اي فراق تو يار ديرينه شاعر : امير خسرو دهلوي غم تو غمگسار ديرينه اي فراق تو يار ديرينه داغ تو يادگار ديرينه درد تو ميهمان هر روزه در دلم خار خار ديرينه غرق خونم که ميخلد هر دم با دل بر غبار ديرينه اي دريغا که خاک خواهم شد گه گه از دوستدار ديرينه اي صبا زينهار يادش ده برسر خاک يار ديرينه گاهگاهي خرامشي نکني زاري و کار و بار ديرينه چند گاهي مرا زدل شده بود بردي از دل قرار ديرينه وه که بازآمدي و خسرو را تنگهاي شکر شود بسته...