چو خندان گشت صبح عالم افروز شاعر : امير خسرو دهلوي زمانه داد شب را مژدهي روز چو خندان گشت صبح عالم افروز به نيلوفر به دل شد گلستاني نماند اندر فلک ز انجم نشاني حريفان باز جست و مجلس آراست ملک بر وعدهي دوشينه برخاست دل از جوش شراب از پا درافتاد خمار عشق بازي در سر افتاد همان دانندگان و به خردان را اشارت کرد خواندن موبدان را که گردد هر دري با گوهري جفت خردمندان چو گشتند انجمن گفت شود همسر به کابين حلالش کسي کز عشق کس باشد خيالش...