ضایعات خوش خیم
آناتومی و فیزیولوژی سرویکس
یافته های طبیعی
سرویکس (درلاتین به معنی گردن) قطعه ای سیلندری شکل و باریک از رحم است که از طریق دیواره قدامی واژینال وارد واژن می شود و در بیشتر موارد در زوایه راست آن قرار می گیرد. در اکثریت بیماران سرویکس 2 تا 4 سانتی متر طول دارد وبه قسمت زیرین کورپوس رحم متصل است. محل اتصال سرویکس به جسم رحم تحت عنوان ایستموس (تنگه) شناخته می شود که این منطقه بوسیله تنگ شدگی خفیفی در مجرا مشخص می شود. در قسمت قدامی بوسیله بافت چربی از مثانه جدا می شود و کناره های جانبی آن به لیگامان پهن و پارامتریا متصل است و از طریق همین کناره ها توسط شریان رحمی خونرسانی می گردد.کولدوساک دوگلاس دقیقاً در خلف سرویکس قرار گرفته است. میزنای ها به علت محل تحتانی - میانی آنها در لگن بسیار نزدیک سرویکس قرار دارند (شکل 1) و در جایی که درست از زیر شریان رحمی عبور می کنند تقریباً در فاصله 1 تا 1/5 سانتیمتری قسمت جانبی سرویکس قرار می گیرند.
قسمت تحتانی و داخل واژن سرویکس سگمانی آزاد است که از قسمت میانی و هلال مانند واژن بیرون زده و توسط غشاء مخاطی پوشیده است. سرویکس توسط دهانه خارجی بداخل فضای داخل واژن باز می شود. کانال سرویکال از دهانه آناتومیک خارجی شروع شده و تا دهانه آناتومیک داخلی که به فضای داخل رحم اتصال می یابد، گسترش می یابد (شکل 1). در دهانه داخلی تغییر شکل هیستولوژیک غدد داخل سرویکس (اندوسریکال) به غدد داخل رحمی (اندومتریال) وجود دارد. قسمتی از سرویکس که داخل واژن قرار دارد سرویکس خارجی یا اکتوسرویکس نیز نامیده می شود و توسط اپیتلیویم (مخاط) سنگفرشی مطبق پوشیده شده است که مشخصه مخاط واژن می باشد.درغشاء اندوسرویکس چین های شاخه شاخه ای یا کریپتهای نخلی (پلیکاپالماتا) قرار گرفته اند که توسط اپیتلیوم استوانه ای پوشیده شده اند. استروما سرویکس از بافت همبند همراه با رشته های مطبق عضلانی و بافت الاستیک تشکیل شده است. بافت الاستیک بطور اولیه در اطراف دیواره های عروق خونی بزرگتر یافت می شود.
موکوس سرویکس توسط سلول های ترشحی موجود در غدد اندوسرویکس ترشح می شود. کانال سرویکال دارای تقریباً یکصد کریپت (مجرای غددی) است که اغلب به غده ها منتهی می شوند. سلول های ترشحی موجود در این کریپتها موکوس را بداخل مجرای کانال سرویکال ترشح می کنند. در شرایط طبیعی موکوس بدنبال تغییرات هورمونی در فازهای مختلف سیکل قاعدگی دچار تغییرات آناتومیک نیز می شود. و درست قبل از تخمک گذاری با پهن ترین اندازه خود می رسد. در زمانی که دهانه خارجی به بیرون تراوش می کند. بعد از تخمک گذاری دهانه خارجی به بیرون تراوش می کند. بعد از تخمک گذاری دهانه خارجی به قطر کوچکتر خود بر می گردد و موکوس آن از مقدار فراوان و شفاف به مقادیر کم وقوام غلیظ و چسبنده تبدیل می شود.
یافته های غیر طبیعی
تنگی
تنگی مادر زادی کانال اندوسرویکس یافته ای غیر معمولاست و گاهگاهی درارزیابی های تشخیصی زوج های نازا با آن روبرو می شویم. تشخیص یا رد سایر علل مطرح شده و با عدم توانایی در عبور دادن یک کاتتر یا پروب کوچک از اندوسرویکس تایید می شود. تنگی سرویکس ممکن است بدنبال عفونتهای مزمن سرویکس، درمان التهاب اندوسرویکس، عبور دادن کاتتر از سرویکس، درمان التهاب آندوسرویکس، عبور دادن کاتتر از سرویکس، جراحی با کرایو یا لیزر در سرویکس، رادیوتراپی یا آتروفی به علت کهولت سن ایجاد شود و درزمان تشخیص تنگی مادرزادی تمام عوامل ذکر شده باید رد گردند.
تنگی معمولاً بدون علامت است اما می تواند باعث خونریزی های غیر طبیعی ژنیتال، دیسمنوره و ناباروری گردد. تنگی می تواند بدنبال نمونه برداری بافتی از سرویکس چه با روش چاقوی سرد و چه باروش برشهای الکتروسرجری ایجاد شود. به این دلیل بدنبال دستکاریهای جراحی کانال سرویکال باید در مجرا سوندگذاری نمود. اگر تنگی کامل (انسداد کامل) یا نزدیک به کامل ایجاد شود، تجمع ترشحات سرویکس یا رحم می تواند باعث اتساع رحم با خون (هماتومتری)، مایع (هیدرومتری) یا اگزودای التهابی (پیومتری) شود. این حالت که با حفره رحمی متسع و پر شده از مایع مشخص می شود می تواند با توده های آدنکس با منشاء تخمدانی اشتباه گردد. این وضعیت می تواند برای دوره زمانی طولانی مدتی بدون علامت باقی مانده و در معاینه با دست اغلب بصورت توده کیستیک تظاهر کند. تشخیص آن بوسیله عبور یک سوند یا پروب کوچک رحمی تایید می شود که آنرا از محل تنگی سرویکس بداخل حفره پرشده از مایع آندومتر می فرستند. بعضی بیماران باید بوسیله متسع کردن مجرای اندوسرویکس درمان شوند و تا مدتی کانال اندوسرویکس بوسیله گذاشتن درن دائم باز نگهداشته شود.
پولیپها
پولیپهای میکروسکوپی در وضعیت هایپرپلازی مخاط اندوسرویکس یافت می شوند. آنها معمولاً شمار زیادی از عروق خونی خاص نزدیک به سطح دارند. وجود التهاب یا ادم باعث افزایش اندازه پولیپ می شود. علامت اصلی پولیپها منوراژی و لکوره است اما زنانی که مبتلا به پولیپ سرویکس هستند اغلب بدون علامت می باشند. پولیپ غالباً در معاینه دودستی احساس می شود اما در بعضی از بیماران ممکن است تازمانی که معاینه با گذاشتن اسپکولوم انجام نگردد، مشخص نشود. جلوگیری از تشکیل پولیپها مشکل است. زیرا علت واقعی پیدایش آنها هنوز ناشناخته می باشد.
درمان پولیپها سرویکس ساده است. پولیپهای پایه دار را اغلب به طریق هموستاتیک می توان از جا کند که این کار بوسیله گرفتن پولیپ با یک کلامپ و چرخاندن مکرر آن باشد می توان کلامپ را در 0/5 سانتیمتری بالای منشاء پایه پولیپ قرار داد.سپس بین کلامپ و منشأ پایه را محکم با نخ جراحی گره زد و کلامپ را برداشت.حال می توان پولیپ را با ایجاد برش در محل خط کلامپ برداشت و یا اینکه آنرا به حال خود رها کرد تا دچار انفارکت و نکروز شده و بیفتد. تمام بافتهای برداشته شده باید برای مطالعه پاتولوژی فرستاده شود زیرا ممکن است در این ساختمانهای بظاهر خوش خیم، بدخیمی ایجاد شده باشد.
هایپرپلازی و متاپلازی
متاپلازی بوسیله جایگزین شدن یک نوع بافت بالغ با اندازه معادل خود از بافت بالغ دیگر، تعریف می شود. در سرویکس، متاپلازی اسکواموس (سنگفرشی) با جایگزین شدن اپی تلیوم سنگفرشی مطبق به جای اپیتلیوم ستونی تولید کننده موسین، مشخص می شود. پیشرفت تغییر شکل مخاط اندوسرویکس به سمت اسکواموس بطور اولیه به عوامل محیطی موضعی (واژینال) بستگی دارد و شروع تحریک آن با کاهش PH (اسیدی) واژن بعد از رسیدن به سن بلوغ است. تروما، آزردگی مزمن یا عفونت سرویکس نیز بوسیله تحریک بهبود و بازسازی نقشی در توسعه و تثبیت منطقه ای که دچار تغییر شکل شده را دارد.
یکی از مکانیسم هایی که توسط آن اپیتلیوم غده ای سرویکس جایگزین می شود، عبارتست از رشد مستقیم اپیتلیوم سنگفرشی بداخل اپیتلیوم ستونی که به آن مخاطی شدن اسکواموس (سنگفرشی) گویند. در این روند زبانه های اپیتلیوم سنگفرشی در ناحیه مرزی بداخل و زیر اپیتلیوم ستونی رشد می کند وبین اپیتلیوم موسینی و غشاء پایه آن گسترش می یابند. همراه با گسترش و بالغ شدن سلولهای اسکواموس (سنگفرشی)، سلولهای اندوسرویکس تدریجاً به سمت بالا رانده شده و دژنره می شوند و سرانجام ریزش پیدا می کنند. در این مناطق اپیدرمیزه شده، اپیتلیوم سنگفرشی موجود با شکل طبیعی بافتی آن فرق می کند، بلوغ و کراتینیزه شدن طبیعی وجود ندارد، لایه های سلولی مشهود نیست و ممکن است مقادیر زیادی ساختمانهای ناقص و دیس ارگانیزاسیون مخاطی وجود داشته باشد. لبه پروگزیمال این فرایند اپیدرمالیزه شدن که مجاور غدد اندوسرویکس قرار دارد منطقه تغییر شکل می باشد که در اینجا متاپلازی فیزیولوژیک فعال جای می گیرد.
مکانیسم دومی که در جایگزین شدن مخاط ستونی بوسیله مخاط سنگفرشی دخالت دارد و در منطقه تغییر شکل انجام می شود متاپلازی اسکواموس (سنگفرشی) است. رشد پیشرونده و مطبق شدن در سلولهای ذخیره ای زیر ستونی بوسیله تغییر ماهیت یافتن به سمت سلولهای سنگفرشی نابالغ دنبال می شود. متاپلازی اسکواموس نابالغ بوسیله فقدان بلوغ سطحی از همتای بالغ خود مشخص می شود و بطور کامل حدود آن با خط مرزی طبیعی بین مخاط سنگفرشی و ستونی افتراق داده می شود. در نتیجه مشاهده کننده ای که از ابتدا ضایعه را دنبال نکرده ممکن است آنرا با یک ضایعه پیش تهاجمی سرویکس اشتباه کند. سرانجام اکتوسرویکس توسط پوششی محافظ از اپیتلیوم سنگفرشی بالغ پوشیده می شود.
ضایعات التهابی
می آورد. در بیشتر زنان، التهاب سرویکس یافته ای میکروسکوپی است و علائم کلینیکی ندارد و فقط تعداد معدودی از بیماران علامت دار هستند و نیاز به درمان دارند.
التهاب حاد سرویکس
نایسریا گنوره آ همچنین می تواند غدد یورترا،غدد اسکن و بارتولن را گرفتار کند. سایر ارگانیسم ها مانند استرپتوکوک، استافیلوکوک، انتروکوک و گاردنلا واژینالیس نیز می توانند سرویکس را گرفتار کرده و ایجاد التهاب حاد سرویکس بکنند.
اگرچه فرآیند التهابی معمولاً غدد آندوسرویکس را گرفتار می کند اما اپیتلیوم سنگفرشی نیز در مرز اتصال بین دو نوع اپیتلیوم ممکن است گرفتار شود که به این فرایند التهاب حاد اگزوسرویکس می گویند. وسعت گرفتاری اندوسرویکس در مقایسه با اگزوسرویکس با عامل ایجاد عفونت ارتباط دارد. عفونتهای گونوکوکی و کلامیدیای عمدتاً محدود به لایه های مخاط و مجاری غدد خوشه ای اندوسرویکس هستند که در عمق استروما قرار گرفته اند. ارگانیسم های استرپتوکوکی و استافیلوکوکی نفوذی عمیق تر دارند، به دیواره سرویکس می رسند و خود غدد را نیز گرفتار می کنند. این پاتوژنز نشان می دهد که چگونه عفونتهای استرپتوکوکی به کانالهای لنفاوی سرویکس می رسند و نشان دهنده راه اصلی ورود عفونت در سقطهای عفونی است. گونوره معمولاً در سطوح غشاء مخاطی مجاور گسترش می یابد و به شمل عفونت سطحی خود را نشان می دهد.
سرویکس و بقیه کانال واژینال اغلب قرمز، متورم و ادماتو است و ترشحات چرکی از کانال سرویکال به بیرون تخلیه می شود. علامت اولیه التهاب حاد سرویکس وجود لکوری (گلبول سفید در ادرار) است. نوع ترشحات در حد قابل توجهی متغیر است اما می تواند فراوان و چرکی باشد بخصوص اگر عامل مولد آن گونوره باشد. سایر علائم عبارتند از کمردرد، احساس فشار رو به پایین در لگن، درد گنگ در قسمت پایین شکم و اختلالات ادراری خصوصاً تکرار و احساس فوریت در ادرار. بعضی زنان از مقاربت دردناک شکایت دارند. علائم سیستمیک ناچیز وجود دارد ممکن است افزایش خفیفی دردرجه حرارت بدن وجود داشته باشد اما اکثر علائم محدود به دستگاه ژنیتال است. در خیلی از موارد تنها علامت، لکوری فراوان است.
ارزیابیهای آزمایشگاهی برای هر دوی گونوره (کشت در محیط کشت تایر- مارتین) و کلامیدیا باید انجام گیرد که شامل کشت سلولی، ارزیابی جذب ایمنولوژیک بارز شده با آنزیم یا فلورسنت آنتی بادی مستقیم می باشد. اتیولوژی التهاب اندوسرویکس در تقریباً 50% از مواردی که عامل گونوره یا کلامیدیا نیست، ناشناخته می باشد. درمان التهاب حاد سرویکس شامل محدود کردن حرکات لگنی و استفاده از آنتی بیوتیک مناسب است(جدول1).
التهاب مزمن سرویکس
التهاب مزمن سرویکس می تواند با شکل گیری زخم در سرویکس همراه گردد که در این ضایعه ضخامت اپیتلیوم سرویکس از بین می رود و استرومای زیرین آن نمایان شده و عفونی می گردد. یک علت ایجاد زخم یا ضایعات اروزیو سرویکس تحت عنوان اکتروپیون شناخته می شود که در آن زخم یا اتساعی در دهانه خارجی سرویکس معمولاً بدنبال زایمان قبلی ایجاد می شود وباعث می گردد. مناطق قابل توجهی از اندوسرویکس در معرض PH اسیدی و فلور باکتریایی واژن قرار گیرند. التهاب مزمن سرویکس ممکن است بصورت بافت گرانولر قرمز رنگ تظاهر کند که از پیرامون خود برجسته تر است و حالت پاپیلاری بخود می گیرد.
جدول 1.رژیمهای درمانی برای عفونتهای گنوکوکی و کلامیدیایی آندوسرویکس
عفونت گنوکوکی آندوسرویکس |
علائم التهاب مزمن سرویکس ترشحات واژینال است که معمولاً زرد مایل به سفید، غلیظ و چسبناک است و پس از مقاربت یا تمیز کردن لکه بینی یا خونریزی وجود دارد. مخاط اندوسرویکس اغلب متورم و ادماتو بوده و به راحتی در معرض تروما می باشد که در نتیجه خونریزی های کم و نامنظمی در فواصل رگها وجود دارد که این مسئله می تواند علامتی را که اغلب از وجود پولیپ سرویکس خبر می دهد را تقلید کند. کمردرد در بیماری که مبتلا به التهاب مزمن سرویکس است شکایت شایعی می باشد. سایر بیماران مبتلا به التهاب مزمن سرویکس از تکرر و احساس فوریت در ادرار شکایت دارند. معاینات سیستوسکوپی این بیماران التهاب حاد یا مزمن تریگون مثانه را نشان می دهد. اینطور بنظر می رسد که التهاب تریگون ثانویه به گسترش عفونت از سرویکس به تریگون است که بوسیله مسیرهای اصلی لنفاوی به طرف کف مثانه ایجاد می شود و این وضعیت شرح احتمالی حالتی است که به آن مثانه ماه عسل می گویند که در آن تحریک و ترومای گسترده سرویکس باعث ایجاد فرآیندی التهابی با درجه پایین در سرویکس شده و خود را بصورت التهاب تریگون نشان می دهد.این وضعیت به پرهیز از مقاربت جنسی پاسخ می دهد که بدون شک در اثر پرهیز از ترومای سرویکس و در نتیجه کاهش التهاب سرویکس و تریگون است.
در تشخیص التهاب مزمن سرویکس مهمترین مسئله ای که باید به آن توجه کرد رد کردن بدخیمی ها است. قبل از شروع درمان باید معاینه دقیق سرویکس ترجیحاً با کولپوسکوپ و تست پاپانیکولا (پاپ اسمیر) صورت گیرد و از هر منطقه ای که مشکوک به نظر برسد باید بیوپسی انجام شود و گزارش نهایی اسمیرهای سیتولوژی و بیوپسی های بافتی، قبل از شروع درمان گرفته شود.
درمواجهه با التهاب سرویکس، التهاب آندوسرویکس، اروزیونها و کیستهای نابوتین باید هم مسائل درمانی و هم مسائل محافظتی و پیشگیری کننده را در نظر گرفت. درمان با آنتی بیوتیکها باید براساس گونه ای اختصاصی پاتوژنهای بدست آمده در کشت سرویکس انجام گیرد. جلوگیری از عفونتهای راجعه سرویکس مانند گونوره که بخش زیادی از موارد را تشکیل می دهد،با مراقبتهای دقیق زنان صورت می گیرد. در نظر داشتن مسائل پروفیلاکتیک (پیشگیری کننده) در حین زایمان مانند منتظر شدن تا دیلاتاسیون (اتساع) کامل خودبخودی سرویکس قبل از زایمان باعث ترمیم فوری تمام ضایعات سرویکس شده و شیوع اکتروپیون، اروزیون و زخم سرویکس و التهاب مزمن سرویکس را کاهش می دهد. با وجود درمان آنتی بیوتیکی مناسب، درمان تسکین دهنده التهاب مزمن سرویکس تنها جنبه تاریخچه ای دارد.
شکل 3.در اروزیون سرویکس همراه با سرویسیت مزمن،اپی تلیوم سنگفرشی سطحی غایب بوده و استروما متراکم از سلولهای التهابی ارتشاح یافته است.
توبرکولوزسرویکس
سیفلیس سرویکس
ضایعات هرپتیک
شروع ابتلا به هرپس تناسلی را می توان با اسیکلوویر (زویراکس) 200 میلی گرم، پنج بار در روز بصورت خوراکی و به مدت 7 تا 10 روز درمان کرد. گرچه این رژیم درمانی کنترل نسبی علائم و نشانه های عفونت کلینیکی با هر پس را ایجاد می کند ولی نه ویروس نهفته را ریشه کن می کند و نه روی
میزان خطر،شیوع یا شدت عود آن پس از قطع درمان، تاثیری دارد. درمان جلوگیری کننده (اسیکلویر 400 میلی گرم دوبار در روز بصورت خوراکی) در بیمارانی که برای مدت شش سال یا بیشتر عود مکرر سالانه داشته اند حداقل 75% شیوع عودهای HHV را کاهش می دهد.
کندیلوماتااکومیناتا
ضایعات خوش خیم غیرالتهالی
لیومیوم
همانژیوم
نوروفیبروما و همانژیواندوتلیوما نیز در سرویکس یافت می شوند. این تومورها بسیار نادرهستند و هیچ علامت کلینیکی مشخصی ندارند زیرا معمولاً بدون علامت هستند. درمان تمام این ضایعات فقط در صورتی که علائم آزار دهنده پیدا کنند یا بعنوان علت احتمالی ناباروری مطرح گردند،ضروری است.
اندومتریوز
بقایای ساختمانی مزونفریک و آدنوزیس
اصطلاح آدنوزیس برای شرح دادن نوع دیگری ازاحتباس آدنوماتوز مورد استفاده قرار می گیرد که در آن تعداد بسیار زیادی فضاهای غده ای شکل وجود دارد که به علت عدم تحلیل رفتن و باقیماندن مجرای جنینی است. با این حال شکل گیری نئوپلاسمیک که تحت عنوان آدنوم تشریح شده است، وجود ندارد. شواهد قابل توجهی دال بر اینکه منشاء آدنوکارسینومی که از این بقایا ایجاد می شود از نوع سلول شفاف (Clear Cell ) و با خوردن دی اتیل استیل بسترول (DES) توسط مادر در طول سه ماهه اول و دوم حاملگی ارتباط دارد.
تغییرات سرویکس وابسته به دی اتیل استیل بسترول
* پرده بکارت حلقوی
* عقب نشینی رینگ احاطه کنند دهانه خارجی
* پوشیده شدن کامل قسمت واژینالی سرویکس از اپیتلیوم استوانه ای
* هیپرتروفیه شدن غدد آندروسرویکس همراه با شکل گیری پولیپ کاذب
* باد کردن یا برآمدگی لبه قدامی سرویکس
تمام این تغییرات می تواند با درجات متغیری از تنگی یا آدنوزیس واژن همراه باشد. همچنین گزارش شده است شیوع نئوپلاسم داخل مخاطی درزنانی که در معرض DES قرارگرفته اند دو برابر زنانی است که در معرض DES قرار نگرفته اند. حتی در زمانی که آدنوزیس وجود ندارد،نیزاین بیماران باید سالانه توسط پاپ اسمیر از نظر هردو قسمت فوقانی واژن و سرویکس تحت مراقبت قرار گیرند. با اینکه یافته غیر طبیعی در پاپ اسمیر باید توسط یک کولپوسکوپیست در پاپ اسمیر باید توسط یک کولپوسکوپیست با تجربه مورد ارزیابی قرار گیرد. اگر آدنوزیس وسیع وجود داشته باشد بیمار باید هر نیمسال مورد
بررسی سیتولوژی سرویکوواژینال قرار گیرد (هر 6 ماه) و کولپوسکوپی نیز با فواصل زمانی دو ساله انجام گیرد. تغییرات سرویکس به علت قرار گرفتن در معرض DES باعث نارسایی سرویکس در حاملگی می شود و باروری را کاهش می دهد (بطور مثال سقطهای خودبخودی، حاملگی خارج رحمی).
لکوپلاکی
حاملگی سرویکال
غربالگری سرطان سرویکس محدود می شود.
اپیدمیولوژی
عوامل خطر
نژاد
سیگارکشیدن
استفاده ازداروهای ضد بارداری (کنتراسپتیو)
سهم شریک جنسی مرد
سرکوب سیستم ایمنی
غربالگری
در هیچ کجای دنیا بدون اجراء برنامه فعال غربال گیری با پاپ اسمیر، شیوع مرگ و میر سرطان سرویکس کاهش نیافته است. یکبار نتیجه منفی پاپ اسمیر می تواند خطر سرطان سرویکس را 45% کاهش دهد و 9 اسمیر منفی در طول دوره زندگی این خطر را تا حدود 99% کاهش می دهد. (Eddy (1990 با استفاده از یک مدل ریاضی نشان داد که در زنان 35 تا 64 ساله دوره های 5،10 و 3 ساله غربالگری،شیوع سرطان مهاجم سرویکس را به ترتیب 64%، 84% و 91% کاهش می دهد. با وجود فواید شناخته شده غربالگری سیتولوژیک، گروههای قابل توجهی از زنان در ایالات متحده این کار را انجام نداده اند یا با فواصل زمانی منظم غربالگری نشده اند. نیمی از زنانی که یا با فواصل زمانی منظم غربالگری نشده اند. نیمی از زنانی که به تازگی در آنها تشخیص کارسینوم مهاجم سرویکس گذاشته شده است،هیچ وقت پاپ اسمیر نداده اند و0/010دیگر از آنها درطی دوره پنج ساله قبل از تشخیص، پاپ اسمیرانجام نداده اند. جمعیتهایی که غربالگری نشده اند شامل زنان مسن تر، زنانی که اطمینان به غربالگری ندارند، اقلیتهای نژادی و زنانی که در وضعیت اجتماعی - اقتصادی پایین تر قرار دارند، بخصوص آنهایی که در مناطق روستایی زندگی می کنند، می باشند.
توصیه های رایج انجام پاپ اسمیر که توسط انجمن سرطان امریکا (ACS) و کالج زنان و زایمان آمریکا صورت گرفته بدین گونه است که تمام زنانی که از نظر جنسی فعال هستند یا به سن 18 سالگی رسیده اند سالانه آزمایش پاپ اسمیر و معاینه لگنی انجام دهند. پس از اینکه زنی سه نوبت سالانه متوالی یا بیش از سه نوبت سالانه آزمایش طبیعی داشته باشد، با تشخیص پزشکی خود در فواصل طولانی تری آزمایش تکرار می شود زنانی که دارای یک یا بیشتر عامل خطر (بطور مثال HIV یا عفونت پاپیلوما ویروس انسانی،سابقه بیماری پیش تهاجمی سرویکس،رفتارهای جنسی خطرناک) باشند باید غربالگری سالانه را ادامه دهند.زنانی که بیش از 65 سال دارند نیز باید آزمایش غربالگری را ادامه دهند، زیرا 25% از کل موارد سرطان سرویکس و 41% از موارد مرگ به علت بیماری در این گروه سنی روی می دهد.
نقش پاپیلوما ویروس انسانی
بندرت ممکن است سرطان مهاجم ایجاد کنند. گونه های ویروسی که خطر سرطانزایی بالایی دارند شامل گونه های 16، 18، 31، 45 و56 هستند که بطور شایع در زنان مبتلا به ضایعات داخل مخاطی اسکواموس با درجه بالا (HGSIL) و سرطان مهاجم، یافت می شوند. گونه های 33، 35، 39، 51 و 52 از انواع HPV بعنوان گونه هایی با خطر سرطانزایی بینابینی در نظر گرفته می شود، بطوریکه همراه با ایجاد HGSIL هستند اما بطور معمول در کارسینومهای مهاجم یافت نمی شوند. بدنبال عفونت حاد با HPV سه حالت بالینی ممکن است اتفاق افتد:
1-عفونت ویروسی نهفته وقتی ایجاد می شود که ژنوم HPV بصورت یک اپیسوم (episome) نا کامل تثبیت شود و درون سلول میزبان بدون تغییرات مورفولوژیک و بالینی درداخل اپیتلیوم اسکواموس باقی بماند. از نظر بالینی بیمار ممکن است هیچ نشانه ای از رشد یا شواهد مورفولوژیک از عفونت را آشکار نکند اما هنوز وجود ویروس را می توان با تکنیکهای کشف DNA نشان داد.
2- عفونت فعال که بصورت تکثیر (پرولیفراسیون) اپیتلیوم سنگفرشی به شکل تورموهای خوش خیم (زگیلها) تظاهر می کند که در اینجا HPV حالت نسخه برداری (تکثیر) رویشی دارد.
3- ویروسهای HPV با سرطانزایی بالا که می توانند با ژنوم میزبان تداخل کرده و بوسیله پروتئینهای سرطانزای (انکوپروتئین) ویژه ای روی کنترل پرولیفراسیون (تکثیر) مداخله کنند و باعث ضایعات با درجه بالا شوند.
شروع دیسپلازی و کارسینوم سرویکس می تواند دربرگیرنده تداخل عمل بین HPV و ژنهای ویژه تنظیم رشد سلولی باشد. شروع کننده های قرائت الگوی ژنوم E7, E6, HPV خصوصاً در فناناپذیری و تغییر شکل سلولهای عفونی مهم هستند. درگونه های 16 و 18 EPV، محصول پروتئینی ساخته شده از شروع کننده های قرائت الگوی E6 و E7 می توانند به محصولات ژنی P53 و ژنهای سرکوب کننده تومور رتینوبلاستوما (Rb) بطور نسبی متصل شوند. کامل شدن ویروس در نتیجه عملکرد بیش از حد محصولات پروتئینی ویروسی E6 و E7 همراه با افزایش متصل شدن و غیر فعال کردن پروتئینهای سرکوب کننده تومور اختصاصی آنها می باشد. برداشته شدن این دو تأثیر مهاری از پرولیفراسیون سلولی باعث رشد زیاد سلولهای عفونی با HPV شده و در نهایت باعث هدایت به سمت تغییر شکل نئوپلاسمی می شود.
نئوپلازی سرویکس قبل از مرحله تهاجمی
تعاریف و واژه شناسی
اطلاق می شود که ممکن است به سمت کارسینوم مهاجم پیشرفت کند.این واژه معادل واژه دیسپلازی است. خصوصیات مهم لحاظ شده در معیارهای تشخیص نئوپلازی داخل اپی تلیوم عبارتند ازعدم بلوغ سلولی،بهم ریختگی سلولی، ناهنجاریهای هسته ای و افزایش فعالیت میتوتیک.وسعت این اختلالات سلولی و بافتی،درجه نئوپلازی را مشخص می کند. اگرسلولهای نابالغ و میتوز تنها در یک سوم تحتانی اپی تلیوم موجود باشند.ضایعه بعنوان CIN1 معرفی می شود. دیسپلازی که یک سوم میانی،یک سوم فوقانی یا تمام ضخامت را درگیرکند بترتیب بعنوان CIN3, CIN2، یا کارسینوم درجا (CIS: Carcinoma Insitu) تشخیص داده می شود (اشکال 10-7).
CIN یک اختلال رشد است و تغییرات سلولی غالباً در هسته ها اتفاق می افتد. پلئومورفیسم و هیپوکروماتیسم هسته ای مشخص کننده این ضایعه اند.چند هسته ای بودن میتوزهای غیر طبیعی فراوان شایع بوده درجاتی از ناهنجاری متناسب با درجه دیسپلازی دیده می شود. علاوه بر تغییرات در سلولهای منفرد تغییراتی نیز در رابطه سلولها با یکدیگر بوجود می آید، بعنوان مثال لایه بازال اختلالی درتقارن سلولی نشان می دهد که در آن سلولها بطور تصادفی در هرسمت رشد کرده اند بجای اینکه نظم طبیعی پرچینی (normal polisade arrangement) را تشکیل دهند.
واژه شناسی مورد استفاده برای طبقه بندی ضایعات قبل از مرحله تهاجمی سرویکس بارها در طی 50 سال گذشته تغییر یافته اند و این تغییر هنوز ادامه دارد. یک روش استاندارد برای گزارش یافته ها در سلول شناسی جهت تسهیل هم شکل کردن تشخیص و درمان، بازنگری کار همکاران، و اطمینان از کیفیت مورد نیاز بود.در سال 1989 یک کارگاه عملی سازمان ملی کانسر (NC1) دربتسدا (Bethesda)، مریلند برگزار شد که به پیدایش سیستم بتسدا برای گزارش یافته های سلول شناسی منجر شد.این سیستم متعاقباً در سال 1991 مورد تجدید نظر قرار گرفت (جدول 2). خصوصیات اصلی سیستم بتسدا به ترتیبی است که موارد زیر جهت آن مورد نیازمند :
* تخمینی از کافی بودن نمونه برای ارزیابی تشخیصی
* طبقه بندی کلی نمونه بعنوان اینکه در حدود طبیعی است،تغییرات سلول خوش خیم وابسته به التهاب و یا اختلال اپیتلیومی را نشان می دهد.
شکل 7.نمای شماتیک درجات مختلف نئوپلازی داخل اپیتلومی سرویکس (CIN).درCINIسلولهای دچار دیسپلازی به 1/3 تحتانی اپیتلیوم محدود است.در CIN2وCIN3سلولهای دارای دیسپلازی به ترتیب در 1/3 میانی و فوقانی قرار گرفته اند.
* تشخیص توصیفی که شامل شواهد عفونت، التهاب و تغییرات واکنشی است.
* توصیف ناهنجاریهای سلولهای اپیتلیوم.
در سیستم بتسدا ضایعات سنگفرشی بالقوه قبل از بدخیمی در یکی از این سه دسته قرار می گیرد:
* سلولهای سنگفرشی آتیپیک با اهمیت نامشخص (ASCUS)
* ضایعات سنگفرشی داخل اپیتلیومی درجه پایین (LGSIL)
* ضایعات سنگفرشی داخل اپیتلیومی درجه بالا (HGSIL)
LGSIL شامل CIN1 (دیسپلازی خفیف) و تغییرات سلولی مشخص کننده عفونت HPV (ویروس پاپیلوم انسانی)،است که بنام آتیپی کویلوسیتوتیک نامیده می شوند. تغییرات سلول شناسی سازگاربا CIN2 و CIN3 (دیسپلازی متوسط،دیسپلازی شدید و CIS) در دسته HGSIL با هم یکی می شوند (شکل11). این انشعاب به دو شاخه LGSIL و HGSIL در خدمت ساده تر کردن طبقه بندی وروشهای درمانی بالینی در این وضعیتها می باشد.
سلولهای غیرطبیعی که معیارهای مورد نیاز جهت LGSIL و HGSIL را ندارند، بعنوان ASCUS توصیف می شوند. این دسته شامل بسیاری از اختلالات فرعی می شود که در گذشته بنام ضایعات آتیپیک شناخته می شدند. واژه با اهمیت نامشخص، منعکس کننده رابطه نامشخص این سلولها با ظهور بعدی کانسر سرویکس، عفونت HPV یا
شکل 8:نمای میکروسکوی نئوپلازی داخل اپیتلیومی سرویکس درجه 2،هیپرکروماتیسم و پلئومورفی هسته ها را در نیمه فوقانی لایه اپیتلیوم و شواهدی از افزایش سرعت رشد در نیمه بازال را نشان می دهد.
شکل 9:کارسینوم در جای سرویکس نشان دهنده سلولهای اپیتلیومی دوکی شکل که به سطح لایه اپیتلیوم نزدیک می شود.
وضعیتهای دیگراست.دسته ASCUS تغییرات خوش خیم، واکنشی یا جبرانی را که باید در سیستم بتسدا بعنوان طبیعی طبقه بندی شوند، شامل نمی شود به همین ترتیب سیستم ASCUS شامل موارد آتیپی کوندیلوماتوز یا کویلوسیتوتیک نمی شود.این موارد امروزه بعنوان LGSIL طبقه بندی می شوند. با استفاده از معیارهای تشخیصی استاندارد، میزان پاپ اسمیرهای با ASCUS نباید بیش از سه تا پنج درصد کل نمونه ها باشد.
تاریخچه طبیعی ضایعات قبل از مرحله تهاجمی سرویکس
شکل 10:کارسینوم درجای سرویکس با درگیری یک غده داخل سرویکس.
دیسپلازی بسیار خفیف به CIS 85ماه، از دیسپلازی خفیف 85 ماه،از دیسپلازی متوسط 38 ماه و از دیسپلازی شدید تنها 16 ماه بود.
تشخیص و اداره کردن بیماران
جدول 2:سیستم Bethesda (1991). |
|
کورتاژ آندوسرویکال (ECC) برای ارزیابی گسترش ضایعات دردرون کانال آندوسرویکال انجام می شود. هنگامی که هیچ ضایعه خارج سرویکسی قابل رویت نباشد یا محل اتصال سنگفرشی استوانه ای در درون کانال آندوسرویکال باشد، ECC برای بالا بردن دقت تشخیصی معاینه کولپوسکوپی بطور اختصاصی مفید خواهد بود.
مخروط برداری سرویکس می تواند هم یک روش تشخیصی و هم یک روش درمانی باشد. موارد استفاده تشخیصی مخروط برداری سرویکس در جدول 4 نشان داده شده اند. یک نمونه مخروط برداری
سرویکس قطعه مخروطی شکلی از سرویکس است که اندازه آن برحسب گسترش ضایعه فرق می کند. بعنوان مثال، یک مخروط برداری پهن سطحی در مورد یک ضایعه عمدتاً اگزوسرویکال انجام می شود، درحالی که یک مخروط برداری باریک عمقی برای یک ضایعه عمدتاً آندوسرویکال مناسب است (شکل 13).
اهداف اولیه در اداره SIL عبارتند از : (1) رد کردن احتمال وجود کانسر مهاجم، (2) تعیین وسعت و نحوه گسترش ضایعات غیر مهاجم.و (3) میسر ساختن روش درمانی مناسب بر اساس اندازه گسترش و درجه ضایعه.
شکل 11:سلول های متورق در یک پاپ اسمیر از یک نئوپلازی انترا اپی تلیال سرویکال.سلول های نئو پلاستیک واجد هسته های دو تکه هستند که از هسته سلول های سنگفرشی سالم بزرگترند .منطقه مبتلا به کارسینوم in situو آنلاپلازی (هیپرپلازی آتیپیک).
جدول 3.شرح حال طبیعی نمو پلازی داخل اپیتلومی سرویکس (CIN)
پیشرفت به ICC(0/0) |
پیشرفت به CIS ) 0/0 ( |
پایداری(0/0) |
پسرفت(0/0) |
|
1 |
11 |
32 |
57 |
CIN1 |
5 |
22 |
35 |
43 |
CIN2 |
12 |
- |
56 |
32 |
CIN3 |
جدول 4.اندیکاسیونهای مخروط برداری سرویکس
سلول شناسی غیر طبیعی با کولپوسکوپی غیر رضایتبخش (دیده نشدن محل اتصال سنگفرشی استوانه ای ) |
شکل 13.مخروط برداری سرویکس .شکل نمونه ی مخروط برداری باید متناسب با اندازه و گسترش ضایعه ی سرویکس انتخاب شود.الف :ضایعه ی اگزوسرویکال عمدتاً با مخروط برداری پهن سطحی درمان می شوند.ب:ضایعات اندوسرویکال عمدتاً با مخروط برداری باریک و عمیق درمان می شوند.
روشهای درمانی
لیزر دی اکسید کربن (CO2) روش درمانی دیگری است که برای ضایعات غیر مهاجم سرویکس بکار گرفته می شود.انرژی لیزر توسط آب داخل وخارج سلولی در بافتها جذب می شود و دمای بافتی را به بیش از 100 درجه سانتیگراد افزایش می دهد. بافت می جوشد و سلولهای ترکیده تبخیر می شوند. بافت سرویکس باید تا عمق 7 میلی متر تبخیر شود. چرا که این محل عمقی ترین غده آندوسرویکال است. میزانهای شکست درمان و عود متعاقب درمان با لیزر CO2 مشابه همین موارد بدنبال سرما درمانی است.
اخیراً،روش برداشتن جراحی الکتریکی حلقه ای (LEEP) ابزار ارزشمندی هم برای تشخیص و هم درمان SIL شده است.تأثیر الکتریسته بر بافت سرویکس بستگی به قدرت (وات)،غلظت الکترونها (اندازه سیم) و محتوای آب بافت دارد. با استفاده از یک حلقه سیمی با قطر کوچک (0/5 میلی متر) و قدرت نسبتاً بالا (35 تا 55 وات در جریان برش) می توان از آسیب حرارتی اجتناب کرد.اثر برندگی بوسیله یک لایه بخار که در سطح فاصله بین حلقه سیمی و بافت مملو از آب بوجود می آید،ایجاد می شود،LEEP نسبت به روشهای تبخیر کننده این مزیت را دارد که یک نمونه بافتی جهت بررسی بافت شناسی بدست نمی دهد. عوارض متعاقب LEEP در حداقل بوده و بخوبی با عوارض متعاقب تبخیر یا لیزر و مخروط برداری قابل مقایسه اند. تنگی سرویکس در حدود 0/01 بیماران ایجاد می شود.
ملازمات
اختلالات غده ای
در آدنوکارسینوم درجا (AIS)،سلولهای غده ای آندوسرویکال بوسیله سلولهای استوانه ای بلند یا لایه بندی، هیپرکروماتیسم و بی نظمی هسته ای جایگزین شده اند که فعالیت میتوتیک در آنها افزایش یافته است (شکل 14).درحدود 50% زنان با CIN, AIS سنگفرشی نیز دارند. بدست آوردن نمونه های آندوسرویکال با برس سلولی می تواند کشف AIS را بهبود بخشد، با وجود این،اگر کانون AIS کوچک باشد، حتی بیوپسی سرویکس وECC ممکن است منفی باشند. در چنین مواردی،مطالعه جامع تر سرویکس،معمولاً به شکل مخروط برداری ضرورت دارد. این نوع ارزیابی همچنین رد کردن احتمال آدنوکارسینوم همزمان را امکان پذیر می سازد.
یک نکته شایان اهمیت در مورد AIS آن است که این ضایعات غالباً چند کانونی می باشند،بنحوی که حاشیه های مخروط برداری در پیشگویی احتمال وجود بیماری باقیمانده مفید نیستند. پوینر و همکاران (1995) یک سری شامل 28 بیمار با AIS گزارش کردن که در آنها 4 نفراز 10 با حاشیه های منفی مخروط برداری در هیسترکتومی یا تکرار نمونه های مخروط برداری هیسترکتومی یا تکرار نمونه های مخروط برداری AIS باقیمانده داشتند.از هشت بیمار با حاشیه های مثبت که تحت تکرار مخروط برداری یا هیسترکتومی قرار گرفتند،سه نفر AIS باقیمانده و یک نفر آدنوکارسینوم داشتند. از 15 بیمار که بطور محافظه کارانه با تکرار مخروط برداری سرویکس و پیگیری دقیق اداره شدند،هفت نفر (0/047) عود ضایعه غده ای داشتند که پس از مخروط برداری کشف شدند که این در مورد دو نفر شامل آدنوکارسینوم مهاجم بود.AIS باید بعنوان پیشتازآدنوکارسینوم مهاجم سرویکس در نظر گرفته شود. تمام کانال آندوسرویکال در معرض خطر است و دقت کشف بوسیله سلول شناسی یا ECC تعیین نشده است. بعضی عقیده دارند که هر بیمار با حاشیه مخروط برداری مثبت باید حداقل تحت تکرار مخروط برداری قرار گیرد. اگر باروری مورد نظرنباشد،هیسترکتومی باید بعلت خطرعود،حتی با وجود حاشیه های منفی انجام شود.
شکل 14:آدنوکارسینوم in situسرویکس سلول های استوانه ای بلند با هسته های مخطط،هیپرکروما تیزم و بی نظمی را نشان می دهد.
منبع:مامایی و بیماریهای زنان دنفورث(جلد دوم)
/ج