چو فرخ ساعتي باشد که تقدير

چو فرخ ساعتي باشد که تقدير شاعر : امير خسرو دهلوي دو عاشق را کند با هم به تدبير چو فرخ ساعتي باشد که تقدير گهي در بزم و صل آرام گيرند گهي خوش خوش به شادي جام گيرند گهي افسانه‌ي هجران سکالند گهي با سرو سنبل دست مالند گه از دلها غبار غم زدايند گه از لبها نصيب جان ربايند کليد دولتش در آستين است کسي کاين خواب بختش راستين است به روي دوستان زندان بهشتست بهشت و بوستان بي‌دوست زشتست بهشت و باغ من روي چو ماهت من و جام مي و زلف دوتاهت ...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چو فرخ ساعتي باشد که تقدير
چو فرخ ساعتي باشد که تقدير
چو فرخ ساعتي باشد که تقدير

شاعر : امير خسرو دهلوي

دو عاشق را کند با هم به تدبيرچو فرخ ساعتي باشد که تقدير
گهي در بزم و صل آرام گيرندگهي خوش خوش به شادي جام گيرند
گهي افسانه‌ي هجران سکالندگهي با سرو سنبل دست مالند
گه از دلها غبار غم زدايندگه از لبها نصيب جان ربايند
کليد دولتش در آستين استکسي کاين خواب بختش راستين است
به روي دوستان زندان بهشتستبهشت و بوستان بي‌دوست زشتست
بهشت و باغ من روي چو ماهتمن و جام مي و زلف دوتاهت
رها کن سرخ گل را برد بادچو من زان روي گلرنگ شدم شاد
ممان گو هيچ سروي بر لب جويچو در آغوشم آمد سرو گل روي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط