همگام با مجاهدان ديرپاي استقلال و آزادي(4)
نويسنده:قاسم تبريزي
مروري بر حيات علمي و مبارزاتي شهيد آيت الله سيداسدالله مدني
«مساجد و حوزه علميه را حفظ كنيد. مجتهد تربيت كنيد. اسلحه شما تبليغ است. در مقابل ظلم و ستمگر، تبليغ از بمب اتم هم مؤثراست».
آيت الله مدني در اواخر سال 54، از كشور ممنوع الخروج ميشود. ثابتي، طي نامهاي، اسامي 61 نفر از روحانيون
ممنوع الخروج را كه يكي از آنان آيت الله مدني بود، اعلام ميكند.
آيت الله مدني، نورآباد را به پايگاه مبارزه عليه رژيم تبديل ميكند؛ به نحوي كه مردم نقاط مختلف از جمله، شيراز، كازرون و شهرهاي ديگر استان فارس و لرستان- از نقاط دور و نزديك- به حضور ايشان ميرسند و پيام انقلاب و مبارزه را دريافت ميدارند. ساواك از موقعيت جديد آيت الله مدني در نورآباد به هراس افتاد، دستور ميدهد در محل تبعيد نيز از ملاقات مردم با وي ممانعت به عمل آيد؛ اما ازاين تصميم هم طرفي نميبندند. بدين رو، در پايان سال دوم تبعيد، محل تبعيد ايشان را به گنبد كاووس تغيير ميدهند. در تاريخ 11 /4 /56 دستوري بدين مضمون به رياست ساواك لرستان ميرسد: با توجه به اقدامات اخير وي در زمينه تشويق مردم به جمع آوري وجوه جهت تأسيس بانك اسلامي وهمچنين ناراحتي هايي كه در اثر راهنمايي هاي او براي خانواده هاي بهايي فراهم گرديده، محل اقامت اجباري او به گنبد كاووس تغيير داده شد.
در تاريخ 29 /4 /56، كميسيون امنيت اجتماعي لرستان تشكيل جلسه داده، محل تبعيد آيت الله مدني او نورآباد ممسني به شهرستان گنبد كاووس تغيير پيدا ميكند.
پيرو آن در تاريخ 17 /5 /56، وي را به وسيله مأموراني چند و تحت الحفظ به گنبد كاووس اعزام ميكنند. به دنبال آن، ثابتي طي نامهاي به رئيس ساواك مازندران مينويسد:«نامبرده بالا، يكي از روحانيون افراطي و طرفدار [امام] خميني استان لرستان ميباشد.» بعد ضمن گزارش از سوابق وي، از ساواك مازندران در خواست ميكند چنانچه مشاراليه به آن منطقه وارد گرديد، از وي مراقبت گردد.
در اين مدت كوتاه عدهاي از اهالي شيراز و كازرون به ديدن وي ميآيند و اهالي منطقه«ديّر» نيز از ايشان دعوت به عمل آورده، با عشق و علاقه و اصرار، او را به شهر خود ميبرند. به هنگام ورود آيت الله مدني به ديّر، استقبال گرمي از وي به عمل ميآيد. مردم، مغازه ها را تعطيل و در مدرسه علميه اين شهر اجتماع ميكنند و با ورود وي به آن مجلس باشكوه، اشعاري در مدح امام خميني خوانده ميشود.
نظر به اينكه بندر كنگان جزء مناطق تبعيد محسوب ميشود و باتوجه به بيماري آيت الله مدني كه احتمالاً سل بوده است، مجدداً كميسيون امنيت اجتماعي خرم آباد تشكيل جلسه داده، محل تبعيد وي از تاريخ 3 /5 /57 به شهرستان مهاباد تغيير پيدا ميكند.
آيت الله مدني در بين راه با اخلاق حسنه خود با مأمور همراه، اعتماد وي را جلب ميكند و پس از ترك خدمت مأمور به خرم آباد ميرود و با روحانيون منطقه ارتباط برقرار ميكند.
در ادامه راه، ساواك متوجه ميشود كه مردم مذهبي و انقلابي تصميم گرفته اند در شهرهاي بين راه- از جمله خرم آباد و همدان- از شهيد مدني تجليل كنند و احتمالاً تظاهراتي به راه اندازند، خصوصاً در شهر همدان كه ورود آيت الله مدني با تشييع جنازه آخوند مرحوم ملاعلي همداني همزمان شده بود. سريعاً دستور ميرسد كه مسير حركت ايشان تغيير پيدا كرده، پل دختر و كرمانشاه و سنندج به مهاباد اعزام شود.
آيت الله مدني- اين فقيه مجاهد و نستوه- كه كوله بار جهاد و مبارزه را از دوران جواني به دوش گرفته و از نجف و كربلا تا آذرشهر، همدان خرم آباد و نورآباد، هر كجا رفته، با شهامت وشجاعت و اخلاص بي نظيرش عليه طاغوتيان قيام كرده و با فريادش، سكوت مرگبار ناشي از استبداد ستمشاهي را شكسته و زبان كوبنده و برّانش را چون شمشيراز نيام بركشيده و در هر فرصت مناسبي بر سر بيداد گران فرود آورده و در هر كجا قدم گذاشته، فرياد بيداري ملتي را سرداده و بذر انقلاب پاشيده و پيام رهبر انقلاب را به گوش همگان رسانده و آنان را به جنبش و قيام فراخوانده است، اينك در آستانه پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، به سرزمين تازهاي قدم گذاشته است؛ منطقهاي كه در آتش ظلم و بيداد مضاعف رژيم و عوامل مزدور محلي، چون عزالدين حسيني، فئودال ها و خوانين ميسوزد.
آيت الله مدني از بدو ورود به اين منطقه پايگاه جديدي براي مبارزات خود پي ريزي ميكند و اين بار با شعار وحدت برادران اهل سنت و تشيع، آنان را بيدار كرده و به قيام در صفي واحد فرا ميخواند.
مبارزه ايشان در افشاي سياست هاي رژيم و وابستگان آن- از قبيل عزالدين حسيني كه رسماً ازطرف رژيم گمارده شده بود- باعث گشت كه تعدادي از جوانان مهاباد به خانه عزالدين رفته، ضمن ابراز انزجار و تنفر، شيشه هاي منزل او را به عنوان اعتراض بشكنند.
گفتني اينكه مدت تبعيد آيت الله مدني طبق نظر خودش در 6 /7 /57 به پايان ميرسيد؛ ولي ايشان تا 14/7 /57 در مهاباد باقي ميماند.
ثابتي در تاريخ 8 /7 /57 به ساواك خرم آباد دستور ميدهد كه براي گذراندن بقيه مدت تبعيد ايشان را به تهران منتقل كنند. ساواك خرم آباد، بلافاصله كميسيون اجتماعي تشكيل داده، طبق دستور ثابتي، رأي صادر ميكند؛ اما از اجراي فرمان، كمتر از دو هفته ازمدت تبعيدش باقي مانده بود كه خود مهاباد به قصد قم ترك ميكند.
سرانجام آيت الله مدني در پايان مدت تبعيد، به در خواست علماي مبارز تبريز به اين شهر عزيمت ميكند تا همپاي ملت مسلمان ايران، مبارزه بي امان خود را عليه رژيم پهلوي پي بگيرد.
«نامبرده بالا (آيت الله مدني) از وعاظ افراطي و مخالف ميباشد و به علت طرفداري از [امام] خميني و اظهار مطالب خلاف مصالح كشور، از همدان به مهاباد تبعيد گرديده، مدت تبعيد وي اخيراً به اتمام رسيده. آقاي ميرزامحمد علي قاضي طباطبايي و مير حسين انگجي از طريق عبدالحميد بنابي [باقري] كه از روحانيون تبريز ميباشند، نامهاي جهت نامبرده نوشته و از وي دعوت كرده اند كه در تبريز اقامت نمايد». ساواك در تحليل خود ميافزايد كه آمدن وي به تبريز، به هيچ وجه به مصلحت نبوده و موجب تحريكات محلي خواهد شد.
آيت الله مدني قبل از آنكه ساواك بتواند اقدامي به انجام رساند، وارد تبريز ميشود و در كنار اولين شهيد محراب آيت الله قاضي طباطبايي و روحانيون مبارز تبريز، مبارزات خود را عليه رژيم ستمشاهي ادامه ميدهد. مسجد شهيدي و بيت ايشان به پايگاه انقلابيون مسلمان تبريز تبديل ميشود؛ چنان كه در گزارش ساواك آمده است: «وي در اولين جلسه در منزل خود، درس مبارزه با دشمن يعني استقامت را عنوان مينمايد».
آيت الله مدني در همين ايام، در مدرسه «ولي عصر(عج) تبريز حاضر شده، در اجتماع طلاب و مسئولين اين مدرسه سخراني كرده و ميگويد اسلحه تهيه كنيم و با دشمن بجنگيم.
آيت الله مدني سفري نيز به آذرشهر- زادگاه خود كرده، در مجلس ترحيم شهداي روز نهم آبان ماه آذرشهر شركت ميكند در اين مجلس، عدهاي از انقلابيون مهاباد جهت اظهار همدردي به حضور ايشان ميرسند. فعاليت هاي انقلابي شهيد مدني روز به روز علني تر ميگردد. از ساواك مركز به تبريز تلگراف ميشود كه چنانچه نامبرده در تبريز بماند بايد به محض انجام اولين تحريك دستگير شود.
ساواك وجود ايشان را در تبريز تحمل نكرده، پس از سخنراني آتشين و تند آيت الله مدني عليه رژيم شاه، شبانه وي را دستگير و از تبريز تبعيد ميكند.
آيت الله مدني از بدو ورود به همدان، هدايت مبارزات مردمي را به عهده گرفته، با اقشار گوناگون جامعه ارتباط برقرار ميكند. شايان ذكر است كه لحظه به لحظه اين هدايت ها و مبارزات، در گزارش ساواك تا زمان از هم پاشيدن و انحلال آن موجود است.
نقش ايشان در هدايت و جهت دهي به مبارزات مردم همدان به حدي بوده كه وقتي در جريان 22 بهمن، لشكر 81 زرهي كرمانشاه براي سركوب مردم به سمت تهران حركت ميكرد، به دستور ايشان، مردم همدان براي سد كردن حركت تانكها، با دست خالي و كفن پوشان به مقابله با تانكها برخاستند و خود آيت الله نيز در جلوي همه تظاهر كنندگان به راه ميافتد كه موفق ميشوند با دادن تعداد كمي شهيد و مجروح، تانكها را از حركت باز دارند.
پس از به ثمر رسيدن قيام خونين ملت ايران به رهبري امام خميني، اين يار ديرينه امام و سرباز خستگي ناپذير انقلاب كه پرچم مبارزه را لحظهاي بر زمين نگذاشته و از تبعيدگاهي به تبعيدگاهي ديگر و از سنگري به سنگر ديگر هميشه در صف مقدم مبارزه حركت كرده بود و در پيروزي انقلاب، تلاش بي وفقهاي داشت، فصل ديگري از مبارزات خود را براي حفظ و حراست و پاسداري از انقلاب شكوهمند اسلامي آغاز كرد. اينك انقلاب پيروز شده و پاسداري از انقلاب، سخت تر از خود قيام به نظر ميرسد، توطئه هاي استكبار جهاني براي نابودي انقلاب، يكي پس از ديگري به وقوع ميپيوندد و ياران امام و فجرآفرينان انقلاب بايد تلاش و مبارزه بي امان ديگري را براي حفظ انقلاب اسلامي و برقراري حكومت اسلامي آغاز كنند. آيت الله مدني، در زمره چنين افرادي، درصف مبارزه با ايادي استکبار و عناصر سر سپرده آنان قرار ميگيرد و همچون سربازي آماده و افسري فداكار، در هر سنگري كه به وجود و فداكاري ايشان نياز باشد، با اشاره امام بدان سو ميشتابد.
آيت الله مدني درانتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، از طرف مردم همدان به نمايندگي انتخاب ميشود و سپس در كوران مشكلات و آشفتگي اوضاع همدان، از سوي امام با اختيارات تامه به امامت جمعه منصوب و روانه اين شهر ميشود.
در انقلاب سوم كه عناصر فرصت طلب، ملي گرا و منافقين كمر به نابودي و انحراف انقلاب بسته بودند و هر روز با ايجاد توطئهاي، قلب امت اسلام و امام عزيز را به درد ميآوردند، آيت الله مدني در مبارزه با آنان و افشاي ماهيت ليبرال ها و منافقين تلاشي مضاعف داشت. اعلاميه مشترك آيت الله مدني وديگر ياران امام (شهيد صدوقي، شهيد اشرفي اصفهاني) و موضع صريح و قاطع آنان در برابر اين حركت خزنده نقش بسزايي درافشاي اين جريان مرموز وفريبنده و خطرناك داشت.
آيت الله مدني، در سرو سامان دادن به اوضاع سياسي و اجتماعي تبريز تلاش مخلصانهاي كرد و آنگاه براي ادامه خدمت به شهر همدان بازگشت، هنوز چند روزي از مراجعت وي نگذاشته بود كه حادثه دلخراش و غمبار شهادت اولين شهيد محراب آيت الله سيد محمد علي قاضي طباطبايي به دست دشمنان انقلاب و مزدوران امريكا عليه روحانيت، اوضاع شهر تبريز را دگرگون ساخت. در اين هنگام بار ديگر امام عزيز طي حكم ديگري، آيت الله مدني را به نمايندگي خود و امامت جمعه شهر تبريز منصوب فرمود.
سخت ترين روزهاي آيت الله مدني را ميتوان ايامي خواند كه او درميان آشوب حزب خلق مسلمان قرار گرفت. در جريان اين غائله خطرناك، آيت الله مدني از جانب همين گروه ضد انقلابي بارها مورد تهديد قرار گرفت. آنها جايگاه نماز جمعه را به آتش كشيدند و از برگزاري نماز جلوگيري كردند؛ اما خود آيت الله مدني در روز جمعه كفن پوشيده و پيشاپيش جمعيت حركت كرد و گفت: « تا من زندهام و در اين شهر نماينده امام هستم نماز جمعه را برگزار ميكنم.«(10)
چنين نقل ميشود: «وقتي حزب خلق مسلماني ها كميته بازرسي را گرفته بودند و به طرف خانه ايشان هم تيراندازي ميشد، نزديك اذان بود. بچه ها رفتند و به ايشان گفتند نرويد مسجد. اتفاقاً زودتر رفتند. من رفتم جلو و عرض كردم:«حاج آقا، نرويد؛ تيراندازي است. اينها آمده اند براي كشتن شما. از اين طرف و آن طرف هم تلفن ميزنند كه حاج آقا را نگذاريد برود بيرون.» ايشان به من گفتند: «از تو توقع نداشتم. اگر به مسجد نروم، تضعيف روحيه مسلمانان كردهام و من پيش خدا جواب ندارم... چه جوابي به خداي خودم بدهم كه اگر به مسجد نرفتم، به خاطر جانم بود، ميگويند اسلام و انقلاب از تو عزيزتر بود؟» ايشان به مسجد رفتند و نماز جماعت را اقامه كردند.(11) و بدين سان با استقامت و حضور اقشار مردم در صحنه، توطئه امريكا و اياديش در آذربايجان خنثي گرديد.
ادامه دارد...
سال 1354؛ نورآباد ممسني
«مساجد و حوزه علميه را حفظ كنيد. مجتهد تربيت كنيد. اسلحه شما تبليغ است. در مقابل ظلم و ستمگر، تبليغ از بمب اتم هم مؤثراست».
آيت الله مدني در اواخر سال 54، از كشور ممنوع الخروج ميشود. ثابتي، طي نامهاي، اسامي 61 نفر از روحانيون
ممنوع الخروج را كه يكي از آنان آيت الله مدني بود، اعلام ميكند.
آيت الله مدني، نورآباد را به پايگاه مبارزه عليه رژيم تبديل ميكند؛ به نحوي كه مردم نقاط مختلف از جمله، شيراز، كازرون و شهرهاي ديگر استان فارس و لرستان- از نقاط دور و نزديك- به حضور ايشان ميرسند و پيام انقلاب و مبارزه را دريافت ميدارند. ساواك از موقعيت جديد آيت الله مدني در نورآباد به هراس افتاد، دستور ميدهد در محل تبعيد نيز از ملاقات مردم با وي ممانعت به عمل آيد؛ اما ازاين تصميم هم طرفي نميبندند. بدين رو، در پايان سال دوم تبعيد، محل تبعيد ايشان را به گنبد كاووس تغيير ميدهند. در تاريخ 11 /4 /56 دستوري بدين مضمون به رياست ساواك لرستان ميرسد: با توجه به اقدامات اخير وي در زمينه تشويق مردم به جمع آوري وجوه جهت تأسيس بانك اسلامي وهمچنين ناراحتي هايي كه در اثر راهنمايي هاي او براي خانواده هاي بهايي فراهم گرديده، محل اقامت اجباري او به گنبد كاووس تغيير داده شد.
در تاريخ 29 /4 /56، كميسيون امنيت اجتماعي لرستان تشكيل جلسه داده، محل تبعيد آيت الله مدني او نورآباد ممسني به شهرستان گنبد كاووس تغيير پيدا ميكند.
پيرو آن در تاريخ 17 /5 /56، وي را به وسيله مأموراني چند و تحت الحفظ به گنبد كاووس اعزام ميكنند. به دنبال آن، ثابتي طي نامهاي به رئيس ساواك مازندران مينويسد:«نامبرده بالا، يكي از روحانيون افراطي و طرفدار [امام] خميني استان لرستان ميباشد.» بعد ضمن گزارش از سوابق وي، از ساواك مازندران در خواست ميكند چنانچه مشاراليه به آن منطقه وارد گرديد، از وي مراقبت گردد.
سال 1357؛ بندر كنگان
در اين مدت كوتاه عدهاي از اهالي شيراز و كازرون به ديدن وي ميآيند و اهالي منطقه«ديّر» نيز از ايشان دعوت به عمل آورده، با عشق و علاقه و اصرار، او را به شهر خود ميبرند. به هنگام ورود آيت الله مدني به ديّر، استقبال گرمي از وي به عمل ميآيد. مردم، مغازه ها را تعطيل و در مدرسه علميه اين شهر اجتماع ميكنند و با ورود وي به آن مجلس باشكوه، اشعاري در مدح امام خميني خوانده ميشود.
نظر به اينكه بندر كنگان جزء مناطق تبعيد محسوب ميشود و باتوجه به بيماري آيت الله مدني كه احتمالاً سل بوده است، مجدداً كميسيون امنيت اجتماعي خرم آباد تشكيل جلسه داده، محل تبعيد وي از تاريخ 3 /5 /57 به شهرستان مهاباد تغيير پيدا ميكند.
تابستان 1357، مهاباد
آيت الله مدني در بين راه با اخلاق حسنه خود با مأمور همراه، اعتماد وي را جلب ميكند و پس از ترك خدمت مأمور به خرم آباد ميرود و با روحانيون منطقه ارتباط برقرار ميكند.
در ادامه راه، ساواك متوجه ميشود كه مردم مذهبي و انقلابي تصميم گرفته اند در شهرهاي بين راه- از جمله خرم آباد و همدان- از شهيد مدني تجليل كنند و احتمالاً تظاهراتي به راه اندازند، خصوصاً در شهر همدان كه ورود آيت الله مدني با تشييع جنازه آخوند مرحوم ملاعلي همداني همزمان شده بود. سريعاً دستور ميرسد كه مسير حركت ايشان تغيير پيدا كرده، پل دختر و كرمانشاه و سنندج به مهاباد اعزام شود.
آيت الله مدني- اين فقيه مجاهد و نستوه- كه كوله بار جهاد و مبارزه را از دوران جواني به دوش گرفته و از نجف و كربلا تا آذرشهر، همدان خرم آباد و نورآباد، هر كجا رفته، با شهامت وشجاعت و اخلاص بي نظيرش عليه طاغوتيان قيام كرده و با فريادش، سكوت مرگبار ناشي از استبداد ستمشاهي را شكسته و زبان كوبنده و برّانش را چون شمشيراز نيام بركشيده و در هر فرصت مناسبي بر سر بيداد گران فرود آورده و در هر كجا قدم گذاشته، فرياد بيداري ملتي را سرداده و بذر انقلاب پاشيده و پيام رهبر انقلاب را به گوش همگان رسانده و آنان را به جنبش و قيام فراخوانده است، اينك در آستانه پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، به سرزمين تازهاي قدم گذاشته است؛ منطقهاي كه در آتش ظلم و بيداد مضاعف رژيم و عوامل مزدور محلي، چون عزالدين حسيني، فئودال ها و خوانين ميسوزد.
آيت الله مدني از بدو ورود به اين منطقه پايگاه جديدي براي مبارزات خود پي ريزي ميكند و اين بار با شعار وحدت برادران اهل سنت و تشيع، آنان را بيدار كرده و به قيام در صفي واحد فرا ميخواند.
مبارزه ايشان در افشاي سياست هاي رژيم و وابستگان آن- از قبيل عزالدين حسيني كه رسماً ازطرف رژيم گمارده شده بود- باعث گشت كه تعدادي از جوانان مهاباد به خانه عزالدين رفته، ضمن ابراز انزجار و تنفر، شيشه هاي منزل او را به عنوان اعتراض بشكنند.
گفتني اينكه مدت تبعيد آيت الله مدني طبق نظر خودش در 6 /7 /57 به پايان ميرسيد؛ ولي ايشان تا 14/7 /57 در مهاباد باقي ميماند.
ثابتي در تاريخ 8 /7 /57 به ساواك خرم آباد دستور ميدهد كه براي گذراندن بقيه مدت تبعيد ايشان را به تهران منتقل كنند. ساواك خرم آباد، بلافاصله كميسيون اجتماعي تشكيل داده، طبق دستور ثابتي، رأي صادر ميكند؛ اما از اجراي فرمان، كمتر از دو هفته ازمدت تبعيدش باقي مانده بود كه خود مهاباد به قصد قم ترك ميكند.
سرانجام آيت الله مدني در پايان مدت تبعيد، به در خواست علماي مبارز تبريز به اين شهر عزيمت ميكند تا همپاي ملت مسلمان ايران، مبارزه بي امان خود را عليه رژيم پهلوي پي بگيرد.
پاپيز سال 1357؛ تبريز
«نامبرده بالا (آيت الله مدني) از وعاظ افراطي و مخالف ميباشد و به علت طرفداري از [امام] خميني و اظهار مطالب خلاف مصالح كشور، از همدان به مهاباد تبعيد گرديده، مدت تبعيد وي اخيراً به اتمام رسيده. آقاي ميرزامحمد علي قاضي طباطبايي و مير حسين انگجي از طريق عبدالحميد بنابي [باقري] كه از روحانيون تبريز ميباشند، نامهاي جهت نامبرده نوشته و از وي دعوت كرده اند كه در تبريز اقامت نمايد». ساواك در تحليل خود ميافزايد كه آمدن وي به تبريز، به هيچ وجه به مصلحت نبوده و موجب تحريكات محلي خواهد شد.
آيت الله مدني قبل از آنكه ساواك بتواند اقدامي به انجام رساند، وارد تبريز ميشود و در كنار اولين شهيد محراب آيت الله قاضي طباطبايي و روحانيون مبارز تبريز، مبارزات خود را عليه رژيم ستمشاهي ادامه ميدهد. مسجد شهيدي و بيت ايشان به پايگاه انقلابيون مسلمان تبريز تبديل ميشود؛ چنان كه در گزارش ساواك آمده است: «وي در اولين جلسه در منزل خود، درس مبارزه با دشمن يعني استقامت را عنوان مينمايد».
آيت الله مدني در همين ايام، در مدرسه «ولي عصر(عج) تبريز حاضر شده، در اجتماع طلاب و مسئولين اين مدرسه سخراني كرده و ميگويد اسلحه تهيه كنيم و با دشمن بجنگيم.
آيت الله مدني سفري نيز به آذرشهر- زادگاه خود كرده، در مجلس ترحيم شهداي روز نهم آبان ماه آذرشهر شركت ميكند در اين مجلس، عدهاي از انقلابيون مهاباد جهت اظهار همدردي به حضور ايشان ميرسند. فعاليت هاي انقلابي شهيد مدني روز به روز علني تر ميگردد. از ساواك مركز به تبريز تلگراف ميشود كه چنانچه نامبرده در تبريز بماند بايد به محض انجام اولين تحريك دستگير شود.
ساواك وجود ايشان را در تبريز تحمل نكرده، پس از سخنراني آتشين و تند آيت الله مدني عليه رژيم شاه، شبانه وي را دستگير و از تبريز تبعيد ميكند.
1357؛ بازگشت به همدان
آيت الله مدني از بدو ورود به همدان، هدايت مبارزات مردمي را به عهده گرفته، با اقشار گوناگون جامعه ارتباط برقرار ميكند. شايان ذكر است كه لحظه به لحظه اين هدايت ها و مبارزات، در گزارش ساواك تا زمان از هم پاشيدن و انحلال آن موجود است.
نقش ايشان در هدايت و جهت دهي به مبارزات مردم همدان به حدي بوده كه وقتي در جريان 22 بهمن، لشكر 81 زرهي كرمانشاه براي سركوب مردم به سمت تهران حركت ميكرد، به دستور ايشان، مردم همدان براي سد كردن حركت تانكها، با دست خالي و كفن پوشان به مقابله با تانكها برخاستند و خود آيت الله نيز در جلوي همه تظاهر كنندگان به راه ميافتد كه موفق ميشوند با دادن تعداد كمي شهيد و مجروح، تانكها را از حركت باز دارند.
پس از به ثمر رسيدن قيام خونين ملت ايران به رهبري امام خميني، اين يار ديرينه امام و سرباز خستگي ناپذير انقلاب كه پرچم مبارزه را لحظهاي بر زمين نگذاشته و از تبعيدگاهي به تبعيدگاهي ديگر و از سنگري به سنگر ديگر هميشه در صف مقدم مبارزه حركت كرده بود و در پيروزي انقلاب، تلاش بي وفقهاي داشت، فصل ديگري از مبارزات خود را براي حفظ و حراست و پاسداري از انقلاب شكوهمند اسلامي آغاز كرد. اينك انقلاب پيروز شده و پاسداري از انقلاب، سخت تر از خود قيام به نظر ميرسد، توطئه هاي استكبار جهاني براي نابودي انقلاب، يكي پس از ديگري به وقوع ميپيوندد و ياران امام و فجرآفرينان انقلاب بايد تلاش و مبارزه بي امان ديگري را براي حفظ انقلاب اسلامي و برقراري حكومت اسلامي آغاز كنند. آيت الله مدني، در زمره چنين افرادي، درصف مبارزه با ايادي استکبار و عناصر سر سپرده آنان قرار ميگيرد و همچون سربازي آماده و افسري فداكار، در هر سنگري كه به وجود و فداكاري ايشان نياز باشد، با اشاره امام بدان سو ميشتابد.
آيت الله مدني درانتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، از طرف مردم همدان به نمايندگي انتخاب ميشود و سپس در كوران مشكلات و آشفتگي اوضاع همدان، از سوي امام با اختيارات تامه به امامت جمعه منصوب و روانه اين شهر ميشود.
در انقلاب سوم كه عناصر فرصت طلب، ملي گرا و منافقين كمر به نابودي و انحراف انقلاب بسته بودند و هر روز با ايجاد توطئهاي، قلب امت اسلام و امام عزيز را به درد ميآوردند، آيت الله مدني در مبارزه با آنان و افشاي ماهيت ليبرال ها و منافقين تلاشي مضاعف داشت. اعلاميه مشترك آيت الله مدني وديگر ياران امام (شهيد صدوقي، شهيد اشرفي اصفهاني) و موضع صريح و قاطع آنان در برابر اين حركت خزنده نقش بسزايي درافشاي اين جريان مرموز وفريبنده و خطرناك داشت.
همراه با آيت الله قاضي طباطبايي در سنگر نماز جمعه تبريز
آيت الله مدني، در سرو سامان دادن به اوضاع سياسي و اجتماعي تبريز تلاش مخلصانهاي كرد و آنگاه براي ادامه خدمت به شهر همدان بازگشت، هنوز چند روزي از مراجعت وي نگذاشته بود كه حادثه دلخراش و غمبار شهادت اولين شهيد محراب آيت الله سيد محمد علي قاضي طباطبايي به دست دشمنان انقلاب و مزدوران امريكا عليه روحانيت، اوضاع شهر تبريز را دگرگون ساخت. در اين هنگام بار ديگر امام عزيز طي حكم ديگري، آيت الله مدني را به نمايندگي خود و امامت جمعه شهر تبريز منصوب فرمود.
فتنه حزب خلق مسلمان
سخت ترين روزهاي آيت الله مدني را ميتوان ايامي خواند كه او درميان آشوب حزب خلق مسلمان قرار گرفت. در جريان اين غائله خطرناك، آيت الله مدني از جانب همين گروه ضد انقلابي بارها مورد تهديد قرار گرفت. آنها جايگاه نماز جمعه را به آتش كشيدند و از برگزاري نماز جلوگيري كردند؛ اما خود آيت الله مدني در روز جمعه كفن پوشيده و پيشاپيش جمعيت حركت كرد و گفت: « تا من زندهام و در اين شهر نماينده امام هستم نماز جمعه را برگزار ميكنم.«(10)
چنين نقل ميشود: «وقتي حزب خلق مسلماني ها كميته بازرسي را گرفته بودند و به طرف خانه ايشان هم تيراندازي ميشد، نزديك اذان بود. بچه ها رفتند و به ايشان گفتند نرويد مسجد. اتفاقاً زودتر رفتند. من رفتم جلو و عرض كردم:«حاج آقا، نرويد؛ تيراندازي است. اينها آمده اند براي كشتن شما. از اين طرف و آن طرف هم تلفن ميزنند كه حاج آقا را نگذاريد برود بيرون.» ايشان به من گفتند: «از تو توقع نداشتم. اگر به مسجد نروم، تضعيف روحيه مسلمانان كردهام و من پيش خدا جواب ندارم... چه جوابي به خداي خودم بدهم كه اگر به مسجد نرفتم، به خاطر جانم بود، ميگويند اسلام و انقلاب از تو عزيزتر بود؟» ايشان به مسجد رفتند و نماز جماعت را اقامه كردند.(11) و بدين سان با استقامت و حضور اقشار مردم در صحنه، توطئه امريكا و اياديش در آذربايجان خنثي گرديد.
پي نوشت ها :
9. رجوع شود به اسناد لانه جاسوسي پيرامون حزب خلق مسلمان و ارتباط با جاسوسان امريكا.
10. پيام انقلاب- شماره 92-12 /6 /62
11. روزنامه جمهوري اسلامي – 18 /6 /61- شماره 949.
ادامه دارد...