تو مي روي و به نظاره‌ي تو چشم جهاني

تو مي روي و به نظاره‌ي تو چشم جهاني شاعر : امير خسرو دهلوي بگو که آگهي از عاشقان دلشده يا ني تو مي روي و به نظاره‌ي تو چشم جهاني که هست هر خم مويي از و شکنجه‌ي جاني غلام پنجه‌ي مرغول هندوانه‌ي اويم آلوده‌ي کرشمه‌ي دشنام او بگوي بستان دعاي سوخته‌اي و ز لبش مرا اين مي‌کشد که پيش بد انديش مي کني جو ري که مي کني تو مرا آن نمي‌کشد
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تو مي روي و به نظاره‌ي تو چشم جهاني
تو مي روي و به نظاره‌ي تو چشم جهاني
تو مي روي و به نظاره‌ي تو چشم جهاني

شاعر : امير خسرو دهلوي

بگو که آگهي از عاشقان دلشده يا نيتو مي روي و به نظاره‌ي تو چشم جهاني
که هست هر خم مويي از و شکنجه‌ي جانيغلام پنجه‌ي مرغول هندوانه‌ي اويم
آلوده‌ي کرشمه‌ي دشنام او بگويبستان دعاي سوخته‌اي و ز لبش مرا
اين مي‌کشد که پيش بد انديش مي کنيجو ري که مي کني تو مرا آن نمي‌کشد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط