اي بوده در قفاي تو دايم دعاي من شاعر : امير خسرو دهلوي بيگانگي مکن که شدي آشناي من اي بوده در قفاي تو دايم دعاي من تا دادمن ز تو بستاند خداي من دست از جفا بدار و گرنه دعا کنم گر دست من نگيري صد بار واي من گر من دعاکنم به سحرگاه واي تو من از براي دردم و درد از براي من تو از براي عشقي وعشق از براي تو يوسف به من يزيد نشايد فروختن جانان مده اگر دو جهانت دهند ازانک