آن کيست که مي آيد صد لشکر دل با او شاعر : امير خسرو دهلوي درويش جمالش ما سلطان دل ما او آن کيست که مي آيد صد لشکر دل با او من گويم و او خندد تنها من و تنها او بي صبح شبي خواهم کورا غم خود گويم يارب چه خيالست اين اينجا من و آنجا او مستم زخيال او من با وي و وي بي من لب برلب و رو به ررو و او با من و من با او مهتاب چه خوش بودي گر بودي و من تنها ديوانه چرا نبودم ماه من و شيدا او گويند مرا آخر ديوانگيت خوشد ديباچه دلها من آيينهي جانها او ...