هند چو فردوس شد از صحبت من شاعر : امير خسرو دهلوي بهر هوايش کنون آيم به سخن هند چو فردوس شد از صحبت من گرم چو شير است گرش نيست عنا شير صفت مرد به يک توي قبا سرد ساري است به ده شقه درون نه چو خراسان که تن از برف فزون ليک شود کشته ز سر ما همه کس آنکه به گرماست همين رنجش و بس آمد و بگذشت چو سيلي ز پلش ني چو خراسان که دو سه هفته گلش طبله درون نافه چو از مشک شود وين گل ما بعضي اگر خشک شود برگ که چون ميوه بود خورد مهان ميوهي بي خسته...