از دوري خود جانا حال دل من بشنو شاعر : امير خسرو دهلوي اندوه فراق گل ازمرغ چمن بشنو از دوري خود جانا حال دل من بشنو آن طره به يکسو نه از گوش سخن بشنو زان موي بناگوشت هر کس گلهيي دارد غمازي آن دزدي ازمشک ختن بشنو نافه همه بوي خوش ازبوي تو مي دزدد به شگفت گلي ديگر اي غنچه دهن بشنو از باد هوايت دل صد جان بديد اين خود اي جان جدا مانده آخر غم تن بشنو تو جان مني و من دور از تو همي ميرم اکنون صفت مستي زان تو به شکن بشنو بشکست مي لعلت چون توبهي...