چه کساني سيلي نقد را به حلواي نسيه ترجيح ميدهند؟
سيلي نقد بهتر از حلواي نسيه است. همه ما اين ضربالمثل را شنيدهايم و شايد براي خيلي از ما تکيه کردن بر آنچه هست و دل نبستن به منافع احتمالي در آينده به يک اصل بديهي در زندگيمان تبديل شده باشد. اما اين تمام ماجرا نيست. اين ضربالمثلي که پيشينيان ما سينهبهسينه به نسلهاي بعدي منتقل کردهاند، ميتواند روي ديگري هم داشته باشد؛ روي ديگري که چندان هم روشن نيست و آن، درست زماني است که منافع زودگذر و کوتاهمدت را به برنامهريزيهاي بلندمدت و مستمر ترجيح ميدهيم. در گفتگو با دکتر ابراهيميمقدم، روانشناس باليني، به ريشههاي اين رفتار پرداختهايم.
آقاي دکتر! آيا اينکه ما گهگاه منافع کوتاهمدت خودمان را به دستاوردهاي متعاليتر اما طولانيمدت ترجيح ميدهيم، ريشه در فرهنگ و نحوه تربيت ما دارد؟
با تقريب بالايي ميتوان به اين پرسش، پاسخ مثبت داد. در دانش روانشناسي ميتوان مفهوم «تقويت» را جايگزين منافع گوناگون کرد. نحوه انتخابها و رفتارهاي ما ميتواند بر اساس برداشتي که از «تقويت» داريم تغيير نمايد.
ممکن است يک تعريف اجمالي از مفهوم «تقويت» ارايه کنيد؟
ببينيد؛ براي آنکه رفتاري افزايش يابد، ميتوان از روشهاي مختلف استفاده کرد. يکي از آن روشها که در روانشناسي تربيتي خيلي مورد استفاده قرار ميگيرد، روش تقويت رفتار است. در تقويت رفتار، رفتار موردنظر تقويت ميشود؛ مثل گفتن کلماتي از قبيل آفرين، بارکا... يا دادن هديهاي دلخواه به فرد. البته بين تقويت و پاداش تفاوت وجود دارد؛ مثلا فردي که پاداش ميگيرد، نه تنها از آنکه قرار است پاداش بگيرد اطلاع دارد؛ بلکه براي آن برنامهريزي هم ميکند. مثلا يک قهرمان ورزشي براي به دست آوردن مدال المپيک برنامهريزي کرده و تلاش ميکند، در حالي که کسي که از طرف ديگران رفتارش تقويت ميشود، شايد اصلا فکر آن را هم نميکرده. مثلا بچهاي که سلام ميکند با لبخند و نوازش معلم مواجه شده و رفتارش تقويت ميشود. از طرف ديگر، تقويت ميتواند مثبت يا منفي باشد. در تقويت مثبت با اضافه کردن چيزي به موقعيت به دنبال افزايش رفتار هستيم، در حالي که درتقويت منفي با کاستن چيزي از موقعيت به دنبال کاهش رفتار هستيم. تقويت مثبت مثل دادن شيريني يا شکلات به فرزندمان پس از رفتار درست است تا آن رفتار ادامه يابد. تقويت منفي مثل کم کردن بار تکاليف و يا سبک کردن کولهپشتي فرزندمان است به دليل آنکه مودب بوده است. در هر صورت تقويت از روشهايي است که با آن ميتوان به افزايش رفتار کمک کرد.
آيا اگر تقويت، دايمي و هميشگي باشد؛ نتيجه بهتري به همراه خواهد داشت؟
شايد اينگونه تصور شود که اگر تقويت پيوسته و هميشگي باشد، رفتار مورد نظر تثبيت خواهد شد؛ در حالي که پژوهشها نشان ميدهد که تقويتهاي پارهاي (سهمي يا تکهاي) نقش بيشتري در افزايش رفتار دارند. به عبارت ديگر، اگر کودکي هميشه براي انجام رفتارهايش «تقويت» بگيرد، به نظر متوقع ميشود ولي اگر هرازگاهي «تقويت» دريافت کند، ديگر اينطور نخواهد بود که به محض دريافت نکردن تقويت، رفتارش خاموش و سرد شده و انگيزهاش را از دست بدهد.
آيا ميانبرنامههاي تقويتي تفاوتي وجود دارد؟
بله؛ برنامههاي تقويتي به انواع گوناگوني تقسيمبندي شدهاند که شايد از حوصله اين بحث خارج باشد. حتي گاهي براي سنجش رفتارها از مدلهاي حيواني نيز استفاده شد است؛ مثلا آقاي اسکينر در سال 1950ميلادي، کبوتراني را تربيت کرد که ميتوانستند به دو دکمه که همزمان در دسترس بودند اما برنامههاي مختلف تقويت را ميدادند، نوک بزنند. اين شيوه تقويتي برنامه تقويت همزمان ناميده شده است. اسکينر گزارش کرد که کبوتران، در دوره خاموشي، پاسخهاي خود را به نسبت برنامههاي تقويتي مختلف توزيع ميکنند. بعدها برنامه تقويت همزمان زنجيرهاي مطرح شد. در حالي که برنامههاي تقويتي همزمان براي بررسي رفتارهاي انتخابي ساده به کار ميروند، برنامههاي همزمان زنجيرهاي براي بررسي رفتارهاي انتخابي پيچيده مورد استفاده قرار ميگيرند. در برنامههاي همزمان زنجيرهاي، رفتار فرد در ضمن اولين مرحله آزمايش تعيين ميکند که او در ضمن دومين يا آخرين مرحله آزمايش چه نوع برنامه تقويتي دريافت کند. يکي از يافتههاي جالب حاصل از کارکرد برنامه تقويتي همزمان زنجيرهاي مربوط به حوزه کنترل شخصي است. افراد در شرايط معمولي به طور آشکار تقويتکنندهاي کوچک اما فوري را به تقويتکنندهاي بزرگ اما ديرآيند ترجيح ميدهند.
پس اين که فرد تقويتکنندههاي معمولي را ترجيح بدهد، طبيعي است؟
ببينيد؛ فردي که از هوش و شناخت بالاتري برخوردار است، معمولا تقويتکنندهاي بزرگتر و ديرآيند را به تقويتکنندهاي زودآيند و کوچک ترجيح ميدهد؛ مثلا دانشآموزي که از وضعيت هوشي و سطح شناختي بالاتري برخوردار است احتمالا بهتر ميتواند روي وسوسههايي از قبيل بازي کردن با دوستان در کوچه و خيابان فايق آمده و به جاي آن به فکر قبولي در کلاس درس و دانشگاه باشد؛ چيزي که هرچند ديرتر اتفاق ميافتد ولي لذت بزرگتر و بيشتري را برايش در پي دارد.
آيا اين مساله را ميتوان در بزرگسالي هم مشاهده کرد؟
بله؛ در امور مربوط به مسايل اخلاقي و انساني هم همين امر ديده ميشود، مثلا فردي که روزه ميگيرد، مسلما تحت تاثير عوامل مختلف مثل بوي غذاهايي که از بيرون او را تحت تاثير ميدهند و احساس گرسنگي و تشنگي که دروني هستند قرار ميگيرد. اگر از سطح رشد شناختي، اقتصادي و هوشي بالاتري برخوردار باشد، احتمالا ميتواند تا زمان به دست آوردن تقويت بزرگتر که در لحظه افطار اتفاق ميافتد، صبر کرده و به تقويتهاي کوچک پيرامون پاسخ ندهد ولي گاهي ديدهايم که بچههايي که در سن پايينتري هستند، قدرت مقاومت و اصطلاحا تاب طاقت نياورده و تا رسيدن به نتيجه صبر نميکنند. البته اين تحمل و مقاومت ميتواند در ايجاد و افزايش اعتماد به نفس هم تاثيرات به سزايي داشته باشد و هم به افزايش عزت نفس و حرمت نفس فرد منجر شود و به اين وسيله ميزان اعتبارش در نزد خودش هم افزايش يابد.
اين مساله در مورد مسايل خانوادگي هم صدق ميکند؟
البته! واقعيت اين است که هر خانوادهاي در برههاي از زمان با تنش و تلاطم مواجه ميشود و خانواده سالم خانوادهاي است که اعضاي آن به هم وفادار بوده و سعي در تکريم شخصيت يکديگر داشته باشند. به کرات ديده شده است افرادي که از سطح فکري، فرهنگي يا اعتقادي سستي برخوردار بودهاند با کوچکترين تندباد حوادث به سمت دنياي خارج يا خداينکرده خيانتهاي زناشويي رفتهاند و به نوعي نتوانستهاند کشتي زندگي خانوادگي را بهطور امن و امان به منزل مقصود که آرامش است، برسانند. پس تقويتکنندههاي ناچيز مثل زرق و برق دنياي بيرون را به تقويت کنندهاي بزرگتر و ديرآيند مثل احساس آرامش دروني ترجيح دادهاند.
منبع:www.salamat.com