تمرين قدرشناسي

ضرب‌المثل معروفي هست که مي‌گوييم تا چيزي را از دست ندهيم قدر آن را نمي‌دانيم. شما چند بار مصداق اين ضرب المثل بوده‌ايد؟ اگر همه ما به اين اصل اعتقاد داريم چرا براي از دست دادن موقعيت‌هايي که طي آن قدر لحظه‌هاي روزمان را بدانيم و از تاسف آتي از دست دادن آن در امان بمانيم کاري نمي‌کنيم، وقت انجام کار است و چه کاري
يکشنبه، 1 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تمرين قدرشناسي

تمرين قدرشناسي
تمرين قدرشناسي


 





 
ضرب‌المثل معروفي هست که مي‌گوييم تا چيزي را از دست ندهيم قدر آن را نمي‌دانيم. شما چند بار مصداق اين ضرب المثل بوده‌ايد؟ اگر همه ما به اين اصل اعتقاد داريم چرا براي از دست دادن موقعيت‌هايي که طي آن قدر لحظه‌هاي روزمان را بدانيم و از تاسف آتي از دست دادن آن در امان بمانيم کاري نمي‌کنيم، وقت انجام کار است و چه کاري ارزشمندتر از اين که قدر زندگي را بشناسيم.
تاکنون چند بار به علت اينکه ديگران انتظارات و تصورات ايده‌آل ما را برآورده نساخته‌اند، در ياس و غضب فرو رفته‌ايم؟ به گذشته و دوران طفوليت خود نظر مي‌اندازيم و به يافتن همه آن چيز‌هايي مي‌پردازيم که مي‌توانستند براي ما انجام و يا به ما داده بشوند تا ما خوشبخت‌تر مي‌شديم.
اگر ديد و بينش خويش از جهان را به يک تصور ذهني و رويايي محدود کنيم، زندگي در تمام قواعدش ما را نااميد و مايوس خواهد کرد. اما اگر افق ديد و بينش خود را بسط داده و به شناسايي و توجه آنچه که زندگي به ما عطا کرده است، بپردازيم، متوجه خواهيم شد که با دنيايي از درجات والاي عنايات و نعمات و حمايت‌هاي بي‌نظير احاطه شده‌ايم. قدرشناسي مشروط و منوط به توجه، ديد و نگرش به درون خود است. بدون يک توجه واقعي نمي‌توان به وجود تعداد بي‌شماري از رخدادهاي تکراري که به نفع ما در جريان است، پي برد و آنها را ديد.

قدرشناسي و سلامت روان
 

روان‌شناسان در چارچوب تحقيقات «روانکاوي مثبت»، در جستجوي اين پرسش که چه شيوه‌هايي، سلامت رواني را حفظ مي‌كنند، اهميت «قدرداني» را کشف کرده‌اند و آن را به‌عنوان يک منبع نيروي رواني تلقي مي‌کنند. آنچنان که تحقيقات جديد نشان مي‌دهد انسان‌هاي قدردان و سپاسگزار راضي‌تر، خوشبخت‌تر و اجتماعي‌تر از افرادي هستند که با دقت تمامي ‌جهات منفي زندگي خود را موشکافي و بايگاني مي‌کنند اما جهات مثبت را ناديده مي‌انگارند.
اينها همچنين کمتر از امراض جسماني گله‌مند بوده و به هنگام وجود مشکلات شخصي به ياري يکديگر مي‌شتابند و بيشتر از ديگران حمايت احساسي و معنوي خودشان را از يکديگر ابراز مي‌کنند. همچنين بيشتر در کارهاي اجتماعي (و عام‌المنفعه و خيريه بدون چشمداشت مالي) شرکت مي‌کنند. انسان‌هاي شکرگزار ارزش کمتري براي ماديات قايل‌اند. آنها ارزش خويش و ديگران را با داشتن و دارايي، مقام و موفقيت نمي‌سنجند. آنان حسادت نمي‌ورزند و تقسيم و اشتراک براي آنها قابل‌قبول‌تر از ديگر انسان‌هايي است که با احساس قدرداني غريبه‌اند.

پرورش قدرشناسي
 

از اشخاصي که از يک بيماري عصبي عضله رنج مي‌بردند دعوت شد که در مدت سه هفته دلايلي را که براي شکرگزار بودن دارند يادداشت کنند. در پايان آزمايش آنها از خلق و خوي بهتري برخوردار بودند و آنها از روابط محکم‌تر اجتماعي خودشان، بهبود وضع خواب و خوشبين‌تر شدنشان گزارش مي‌کردند. قدرداني و سپاسگزاري منوط به موقعيت خوشبخت و بهتر زندگي و همچنين مشروط به يک حساب بانکي پر و پول زياد هم نيست. انسان‌هايي که قدر آنچه را که دارند و آنچه را که تجربه مي‌کنند مي‌دانند، خوشبخت‌ترند و توانايي غلبه بر رويدادهاي منفي زندگي در آنها مانند قدرت برحذر بودن آنها از حسادت، ناراحتي و خشم و افسردگي بيشتر مي‌شود. سپاسگزاري و اعمال متعاقب آن روابط اجتماعي را قوي‌تر کرده و دوستي‌ها را تقويت مي‌کند. اين عمل به نوبه خود سلامت روحي و جسمي‌را افزايش مي‌دهد.
برخي عوامل قدرناشناسي و بي سپاسي عبارت‌اند از: بي‌توجهي و تاخير در سپاسگزاري، فراموشي، تنبلي... و اينكه فرض را بر اين مي‌گذاريم که ديگران بايد بدانند که چقدر من قدردان و سپاسگزارم... گفتن اينكه اين حق من است... آنها فقط وظيفه خود را انجام مي‌دهند... اين کار زحمت زيادي نداشته است... يا اين شخص بعدها براي من مشکلاتي ايجاد کرده است.

انتخاب با ماست
 

آيا مي‌خواهيم توجهمان را معطوف به بخش نامطبوع و تاريک زندگي، مشکلات، اشتباهات، فشارها و ناراحتي‌ها کنيم يا خواهان يادگيري آن هستيم که قسمت خوب زندگي را هم ناديده نگرفته و سپاسگزار باشيم؟
آدمي‌مي‌تواند براي بسياري از چيزها متشکر و قدردان باشد. براي يک هديه، براي يک حرکت دوستانه، براي زيبايي طبيعت، براي سکوت بعد از سروصدا، براي به‌دست آوردن دوباره سلامتي، براي نور خورشيد و خنده بچه‌ها. هرچه که ما شکرگزارتر باشيم، دلايل بيشتري هم براي شکرگزاري خواهيم يافت.
بنابر تئوري انگيزه مازلو، روان‌شناس برجسته، هر کسي قادر به شناسايي و فهم نعمات و آسايشي که از آن برخوردار است، نيست. تنها انسان‌هاي خودساخته و آنان که تسليم خواسته‌ها و نيازهاي ناچيز خود نمي‌شوند، از اين توانايي عالي برخوردار هستند که مواهب اساسي و اوليه زندگي را همواره و خستگي ناپذير با احترام، خوشحالي، ابراز تعجب و تشکر و حتي شور و شعفي بي‌اندازه قدردان باشند و ارج نهند.

مثبت‌انديشي در برابر مشکلات
 

انسان‌هاي قدرشناس توفيق خواهند داشت که به يک رويداد منفي معناي مثبتي ببخشند. به اين ترتيب آنها در از دست دادن کار خود شانس آغاز دوباره را مي‌بينند، به هنگام مرگ عزيزان خويش آگاهانه محبت و صميميت و حمايت دوستان خود را تجربه مي‌کنند و در يک بيماري فلسفه و مفهومي‌ را مشاهده مي‌کنند. چنين اشخاصي حتي در يک فاجعه مي‌توانند نقاط مثبت و خوبي‌ها را کشف کنند.

چگونه قدر شناس باشيم؟
 

اما چه کنيم اگر هنوز به گروه قدرشناسان تعلق نداريم؟ پژوهشگران معتقدند که قدرشناسي را مي‌توان آموخت.
به‌‌طور مثال آنها به‌عنوان يک روش آموزشي مناسب مدل چهار مرحله‌اي زير را توصيه مي‌کنند: شناخت افکار قدرناشناس، فرموله کردن افکار قدرشناس، جانشين ساختن افکار قدرناشناسي با افکار قدرشناسانه و انتقال احساسات دروني به اعمال و رفتار. روش کاربرد دفتر خاطرات در مطالعات ذکر شده در رابطه با قدرشناسي مي‌تواند اين پروسه را پشتيباني کند.
فردي که در انتهاي يک روز به اين فکر کند که کجا و چه وقت وي با سرنوشت خود يا ديگر انسان‌ها دعوا کرده است يا تجربه‌هاي خوب آن روز را به ياد آورد با گذشت زمان خواهد توانست بخش مثبت زندگي خويش را آگاهانه تجربه کند.
منبع: http://www.salamat.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.