چو بر هرمز سر آمد پادشاهي شاعر : امير خسرو دهلوي ز خسرو تازه گشت آن کينه خواهي چو بر هرمز سر آمد پادشاهي درو بهرام چوبين را بسوزد بر آن شد کاتش کين بر فروزد نبودش بر عدو فيروزمندي فراوان داد رايت را بلندي ولي ياري نکردش بخت چندان مصافي کرد چون فيروزمندان غبار آلوده چون باد خزاني همي رفت از طلبگاران نهاني همي کرد از سخن کوته ته ره دور برفتن هم رکاب شاه شاپور همه ميکرد پيش شه حکايت عجايتها که ديد از هر ولايت نديدم هيچ نقشي زان...