دوش مي‌رفت وآه مي‌کردم

دوش مي‌رفت وآه مي‌کردم شاعر : امير خسرو دهلوي در پي او نگاه مي‌کردم دوش مي‌رفت وآه مي‌کردم قاصدي رو به راه مي‌کردم هر دم از خون ديده در پي او سرمه در چشم ماه مي‌کردم شب همه شب ز دود سينه‌ي خويش من دل خسته آه مي‌کردم ناوک غمزه در دلم مي‌زد خنده هم گاهگاه مي‌کردم گريه ميکردم و به حالت خويش
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوش مي‌رفت وآه مي‌کردم
دوش مي‌رفت وآه مي‌کردم
دوش مي‌رفت وآه مي‌کردم

شاعر : امير خسرو دهلوي

در پي او نگاه مي‌کردمدوش مي‌رفت وآه مي‌کردم
قاصدي رو به راه مي‌کردمهر دم از خون ديده در پي او
سرمه در چشم ماه مي‌کردمشب همه شب ز دود سينه‌ي خويش
من دل خسته آه مي‌کردمناوک غمزه در دلم مي‌زد
خنده هم گاهگاه مي‌کردمگريه ميکردم و به حالت خويش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط