از دوري خود جانا حال دل من بشنو

از دوري خود جانا حال دل من بشنو شاعر : امير خسرو دهلوي اندوه فراق گل ازمرغ چمن بشنو از دوري خود جانا حال دل من بشنو آن طره به يکسو نه از گوش سخن بشنو زان موي بناگوشت هر کس گله‌يي دارد غمازي آن دزدي ازمشک ختن بشنو نافه همه بوي خوش ازبوي تو مي دزدد به شگفت گلي ديگر اي غنچه دهن بشنو از باد هوايت دل صد جان بديد اين خود اي جان جدا مانده آخر غم تن بشنو تو جان مني و من دور از تو همي ميرم اکنون صفت مستي زان تو به شکن بشنو بشکست مي لعلت چون توبه‌ي...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از دوري خود جانا حال دل من بشنو
از دوري خود جانا حال دل من بشنو
از دوري خود جانا حال دل من بشنو

شاعر : امير خسرو دهلوي

اندوه فراق گل ازمرغ چمن بشنواز دوري خود جانا حال دل من بشنو
آن طره به يکسو نه از گوش سخن بشنوزان موي بناگوشت هر کس گله‌يي دارد
غمازي آن دزدي ازمشک ختن بشنونافه همه بوي خوش ازبوي تو مي دزدد
به شگفت گلي ديگر اي غنچه دهن بشنواز باد هوايت دل صد جان بديد اين خود
اي جان جدا مانده آخر غم تن بشنوتو جان مني و من دور از تو همي ميرم
اکنون صفت مستي زان تو به شکن بشنوبشکست مي لعلت چون توبه‌ي خسرو را
به خنده گفت کاي خسرو دهان کو؟به گستاخي حديث بوسه گفتم
او در غم امروز من من در غم فرداي اوامروزدر جانم سخن فرداي وصلم در دهن
گر چه از ونبود اثرباري ببينم جاي اوهرشب روم با چشم تر آن جا که بود آن سيم بر


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط