برگ ريز آمد و برگ گل و گلزار برفت

برگ ريز آمد و برگ گل و گلزار برفت شاعر : امير خسرو دهلوي سرخ روئي ز رخ لاله و گلنار برفت برگ ريز آمد و برگ گل و گلزار برفت گو برو اين همه چون از بر من يار برفت سرو بشکست و سمن زرد شد و نرگس خفت آمد و گفت که سر و تو ز گلزار برفت نزد من ، باد خزان، دوش ، غبار آلوده يادم آمد رخ او ،پاي من از کار برفت خواستم تا روم اندر طلب رفته‌ي خويش صبر هر چند که بود اندک و بسيار برفت خون دل گر چه که بسيار برفت اندک ماند
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برگ ريز آمد و برگ گل و گلزار برفت
برگ ريز آمد و برگ گل و گلزار برفت
برگ ريز آمد و برگ گل و گلزار برفت

شاعر : امير خسرو دهلوي

سرخ روئي ز رخ لاله و گلنار برفتبرگ ريز آمد و برگ گل و گلزار برفت
گو برو اين همه چون از بر من يار برفتسرو بشکست و سمن زرد شد و نرگس خفت
آمد و گفت که سر و تو ز گلزار برفتنزد من ، باد خزان، دوش ، غبار آلوده
يادم آمد رخ او ،پاي من از کار برفتخواستم تا روم اندر طلب رفته‌ي خويش
صبر هر چند که بود اندک و بسيار برفتخون دل گر چه که بسيار برفت اندک ماند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط