چکیده
باید دانست که اندوه، غیر از خاطره های تلخ، دردناک و ناخوشایند است. اندوه می تواند با خاطره های بد همراه باشد و یا نباشد. بسیاری از خاطره ها هستند که گرچه خوشایند نیستند، اما یادآوری آنها موجب اندوه نمی شود. مثلا ممکن است کسی از بالای ساختمان سقوط کرده و دست یا پایش شکسته باشد. یادآوری این خاطره ها و مدتها بستری شدن در بیمارستان و محدود شدن فعالیتها مسلما ناخوشایند است، ولی لزوما مایه اندوه نیست. بسیاری از حوادث رانندگی و یا بلاهای دهشتناک طبیعی ناخوشایند هستند، در حالی که یادآوری آنها ممکن است باعث اندوه نشود. اما خاطره مرگ عزیزان معمولا با اندوه همراه است.
تعداد کلمات 1274/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
باید دانست که اندوه، غیر از خاطره های تلخ، دردناک و ناخوشایند است. اندوه می تواند با خاطره های بد همراه باشد و یا نباشد. بسیاری از خاطره ها هستند که گرچه خوشایند نیستند، اما یادآوری آنها موجب اندوه نمی شود. مثلا ممکن است کسی از بالای ساختمان سقوط کرده و دست یا پایش شکسته باشد. یادآوری این خاطره ها و مدتها بستری شدن در بیمارستان و محدود شدن فعالیتها مسلما ناخوشایند است، ولی لزوما مایه اندوه نیست. بسیاری از حوادث رانندگی و یا بلاهای دهشتناک طبیعی ناخوشایند هستند، در حالی که یادآوری آنها ممکن است باعث اندوه نشود. اما خاطره مرگ عزیزان معمولا با اندوه همراه است.
تعداد کلمات 1274/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
نویسنده: مهدی مجردزاده کرمانی
اندوه چیست؟
باید دانست که اندوه، غیر از خاطره های تلخ، دردناک و ناخوشایند است. اندوه می تواند با خاطره های بد همراه باشد و یا نباشد. بسیاری از خاطره ها هستند که گرچه خوشایند نیستند، اما یادآوری آنها موجب اندوه نمی شود. مثلا ممکن است کسی از بالای ساختمان سقوط کرده و دست یا پایش شکسته باشد. یادآوری این خاطره ها و مدتها بستری شدن در بیمارستان و محدود شدن فعالیتها مسلما ناخوشایند است، ولی لزوما مایه اندوه نیست. بسیاری از حوادث رانندگی و یا بلاهای دهشتناک طبیعی ناخوشایند هستند، در حالی که یادآوری آنها ممکن است باعث اندوه نشود. اما خاطره مرگ عزیزان معمولا با اندوه همراه است.
به طور کلی وقتی ما شخص، رابطه یا چیز ارزشمندی را از دست می دهیم، دچار حالتی می شویم که اندوه نامیده می شود. در میان عوامل اندوه، مرگ نزدیکان از همه پر رنگ تر است، به طوری که بعضی از روان شناسان اندوه را صرفا حالتی می دانند که در اثر مرگ عزیزان در شخص ایجاد می شود. روش کمرنگ کردن خاطره های تلخ که در شماره های قبلی توضیح داده شده است، بسیاری از مشکلات عاطفی را که ناشی از آن خاطره ها باشند، حل می کند. حتی اگر این خاطره ها با اندوه توام باشند، اندوه را هم کاهش می دهد، ولی باید دانست که برای رفع اندوه راههای دیگری نیز وجود دارد.
به طور کلی وقتی ما شخص، رابطه یا چیز ارزشمندی را از دست می دهیم، دچار حالتی می شویم که اندوه نامیده می شود. در میان عوامل اندوه، مرگ نزدیکان از همه پر رنگ تر است، به طوری که بعضی از روان شناسان اندوه را صرفا حالتی می دانند که در اثر مرگ عزیزان در شخص ایجاد می شود. روش کمرنگ کردن خاطره های تلخ که در شماره های قبلی توضیح داده شده است، بسیاری از مشکلات عاطفی را که ناشی از آن خاطره ها باشند، حل می کند. حتی اگر این خاطره ها با اندوه توام باشند، اندوه را هم کاهش می دهد، ولی باید دانست که برای رفع اندوه راههای دیگری نیز وجود دارد.
علت اندوه
به طور کلی خاطره های تلخ و حتی خاطره از دست دادن عزیزان، به خودی خود موجب اندوه نمی شود. بسیاری از افراد مرگ عزیزان را به یاد می آورند و حتی چگونگی آنها را هم با دقت شرح می دهند، بدون این که اندوهگین شوند. در واقع یادآوری خاطره های بد موجب اندوه نیست، بلکه نحوه یادآوری این خاطره هاست که اهمیت دارد.
قبلا اصطلاح "خوداحساس" و "دیگران احساس" را توضیح داده ایم. اگر یادآوری بعضی از خاطره های بد موجب اندوه می شود، علتش آن است که خاطره را به صورت "خوداحساس" در نظر مجسم می کنیم. یعنی آن خاطره را طوری در نظر می آوریم که گویی هم اکنون دارد در جلو چشممان به طور روشن و زنده اتفاق می افتد و ما با تمام وجودمان آن را احساس می کنیم. در ضمن به خاطره های خوشی که با آن شخص داریم نیز بی توجه می شویم و آن خاطره ها در برابر تصویرهای دردناک از دست دادن آن شخص، رنگ می بازند.
قبلا اصطلاح "خوداحساس" و "دیگران احساس" را توضیح داده ایم. اگر یادآوری بعضی از خاطره های بد موجب اندوه می شود، علتش آن است که خاطره را به صورت "خوداحساس" در نظر مجسم می کنیم. یعنی آن خاطره را طوری در نظر می آوریم که گویی هم اکنون دارد در جلو چشممان به طور روشن و زنده اتفاق می افتد و ما با تمام وجودمان آن را احساس می کنیم. در ضمن به خاطره های خوشی که با آن شخص داریم نیز بی توجه می شویم و آن خاطره ها در برابر تصویرهای دردناک از دست دادن آن شخص، رنگ می بازند.
بیشتر بخوانید: راه های موثر برای کنار آمدن با غم و اندوه
رفع اندوه
سالها پیش، به شخصی برخوردم که بسیار افسرده بود. با اندک بهانه ای اشکش سرازیر می شد و صحبت از بی وفایی و بی اعتباری دنیا می کرد و گاه راه چاره را در خودکشی می دانست. علت را که پرسیدم گفت:
"از دوران دبیرستان با یکی از همکلاسهایم دوست شدم. بعد از مدتی متوجه شدیم که بین ما تشابه سلیقه و علاقه زیادی وجود دارد. محرم اسرار هم شدیم و کار به جایی رسید که یک روز را هم بدون دیدار هم نمی توانستیم سپری کنیم. سرانجام هر دو وارد دانشگاه شدیم. هیچ اتفاقی نمی توانست ما را از هم جدا کند و برای هر کاری برنامه ریزی های مشترک داشتیم. آن چند سال دوستی، خوشترین ایام زندگی من بود. افسوس که دیری نپایید و او در عین جوانی به علت یک بیماری صعب العلاج درگذشت. من در تمام اوقات، همراه او در بیمارستان بودم و حتی در لحظه مرگ، سرش روی سینه من بود. من چطور می توانم او را فراموش کنم؟"
پرسیدم:"چه مدت با هم بودید؟ گفت: فقط پنج سال." گفتم:"خوش به حالتان که پنج سال از عمرتان را با کسی گذراندید که بهترین دوست و بهترین همراه شما در این جهان بود. پنج سال که هر لحظه اش یک خاطره تابناک و درخشان است. آیا می دانید بسیاری از افراد، تا پایان عمر نمی توانند حتی یک دوست برای خودشان پیدا کنند و حتی قادر نیستند یک دقیقه از لذتی را که شما به مدت پنج سال از آن بهره مند بودید، درک کنند؟ بهتر نیست شکرگزار خداوند باشید و به جای یادآوری دایمی مرگ آن عزیز، لحظه های خوشی را که با او داشتید در نظر بیاورید؟"
نمی دانم در آن زمان آیا شیوه های ان.ال.پی برای رفع اندوه کشف شده بود یا خیر، ولی اکنون که این شیوه ها در اختیار ما قرار گرفته است، وقتی به این خاطره فکر می کنم می بینم که شیوه و نحوه برخورد من در آن زمان نادرست نبوده است.
"از دوران دبیرستان با یکی از همکلاسهایم دوست شدم. بعد از مدتی متوجه شدیم که بین ما تشابه سلیقه و علاقه زیادی وجود دارد. محرم اسرار هم شدیم و کار به جایی رسید که یک روز را هم بدون دیدار هم نمی توانستیم سپری کنیم. سرانجام هر دو وارد دانشگاه شدیم. هیچ اتفاقی نمی توانست ما را از هم جدا کند و برای هر کاری برنامه ریزی های مشترک داشتیم. آن چند سال دوستی، خوشترین ایام زندگی من بود. افسوس که دیری نپایید و او در عین جوانی به علت یک بیماری صعب العلاج درگذشت. من در تمام اوقات، همراه او در بیمارستان بودم و حتی در لحظه مرگ، سرش روی سینه من بود. من چطور می توانم او را فراموش کنم؟"
پرسیدم:"چه مدت با هم بودید؟ گفت: فقط پنج سال." گفتم:"خوش به حالتان که پنج سال از عمرتان را با کسی گذراندید که بهترین دوست و بهترین همراه شما در این جهان بود. پنج سال که هر لحظه اش یک خاطره تابناک و درخشان است. آیا می دانید بسیاری از افراد، تا پایان عمر نمی توانند حتی یک دوست برای خودشان پیدا کنند و حتی قادر نیستند یک دقیقه از لذتی را که شما به مدت پنج سال از آن بهره مند بودید، درک کنند؟ بهتر نیست شکرگزار خداوند باشید و به جای یادآوری دایمی مرگ آن عزیز، لحظه های خوشی را که با او داشتید در نظر بیاورید؟"
نمی دانم در آن زمان آیا شیوه های ان.ال.پی برای رفع اندوه کشف شده بود یا خیر، ولی اکنون که این شیوه ها در اختیار ما قرار گرفته است، وقتی به این خاطره فکر می کنم می بینم که شیوه و نحوه برخورد من در آن زمان نادرست نبوده است.
شیوه آقای آندریاس
آقای استیو آندریاس در کتاب "کاربرد روان شناسی در زندگی عادی" شیوه ای را پیشنهاد می کند که بر دو اصل استوار است. در این جا خلاصه ای از این روش را شرح می دهیم.
اصل اول، کمرنگ کردن خاطره های بد - آقای آندریاس به کمک این شیوه خاطره مرگ یا جدایی، و اگر خاطره های بد دیگری وجود داشته باشد، همه را کمرنگ و کم اثر می کند.
اصل دوم، زنده کردن خاطره های خوب- آقای آندریاس ابتدا از شخص می خواهد که عزیز از دست رفته و یا محبوب مورد نظر را در نظر مجسم سازد و کیفیت های تصویری آن را شرح دهد. این تصویر معمولاً دور، کوچک، تاریک و کمرنگ است و دور از دسترس می نماید. در این صورت سعی می کند که تصویر را تصحیح کند. معمولاً این طور شروع می کند:
"آیا در زندگی شما کسی و جود داشته است که اگر او را به خاطر آورید شاد و خوشحال شوید؟" و وقتی پاسخ مثبت شنید، ادامه می دهد:
"این شخص را در نظر آورید. آیا او را در سمت چب می بینید یا راست؟ کوچک است یا بزرگ؟ دور است یا نزدیک؟ پررنگ است یا کم رنگ؟ تاریک است یا روشن؟ ثابت است یا متحرک؟ سه بعدی است یا دو بعدی؟" و به همین ترتیب کلیه کیفیت های فرعی را درمی یابد.
سپس از او می خواهد شخص از دست رفته را در نظر بیاورد. در مورد این شخص هم کیفیت های فرعی را می پرسد:"تصویر را در سمت چپ مشاهده می کنید یا راست؟ کوچک یا بزرگ؟ دور یا نزدیک؟ ..."
در مرحله سوم سعی می کند رمز این تصویر را تغییر دهد و آن را به تصویر اول نزدیک کند:"اگر تصویر دور است آن را نزدیک بیاورید تا فاصله آن مشابه تصویر اول شود... اگر تصویر تاریک است، آن را روشنتر در نظر بگیرید تا به اندازه تصویر اولی روشن باشد ..."
و به همین ترتیب پیش می رود تا رمز تصویر دوم از لحاظ سمت، بعد، اندازه، رنگ و سایر کیفیت ها با تصویر اول شبیه شود.
شاید بعضی از خوانندگان تصور کنند که با روشنتر و پررنگتر شدن تصویر، و یا تجسم روزهای شاد، خاطره از دست رفتن آن عزیز بیش از پیش شخص را می آزارد. این تصور صحیح است، اما به شرط آن که به اصل اول، یعنی کمرنگ کردن خاطره های بد توجه نکرده باشیم. با کمرنگ کردن خاطره های بد اصولاً آزارندگی آنها از بین می رود و لذا شخص فقط شاد می شود و به یاد خاطره های بد نمی افتد.
اصل اول، کمرنگ کردن خاطره های بد - آقای آندریاس به کمک این شیوه خاطره مرگ یا جدایی، و اگر خاطره های بد دیگری وجود داشته باشد، همه را کمرنگ و کم اثر می کند.
اصل دوم، زنده کردن خاطره های خوب- آقای آندریاس ابتدا از شخص می خواهد که عزیز از دست رفته و یا محبوب مورد نظر را در نظر مجسم سازد و کیفیت های تصویری آن را شرح دهد. این تصویر معمولاً دور، کوچک، تاریک و کمرنگ است و دور از دسترس می نماید. در این صورت سعی می کند که تصویر را تصحیح کند. معمولاً این طور شروع می کند:
"آیا در زندگی شما کسی و جود داشته است که اگر او را به خاطر آورید شاد و خوشحال شوید؟" و وقتی پاسخ مثبت شنید، ادامه می دهد:
"این شخص را در نظر آورید. آیا او را در سمت چب می بینید یا راست؟ کوچک است یا بزرگ؟ دور است یا نزدیک؟ پررنگ است یا کم رنگ؟ تاریک است یا روشن؟ ثابت است یا متحرک؟ سه بعدی است یا دو بعدی؟" و به همین ترتیب کلیه کیفیت های فرعی را درمی یابد.
سپس از او می خواهد شخص از دست رفته را در نظر بیاورد. در مورد این شخص هم کیفیت های فرعی را می پرسد:"تصویر را در سمت چپ مشاهده می کنید یا راست؟ کوچک یا بزرگ؟ دور یا نزدیک؟ ..."
در مرحله سوم سعی می کند رمز این تصویر را تغییر دهد و آن را به تصویر اول نزدیک کند:"اگر تصویر دور است آن را نزدیک بیاورید تا فاصله آن مشابه تصویر اول شود... اگر تصویر تاریک است، آن را روشنتر در نظر بگیرید تا به اندازه تصویر اولی روشن باشد ..."
و به همین ترتیب پیش می رود تا رمز تصویر دوم از لحاظ سمت، بعد، اندازه، رنگ و سایر کیفیت ها با تصویر اول شبیه شود.
شاید بعضی از خوانندگان تصور کنند که با روشنتر و پررنگتر شدن تصویر، و یا تجسم روزهای شاد، خاطره از دست رفتن آن عزیز بیش از پیش شخص را می آزارد. این تصور صحیح است، اما به شرط آن که به اصل اول، یعنی کمرنگ کردن خاطره های بد توجه نکرده باشیم. با کمرنگ کردن خاطره های بد اصولاً آزارندگی آنها از بین می رود و لذا شخص فقط شاد می شود و به یاد خاطره های بد نمی افتد.
منابع و مآخذ:
کتاب "کاربرد روان شناسی در زندگی عادی"
Change and keep the change, Andreas
Get the life you want, Bandler
دائره المعارف "ویکی پدیا"
www.nlpinfo.com
www.nlpuniversitypress.com
کتابهای گوناگون و اطلاعات شخصی مؤلف
نشریه موفقیت، شماره 177.