های بیان زیبایی ها و تجسم ظرافتهای موجود در جهان طبیعت و آفریده های خداوندی، هنر است که ضمیر پاک و روشن جوان، تحت تأثیر هنرمندیهای جذاب و پرمعنای هنرمندان متعهد قرار می گیرد. اگر در این زمینه صاحبان اندیشه و هنر جلوه های زیبای فرهنگ اسلامی و رشادتها و ایثارهای مردان و زنان قهرمان تاریه را در قالب شعر، فیلم، نقاشی و سایر گونه های هنری به شکل گویا و پرمحتوا و در عین حال زیبا ارائه دهند، افکار جوانان جهان را مجذوب وقایع حقیقی تاریخ نموده و نقاب چهره الگوهای دروغعین و کاذب که – برای گمراهی جوانان هر لحظه به ظاهری فریبا جلوه نمایی میکنند – کنار می رود و جوان که شیفته حقیقت و جمال واقعی است، با سرمشق گرفتن از این رادمردان راستین تاریخ، راه سعادت را می پیماید.

آسیبها و مشکلات جوانان

انسان همیشه در معرض آسیبها و آفتهای گوناگون قرار دارد، ولی جوانان بیش از سایر افراد در تیررس این آفات هستند و شدت آسیب پذیری آنان، باتوجه به حساسیت این دوران بیش از دیگران است. علی(ع) خطاب به جوانان، تعبیرات مهم و ظریفی دارد که بسیار حائز اهمیت است. ایشان دوره جوانی و موقعیت جوان را در سه جمله توصیف میکند:«در تیررس حوادث و گرفتاریها هستی، هدف بیماریها و امراض گوناگون واقع می شوی و درمعرض آسیبها و آماج بلاها قرار می گیری».[39]

بررسی تربیت کودک در روایات اسلامی و سیره عملی اهل‏بیت(علیهم‏السلام)

موضوع تربیت فرزند، از دیرباز جزو موضوعات اساسی و بنیادی اسلام بوده است. در دنیای امروز با توسعه و رشد مهارناپذیر تکنولوژی و پیشرفت‏های چشمگیر آن، و نیز در عصر رویکرد دوباره بشر به مسئله دین و تربیت الهی موضوع تربیت فرزند، هم‏چنان چشم‏گیر می‏نماید. امروز حتی خانواده‏های غربی نیز به خوبی دریافته‏اند که بازی‏های رایانه‏ای، سایت‏های سرگرمی، چت‏های اینترنتی، تلویزیون، سینما، و... نیازهای روحی فرزندشان را تأمین نمی‏کند و بنیان خانواده را اکسیری جز تربیت صحیح فرزند، استوار نخواهد نمود. نوشتار حاضر بر آن‏است که نگاهی کوتاه به تربیت دینی کودک در روایات اسلامی بیندازد.

ضرورت تربیت فرزند صالح

تربیت، مجموعه روش‏ها و راهکارهایی است که از آغاز زندگانی انسان، به‏کار گرفته شده است تا او در مسیر صحیح رشد و ترقی قرار گیرد و در پرتو این آموزش‏ها، بتواند خود را از انحراف نجات دهد و راه سعادت و کمال را در پیش گیرد. پیامبر گرامی اسلام(صلی‏الله‏علیه‏وآله) فرموده‏اند: اَلوَلَدُ الصّالِحُ رَیحَانَةٌ مِن رَیَاحِینِ الجَنَّةِ؛ فرزند صالح گلی است از بوستان بهشت[40]. هم‏چنین فرمودند: مِن سَعَادَةِ الرَّجُلِ الوَلَدُ الصَّالِحُ؛ فرزند صالح نشانه خوشبختی فرد است. [41]
امام‏صادق(علیه‏السلام) نیز فرمودند: مِیرَاثُ اللّهِ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ الوَلَدُ الصَّالِحِ...؛ میراث خداوند به بنده مؤمنش فرزند صالح است[42].

نام‏ گذاری شایسته

مسئله مهمی که در تربیت فرزند نیز تأثیر دارد، انتخاب نام شایسته برای کودک است. بسیاری از افراد هستند که در بزرگ‏سالی، نام خود را به دلیل عدم تناسب تغییر می‏دهند و حتی برخی از جوانان و نوجوانان نیز از گفتن نام اصلی خود، به دلیل سبُک و سخیف بودن، پرهیز می‏نمایند.
از آن جا که اسلام به شکوه و جلال مسلمانان توجه ویژه دارد، آنان را از نام‏گذاری‏های ناشایست و غیر متین برای فرزندان، باز داشته است. حتی از نام گذاریِ نیک، به «حقی مسلّم بر گردن پدر و مادر» تعبیر شده است. امام کاظم(علیه‏السلام) می‏فرماید:
اَوَّلُ مَا یَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ اَنْ یُسَمِّیهِ بِأِسمٍ حَسَنٍ فَلیُحَسِّن اَحَدُکُمُ اسْمَ وَلَدِهِ؛ نخستین کار نیکی که شخص برای فرزندش انجام می‏دهد این‏است که نام نیکو بر او بگذارد. پس شایسته است هر یک از شما نام فرزند خود را نیکو قرار دهد. [43]
هم‏چنین روایت شده است که فردی نزد رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله) آمد و پرسید: ای رسول خدا! حق فرزندم بر من چیست؟ فرمودند: نام و تربیتش را نیکو کنی و او را در محیطی خوب پرورش دهی. [44]
امام صادق(علیه‏السلام) در سخنی فراگیر و کامل در پاسخ ابن حمید، که برای مشورت در مورد انتخاب نامی برای فرزندش شرف‏یاب شده بود، فرمودند: از نام‏هایی که بندگی خدای را می‏رساند (انتخاب کن و) بر او بگذار. [45]
گذشته از این مطلب، احادیثی موجود است که مبتنی بر تغییر برخی نام‏ها توسط اهل بیت(علیهم‏السلام) می‏باشد که آنان این‏گونه ناخرسندی خود را از گذاشتن این‏دسته نام‏ها اِبراز داشته‏اند؛ آن‏سان که آورده‏اند رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله) نام افراد و اماکنی که زیبنده نبود، تغییر می‏داده‏اند. [46]
همچنین آمده است که امیرالمؤمنین(علیه‏السلام)، با این‏که نام مادر و همسرشان فاطمه(علیهاالسلام) بود، نام یکی از دختران خود را نیز فاطمه نهادند. [47]و نیز نگاشته‏اند شدت علاقه به حضرت زهرا(علیهاالسلام) در اهل بیت(علیهم‏السلام) به گونه‏ای بود که امام کاظم(علیه‏السلام) نام چهار دختر خود را فاطمه گذاشتند؛ فاطمه کبری، فاطمه وسطی، فاطمه صغری، فاطمه اخری که به فواطم اربعه شهرت یافتند. [48]امام رضا(علیه‏السلام) نیز فرموده‏اند: لایَدخُلُ الفَقرَ بَیتاً فِیهِ اسْمُ فَاطِمَة مِنَ النِّسَاءِ؛ در خانه‏ای که نام یکی از زنان فاطمه باشد محرومیت داخل نمی‏شود. [49]
این ویژگی در خانواده امام حسین(علیه‏السلام) نیز دیده می‏شود و فاطمه کبری و فاطمه صغری از دختران او به شمار می‏روند. [50]این در حالی است که فضای سرکوب شیعیان، بر جامعه حاکم شده بود و رعب و وحشت بر سر آنان که نام فرزندان خود را علی و فاطمه می‏نهادند، سایه افکنده بود. امام حسین(علیه‏السلام) نیز در آن فضای تهدید و ارعاب، دست به مبارزه‏ای آشکار زده و با این نام‏گذاری به پاسداشت جایگاه و احترام این دو دُردانه آفرینش بر می‏خیزند.

لزوم تربیت فرزند از سنین کودکی

همان‏گونه که کارشناسان تربیت کودک نیز اذعان دارند، بهترین دوره برای تربیت فرزند، دوران کودکی است. زیرا در این سنین حس تقلید و نیز حس پذیرش آموزه‏های تربیتی، در سطح بالایی از توانمندی قرار دارد و کودک به خوبی آن‏چه را که به او آموخته می‏شود، فرا می‏گیرد. امیرالمؤمنین(علیه‏السلام) به فرزند خود امام مجتبی(علیه‏السلام) می‏فرماید: «قلب کودک نورس همانند زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. ازاین‏رو در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن‏که دل تو سخت شود و اندیشه‏ات به چیز دیگری مشغول گردد، تا به استقبال کارهایی بشتابی که صاحبان تجربه، زحمت آزمودن آن را کشیده‏اند و تو را از تلاش و یافتن بی‏نیاز ساخته‏اند».[51]
رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله) در مورد تربیت از سنین کودکی فرموده‏اند: مَن رَبّی صَغِیراً حَتَی یَقُولُ لااِلهَ اِلاّ اللّه لَمْ یُحَاسِبهُ اللّهُ؛ هر کس فرزندش را از کودکی تربیت کند تا او بتواند بگوید لا اله الا الله، خداوند از او حساب نخواهد کشید. [52]

ضرورت مهرورزی و توجه به عواطف کودکانه

رشد معنوی و تربیت اخلاقی مستلزم پرورش سالم عواطف کودک است. در این زمینه نیز روایات بسیاری وارد شده است؛ امام صادق(علیه‏السلام) فرموده‏اند:
اِنَّ اللّه لَیَرحَمُ العَبدُ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِه؛ همانا پروردگار بنده‏اش را به دلیل زیادی مهرورزی نسبت به کودک خود می‏بخشاید. [53]
هم‏چنین از رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله) روایت شده است:
مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَن فَرَّحَه فَرَّحَهُ اللّهُ یَوم القِیَامَةِ؛ هر کس فرزند خود را ببوسد خدا بر او پاداشی می‏نویسد وهر کس فرزندش را خوشحال کند خدا او را در روز رستاخیز شاد می‏گرداند. [54]
و در جای دیگری فرموده‏ اند:
اُحِبُّوا الصِّبیَانَ وَ ارْحَمُوهُم؛ کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنان مهربان باشید. [55]
همچنین روایت شده است که روزی مردی خدمت پیامبر اکرم (صلی‏الله‏علیه‏وآله) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! من ده فرزند دارم ولی هرگز کودکانم را نبوسیده‏ام. پیامبر اکرم (صلی‏الله‏علیه‏وآله) فرمودند: کسی که رحم نکند [مورد]رحم [واقع [نمی‏شود. [56]

رعایت حدود محبت و اظهار علاقه

با این‏که در اسلام درباره اظهار علاقه نسبت به کودکان سفارش شده است اما این مهرورزی و علاقه نباید مَصالح واقعی را تحت‏الشعاع قرار بدهد، بلکه می‏باید با اظهار محبتِ مهارشده، با کودکان رفتار کرد. زیرا در برخی از موارد، اظهار محبتِ بی‏حساب، باعث فدا شدن مصالح بزرگتری می‏شود و یا موجب سوء استفاده کردن کودک و در اصطلاح عامیانه «لوس» شدن او می‏گردد. باید توجه داشت نوازش‏های بدون حد و حصر و توجیه‏نشده و خارج از حد اعتدال، اثرات سوئی را بر روان کودک بر جای می‏گذارد؛ پُرتوقعی، زودرنجی، ضعف در برابر مشکلات، ناامیدی، عقده حقارت، سرخوردگی از اجتماع و بسیاری فشارهای روانی دیگر، زاییده ارتباطات مهرآمیز افراطی با کودک است. امام باقر(علیه‏السلام) در این راستا می‏فرماید:
شَرُّ الابَاءِ مَن دَعَاهُ البِرُّ اِلَی الاِفرَاطِ وَ شَرُّ الاَبنَاءِ مَن دَعَاه التَّقصِیرِ اِلَی العُقُوقِ؛ بدترین پدران کسی است که [در نیکی از حد اعتدال خارج شود و] به زیاده‏روی بگراید و بدترین فرزندان فرزندی است که در اثر کوتاهی، به عاق والدین دچار شود. [57]
نگاشته‏اند؛ روزی جمعی از دوستان امام باقر(علیه‏السلام) به منزل ایشان آمدند. یکی از فرزندان خردسال ایشان دچار تب شدید و بیماری سختی بود. امام نیز از این موضوع سخت ناراحت بودند به گونه‏ای که آرامش نداشتند و آثار اندوه در چهره ایشان دیده می‏شد. مهمانان با مشاهده سیمای اندوهگین امام، بر حال ایشان نگران شده و با خود گفتند اگر این فرزند از دنیا برود حتماً از اندوه و پریشانی برای امام اتفاقی می‏افتد. در همین اثنا، صدای گریه زنان از اتاق مجاور شنیده شد و همگی دانستیم که برای کودک اتفاقی افتاده. اندکی بعد با خبر شدیم که فرزند خردسال امام از دنیا رفته است. امام به اتاق مجاور رفت و پس از ساعتی بازگشت اما بر خلاف انتظارِ حاضرین، دیگر در چهره ایشان اثری از پریشانی دیده نشد، به امام عرض کردند: وقتی که ما نزد شما آمدیم به گونه‏ای پریشان بودید که ما نگران حال شما شدیم [اما اینک اثری از ناراحتی در شما نمی‏بینیم!]. امام فرمودند: ما نیز [مثل شما]دوست داریم که عزیزانمان تندرست و به دور از آسیب باشند ولی زمانی که امر الهی سر رسید و تقدیر خدا محقق گردید [گردن نهادن در برابر] امر خدا برایمان عزیزتر است. [58]
به بیان دیگر، درست است که محبت به فرزند جایگاه ویژه‏ای دارد اما نباید همه چیز را فدای آن نمود و از وظیفه اصلی سرباز زد.

توجه عاطفی بیشتر به دختر

اسلام بین دختر و پسر فرق نمی‏گذارد و ملاک برتری را در تقوا می‏داند، و خداوند به هر کس بخواهد دختر و به هر کس که خواست پسر می‏دهد. مهم این‏است که فرزند، سالم و صالح باشد. قرآن کریم می‏فرماید:
«یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ اَو یُزَوِّجُهُم ذُکْرَاناً وَ اِنَاثاً وَ یَجعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیماً اِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ؛ خداوند به هر که بخواهد دختر و به هر که بخواهد پسر می‏دهد و یا پسر و دختر را با هم به وی عطا می‏کند و آن‏که را بخواهد نازا می‏نماید. به‏درستی‏که او دانای تواناست»[59]
اسلام شدیداً سنت ناپسند و جاهلی اکراه از دختر داشتن را رد می‏کند و بر خلاف افکار ظاهربین که پسر را بیشتر دوست می‏دارند، در بعضی از موارد دختر را برتر از پسر قلمداد می‏کند و دلیل آن را وجود پاره‏ای از ویژگی‏های ذاتی که در درون آن‏هاست، برمی‏شمارد. رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله) در این‏باره می‏فرماید:
نِعمَ الوَلَدُ البَنَاتُ مُلَطِّفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُؤمِنَاتٌ مُبَارَکاتٌ مُفَلَّیَاتٌ؛ دختران چه فرزندان خوبی هستند؛ با لطافت و مهربان، آماده به خدمت‏رسانی، یار و غمخوار [اعضای خانواده]، بابرکت و پاکیزه کننده [در خانواده برای پدر و مادر ]. [60]
و نیز فرموده‏اند: اِنَّ اللّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الاُناثِ اَرَقٌّ مِنهُ عَلَی الذُّکُورِ؛ خداوند متعال بر دختران مهربان‏تر است تا پسران. [61]
در برخی موارد دختران برتری نیز دارند. امام صادق (علیه‏السلام) فرمودند:
البَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ البَنُونُ نِعمَةٌ وَ اِنَّما یُثَابُ عَلَی الحَسَنَاتِ و یُسألُ عَنِ النِعمَةِ؛ دختران نیکی و پسران نعمت‏اند و همانا بر نیکی‏ها پاداش داده و از نعمت‏ها سؤال می‏شود. [62]
اسلام با در نظر داشتن روحیات لطیف دختر، به والدین دستور داده که در برخی از رفتارهای خانوادگی مانند تقسیم هدایا، دختران را مقدم شمارند.

آموزش‏های دینی و تقویت مبانی اعتقادی کودک

بدون تردید، یادگیری از مهم‏ترین فرایندهای روانی است که زمینه‏های آن از سنین کودکی شکل می‏گیرد و به تدریج با بالا رفتن سن کودک، استعدادهای او نیز بیشتر شکوفا می‏شود. کودک به دلیل وجود حس قوی تقلید، تلاش می‏کند تا رفتاری همسان با والدین خود بازسازی کند. وجود این حس، به او کمک فراوانی در یادگیری می‏نماید. والدین نیز می‏باید از این حس قوی به سود فرزند خود بهره‏برداری کنند و با آموزش‏های ابتدایی، کم‏کم زمینه‏های آشنایی با تعالیم دینی و مبانی اعتقادی، به ویژه نماز، را در او به وجود آورند.
امام صادق (علیه‏السلام) می‏فرمایند:
هنگامی که کودک به سه سالگی رسید لا اله الا اللّه را به او بیاموزید و او را رها کنید (همین مقدار کافی است). وقتی هفت ماه دیگر گذشت محمد رسول اللّه (صلی‏الله‏علیه‏وآله) را به او آموزش دهید و سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آن‏گاه صلوات فرستادن را به او بیاموزید. در پنج سالگی به او سمت راست و چپ را آموزش دهید و قبله را نشان او داده و بگویید سجده کند. آن‏گاه او را تا شش سالگی واگذارید. فقط پیش روی او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش هم تمام شود. وقتی هفت سالگی را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به او تعلیم دهید و به او بگویید نماز بخواند، تا هنگامی که نه ساله شد وضو و نماز را به نیکی آموخته باشد. و هنگامی که آن‏دو را به خوبی یاد گرفت خدا پدر و مادر او را به خاطر این آموزش‏شان خواهد آمرزید. [63]

تعلیم دیگر آموزش‏های لازم و ارتقاء سطح دانش و معرفت کودک

گذشته از ضرورت تعلیم کودک و آشنا نمودن او با اصول اعتقادی، آموزش‏های دیگری نیز ـ و لو در حد آشنایی ـ برای کودکِ در حال رشد ضروری است.
امام صادق(علیه‏السلام) به جمیل‏بن‏درّاج فرمودند: بَادِرُوا اَحدَاثَکُم بِالحَدِیثِ قَبلَ اَن تَسبِقَکُم اِلَیهِم المُرجِئَةُ؛ فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنید پیش از آن که مرجئه [و دیگر فرقه‏های منحرف عقیدتی [بر شما سبقت بگیرند [ و آنان را منحرف سازند]. [64]
و نیز:عَلِّمُوا صِبیَانَکُم مِن عِلمِنَا مَا یَنفَعُهُم اللّهُ بِهِ لا تَغلِبَ عَلَیهِمُ المُرجِئَةُ بِرَأیِهَا؛ کودکانتان را به دانش ما آموزش دهید که برای آنان سودمند است تا مرجئه [و منحرفین] با دیدگاه‏های خود آنان را مغلوب خود نسازند. [65]
اهل‏بیت عصمت و طهارت(علیهم‏السلام) همواره عنایت ویژه‏ای به آموزش فرزند و بالا بردن سطح درک و معرفت او نشان می‏دادند.

پی نوشت :

[1] شریعت در آینه معرفت، آیت الله عبدالله جوادی آملی، ص 93؛ و شیعه در اسلام، علامه سید محمد حسین طباطبایی، ص 3.
[2] التربیه الاسلامیه (اصولها و منهجها و معلمها)، دکتر عاطف السید، مصر (اسکندریه)، مرکز الدلتا للطباعه.
[3] Andre Lalande: Vocabulaire Technique Critique de la Philosophie.
[4] Immanuel Kant.
[5] امانوئل کانت، تعلیم و تربیت، انتشارات دانشگاه تهران، ترجمه غلامحسین شکوهی، تهران، 1363، ص 11.
[6] R.S. Paters.
[7] کلیات فلسفه آموزش و پرورش، هری شفیلد، ترجمه دکتر سرمد، ص 45.
[8] Emile Duikheim.
[9] مبانی و اصول آ.پ، غلامحسین شکوهی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1375، چ 8، ص 58.
[10] مبانی برنامه‌ریزی آموزشی، یحیی فیوضات، مؤسسه نشر ویرایش، تهران، 1374، چ 2، ص 21.
[11] شکوهی، همان، ص 55.
[12] Jean Jauques Rousseau.
[13] شکوهی، ‌همان، ص 56.
[14] امانوئل کانت، همان، ص 56.
[15] شکوهی، همان، ص 56.
[16] شکوهی، همان، ص 57.
[17] Lucien Cellerier.
[18] Esquisse dune science pedagoqgique.
[19] Dictionnaire de Pedagogie de BUISSON.
[20] John Dewey.
[21] Paul LAPI.
[22] Dscipline.
[23] شکوهی، همان، ص 57 ـ 60.
[24] تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مرتضی مطهری، صدرا، تهران، ص 77.
[25] حجر، 26؛ یس، 77؛ مؤمنون، 12؛ مریم، 67؛ حج، 66 و...
[26] حجر، 29؛ ص، 72.
[27] ق، 16.
[28] فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه... و یثیروا لهم دفائن العقول....» نهج البلاغه، خ 1، ترجمه محمد دشتی، نشر شاکر، قم 1370، چ 1، ص 38.
[29] . اسراء، 24.
[30] در این زمینه رجوع کنید به پایان نامه کارشناسی ارشد با عنوان «روش‌های تربیت انذار و تبشیر در قرآن، اسدالله طوسی، کتابخانه موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
[31] بحوث المؤتمر التربوی، تحریر: الدکتور فتحی حسن ملکاوی، عمان، جمعیه الدراسات و البحوث الاسلامیه، 1991.
[32] . در این زمینه رجوع کنید به: گامی به سوی نظریه‌پردازی در تعلیم و تربیت اسلامی، ترجمه چندین مقاله از دانشمندان مسلمان تعلیم و تربیت، از کتاب: بحوث المؤتمر التربوی، تحریر: الدکتور فتحی حسن ملکاوی، عمان، جمعیه الدراسات و البحوث الاسلامیه، 1991، مترجمان غلامرضا متقی فر و اسدالله طوسی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1380.
[33] چهل حدیث، حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه)، ذیل حدیث دهم.
[34] محمد شریفی نیا،«جوانی و تربیت از دیدگاه امام خمینی»، تربیت اسلامی، مرکز مطالعات تربیت اسلامی وابسته به معاونت پژوهشی وزارت آموزش و پرورش ، ش5، ص128.
[35] کودک، نوجوان و جوان از دیدگاه مقام معظم رهبری، مرکز مطالعات تربیت اسلامی،ج2، ص94.
[36] تعلیم و تربیت از دیدگاه مقام معظم رهبری، مرکزمطالعات تربیت اسلامی، ج1، ص53.
[37] نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 31، ص523.
[38] همان
[39] نهج البلاغه، نامه 31، ص519.
[40]وسائل الشیعة، ج15، ص97.
[41]همان.
[42]همان.
[43]همان، ج15، ص122؛ فروع کافی، ج2، ص86.
[44]همان، ج15، ص123.
[45]همان، ج15، ص128؛ فروع کافی، ج2، ص86.
[46] همان، ج15، ص122.
[47]الارشاد، ج1، ص215.
[48]همان، ج2، ص344: بحارالانوار، ج48، ص317؛ تذکرة‏الخواص، ص351.
[49]وسائل‏الشیعة، ج15، ص129.
[50]تذکرة الخواص، ص278.
[51]نهج البلاغه (دشتی)، ص522.
[52]ارشاد القلوب، ص225.
[53]وسائل‏الشیعة، ج21، ص483.
[54]همان، ج21، ص475.
[55]همان، ج21، ص483.
[56]همان، ج15، ص203.
[57] تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 486.
[58]بحارالانوار، ج 11، ص 86؛ عیون الاخبار، ج 3، ص 64.
[59]شوری: 49.
[60]مستدرک الوسائل ج15، ص115؛ وسائل‏الشیعة، ج15، ص100؛ فروغ کافی، ج2، ص82.
[61]وسائل‏الشیعة، ج15، ص104؛ فروع کافی، ج2، ص82.
[62]همان، ج15، ص104؛ فروع کافی، ج2، ص82.
[63]وسائل‏الشیعة، ج15، ص193.
[64]فروع کافی، ج2، ص94.

منابع:

1. www.andisheqom.com
2. www.hawzah.net
3. www2.irib.ir
4. علم تعلیم و تربیت اسلامی، اسدالله طوسی
5 . چهل حدیث، حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه)
6. بررسی تربیت کودک در روایات اسلامی و سیره عملی اهل‏بیت(علیهم‏السلام)، حجت الاسلام ابوالفضل هادی‏ منش
7. ماهنامه اشارات
8. ماهنامه گلبرگ
9. ماهنامه یاس
10. فصلنامه حضور





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط