اي دل ز وعدهي کنج آن شوخ ياد کن اي دل ز وعدهي کنج آن شوخ ياد کنشاعر : امير خسرو دهلوي خود را به عشوه گر چه دروغ است شاد کناي دل ز وعدهي کنج آن شوخ ياد کنليک اول از سياهي چشمم سواد کنبنويس نامهيي و روان کن به دست اشکاي آب ديده يک نفسي ايستاد کناينک سواره ميرود و تا ببينمش