![موفقيت به روش آنتوني هاپکينز موفقيت به روش آنتوني هاپکينز](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/a052c6f1-294a-4d4b-b4e2-4166d71f4cb2.jpg)
موفقيت به روش آنتوني هاپکينز
ترجمه: سحر حبيبي
آنتوني هاپکينز، برنده اسکار، از راز موفقيتهايش ميگويد
آنتوني هاپکينز ميگويد: «گاهي اوقات دلام نميخواهد اينجا را ترک کنم!» نه براي اينکه در بهشتي که براي خودش ساخته استراحت کند، بلکه کاملا برعکس؛ او خانهاش را جايي براي فعاليتهايش ميداند. آنتوني هاپکينز وقتي مشغول بازيگري نيست، يک خواننده ميشود يا يک آهنگساز يا يک نقاش که اتاقها را نقاشي ميکند و ميگويد: «اين جور استراحت کردن يعني هيجان!»...
«من مغز شلوغي دارم. برايم راحت نيست بيکار بمانم. همسرم، استلا، هميشه مرا چک ميکند و از من ميخواهد استراحت کنم و راحت بنشينم. او از من ميپرسد چرا هميشه بايد مشغول انجام کاري باشم؟ راستش، من حس ميکنم درون من چيزي هست که هميشه مرا مشغول ميکند و اکثر اوقات مرا هُل ميدهد. من فکر ميکنم لازم است هميشه در زندگي چيزي داشته باشيم که با آن در کشمکش باشيم تا آن مرا به حرکت کردن وادارد. فکر ميکنم اگر به آرامش کامل برسم، مردهام!»
آنتوني هاپکينز به خاطر بازي در نقش «هانيبال» جايزه اسکار گرفت؛ نقشي که احتمالا هميشه مطرح خواهد بود. او توانست خود را به خوبي با يک بيمار رواني آدمخوار انطباق دهد و حالا در 72 سالگي هنوز سالم است و ميتواند بازي کند. او ميگويد براي موفق شدن بسيار جاهطلبانه و بلندپروازانه فکر ميکرده: «من هيچ ادعايي درباره موفق بودنام ندارم. اما هميشه ميخواستم ثروتمند و مشهور و موفق باشم. البته هيچوقت خودم اين را به کسي نميگفتم ولي اگر کسي از من ميپرسيد اين جوابي بود که به آنها ميدادم: بايد خودتان بخواهيد تا موفق باشيد!»
او در جوانياش به خاطر عصبانيت بارها توسط پليس دستگير شده ولي بالاخره فهميده که عصبانيت راهي نيست که او بتواند از طريق آن ترقي کند! او دانشآموز بسيار ضعيفي بوده و مشکل يادگيري داشته ولي هيچوقت علايم مريضي يا عقبماندگي در او نبوده: «من سرچشمه نگرانيهاي فراواني براي خانوادهام بودم. تنها فرزند خانواده بودم. هميشه در من چيزي وجود داشت که نميگذاشت درسها را ياد بگيرم. مغز من آنها را نميگرفت و من هميشه آرزو ميکردم که اي کاش ميگرفت! راستش، من هيچ آيندهاي براي خودم متصور نبودم چون مدرسه و تحصيلات بسيار مهم و سرنوشتساز هستند و در مورد من به نظر نميرسيد که توانايي خوبي داشته باشم. پسرعموهايم هميشه ميدرخشيدند و من احساس بيميلي شديدي داشتم. از طرف جامعه هم هميشه طرد ميشدم و اين خيلي ناراحتکننده بود.»
پس موفقيت او از کجا شروع شد؟ تست بازيگري، چشم هاپکينز جوان را به روي توانايي انجام کاري که احتياج به کلاس و امتحان نداشت باز کرد و به او اجازه داد از بزرگترين توانايياش استفاده کند: عصبانيت! خودش ميگويد: «من معتقدم در طبيعت انسان چيزهاي خوبي وجود دارد؛ حتي اگر چيزي باشد که شما فکر کنيد جزو مشکلاتتان است. گاهي خصوصيات طبيعيتان ميتواند به هديهاي ارزشمند برايتان تبديل شود، اگر از آن در راه درستاش استفاده کنيد. مثلا اکثر اوقات درجه مناسبي از عصبانيت به شما کمک ميکند تا حرکت کنيد و خوشبختانه من از بچگي کاملا عصباني بودم!»
چيزي که هاپکينز را امروزه به جلو هُل ميدهد، اين است که هنوز کنجکاو است تا بداند زندگي واقعا از او چه ميخواهد تا آن را کشف کند و به آن برسد.
منبع:www.salamat.com
/ج
آنتوني هاپکينز ميگويد: «گاهي اوقات دلام نميخواهد اينجا را ترک کنم!» نه براي اينکه در بهشتي که براي خودش ساخته استراحت کند، بلکه کاملا برعکس؛ او خانهاش را جايي براي فعاليتهايش ميداند. آنتوني هاپکينز وقتي مشغول بازيگري نيست، يک خواننده ميشود يا يک آهنگساز يا يک نقاش که اتاقها را نقاشي ميکند و ميگويد: «اين جور استراحت کردن يعني هيجان!»...
«من مغز شلوغي دارم. برايم راحت نيست بيکار بمانم. همسرم، استلا، هميشه مرا چک ميکند و از من ميخواهد استراحت کنم و راحت بنشينم. او از من ميپرسد چرا هميشه بايد مشغول انجام کاري باشم؟ راستش، من حس ميکنم درون من چيزي هست که هميشه مرا مشغول ميکند و اکثر اوقات مرا هُل ميدهد. من فکر ميکنم لازم است هميشه در زندگي چيزي داشته باشيم که با آن در کشمکش باشيم تا آن مرا به حرکت کردن وادارد. فکر ميکنم اگر به آرامش کامل برسم، مردهام!»
آنتوني هاپکينز به خاطر بازي در نقش «هانيبال» جايزه اسکار گرفت؛ نقشي که احتمالا هميشه مطرح خواهد بود. او توانست خود را به خوبي با يک بيمار رواني آدمخوار انطباق دهد و حالا در 72 سالگي هنوز سالم است و ميتواند بازي کند. او ميگويد براي موفق شدن بسيار جاهطلبانه و بلندپروازانه فکر ميکرده: «من هيچ ادعايي درباره موفق بودنام ندارم. اما هميشه ميخواستم ثروتمند و مشهور و موفق باشم. البته هيچوقت خودم اين را به کسي نميگفتم ولي اگر کسي از من ميپرسيد اين جوابي بود که به آنها ميدادم: بايد خودتان بخواهيد تا موفق باشيد!»
هاپکينز و عصبانيت
او در جوانياش به خاطر عصبانيت بارها توسط پليس دستگير شده ولي بالاخره فهميده که عصبانيت راهي نيست که او بتواند از طريق آن ترقي کند! او دانشآموز بسيار ضعيفي بوده و مشکل يادگيري داشته ولي هيچوقت علايم مريضي يا عقبماندگي در او نبوده: «من سرچشمه نگرانيهاي فراواني براي خانوادهام بودم. تنها فرزند خانواده بودم. هميشه در من چيزي وجود داشت که نميگذاشت درسها را ياد بگيرم. مغز من آنها را نميگرفت و من هميشه آرزو ميکردم که اي کاش ميگرفت! راستش، من هيچ آيندهاي براي خودم متصور نبودم چون مدرسه و تحصيلات بسيار مهم و سرنوشتساز هستند و در مورد من به نظر نميرسيد که توانايي خوبي داشته باشم. پسرعموهايم هميشه ميدرخشيدند و من احساس بيميلي شديدي داشتم. از طرف جامعه هم هميشه طرد ميشدم و اين خيلي ناراحتکننده بود.»
پس موفقيت او از کجا شروع شد؟ تست بازيگري، چشم هاپکينز جوان را به روي توانايي انجام کاري که احتياج به کلاس و امتحان نداشت باز کرد و به او اجازه داد از بزرگترين توانايياش استفاده کند: عصبانيت! خودش ميگويد: «من معتقدم در طبيعت انسان چيزهاي خوبي وجود دارد؛ حتي اگر چيزي باشد که شما فکر کنيد جزو مشکلاتتان است. گاهي خصوصيات طبيعيتان ميتواند به هديهاي ارزشمند برايتان تبديل شود، اگر از آن در راه درستاش استفاده کنيد. مثلا اکثر اوقات درجه مناسبي از عصبانيت به شما کمک ميکند تا حرکت کنيد و خوشبختانه من از بچگي کاملا عصباني بودم!»
هاپکينز و شادي
هاپکينز و زندگي
هاپکينز و آرزوها
چيزي که هاپکينز را امروزه به جلو هُل ميدهد، اين است که هنوز کنجکاو است تا بداند زندگي واقعا از او چه ميخواهد تا آن را کشف کند و به آن برسد.
منبع:www.salamat.com
/ج