چو فرخ ساعتي باشد که تقدير شاعر : امير خسرو دهلوي دو عاشق را کند با هم به تدبير چو فرخ ساعتي باشد که تقدير گهي در بزم و صل آرام گيرند گهي خوش خوش به شادي جام گيرند گهي افسانهي هجران سکالند گهي با سرو سنبل دست مالند گه از دلها غبار غم زدايند گه از لبها نصيب جان ربايند کليد دولتش در آستين است کسي کاين خواب بختش راستين است به روي دوستان زندان بهشتست بهشت و بوستان بيدوست زشتست بهشت و باغ من روي چو ماهت من و جام مي و زلف دوتاهت ...