برون آمد چو صبح عالم افروز

برون آمد چو صبح عالم افروز شاعر : امير خسرو دهلوي بسان جوي شير از چشمه‌ي روز برون آمد چو صبح عالم افروز به کوه سنگ شد چون کوه پولاد به کوه انداختن فرزانه فرهاد که در هر ضربتي جوئي همي کند دل خارا به نيروئي همي کند يکي را ده شدي نيروي کارش چو بر کارش فتادي چشم يارش نشستي يک زماني بر لب جوي به نظاره شدي گه گه پريروي گزيدي پشت دست خويشتن را چو ديدي دستگاه کوه کن را بدان وعده دلش خرسند کردي اميدش را به وعده بند کردي ...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برون آمد چو صبح عالم افروز
برون آمد چو صبح عالم افروز
برون آمد چو صبح عالم افروز

شاعر : امير خسرو دهلوي

بسان جوي شير از چشمه‌ي روزبرون آمد چو صبح عالم افروز
به کوه سنگ شد چون کوه پولادبه کوه انداختن فرزانه فرهاد
که در هر ضربتي جوئي همي کنددل خارا به نيروئي همي کند
يکي را ده شدي نيروي کارشچو بر کارش فتادي چشم يارش
نشستي يک زماني بر لب جويبه نظاره شدي گه گه پريروي
گزيدي پشت دست خويشتن راچو ديدي دستگاه کوه کن را
بدان وعده دلش خرسند کردياميدش را به وعده بند کردي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط