هند چو فردوس شد از صحبت من

هند چو فردوس شد از صحبت من شاعر : امير خسرو دهلوي بهر هوايش کنون آيم به سخن هند چو فردوس شد از صحبت من گرم چو شير است گرش نيست عنا شير صفت مرد به يک توي قبا سرد ساري است به ده شقه درون نه چو خراسان که تن از برف فزون ليک شود کشته ز سر ما همه کس آنکه به گرماست همين رنجش و بس آمد و بگذشت چو سيلي ز پلش ني چو خراسان که دو سه هفته گلش طبله درون نافه چو از مشک شود وين گل ما بعضي اگر خشک شود برگ که چون ميوه بود خورد مهان ميوه‌ي بي خسته...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هند چو فردوس شد از صحبت من
هند چو فردوس شد از صحبت من
هند چو فردوس شد از صحبت من

شاعر : امير خسرو دهلوي

بهر هوايش کنون آيم به سخنهند چو فردوس شد از صحبت من
گرم چو شير است گرش نيست عناشير صفت مرد به يک توي قبا
سرد ساري است به ده شقه دروننه چو خراسان که تن از برف فزون
ليک شود کشته ز سر ما همه کسآنکه به گرماست همين رنجش و بس
آمد و بگذشت چو سيلي ز پلشني چو خراسان که دو سه هفته گلش
طبله درون نافه چو از مشک شودوين گل ما بعضي اگر خشک شود
برگ که چون ميوه بود خورد مهانميوه‌ي بي خسته که نبود به جهان
برگ ز تنبول نگر بابت خورموز همان ميوه‌ي بي خسته نگر


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط