فرخنده شبي که آن جهان گير شاعر : امير خسرو دهلوي از نطع زمين شد آسمان گير فرخنده شبي که آن جهان گير در مرقد چرخ شد سبک سير برخاست ز خوابگاه اين دير در منزل ماه کرد منزل برداشت ازين خرابه محمل بنشست به دومين عماري ز آنجا به طريق تاجداري شد تخت نشين سيمين تخت ز آنجا بسر بلندي بخت شد خواجهي آن خجسته طارم ز آنجا که رسيد بر چهارم شد والي پنجمين ولايت ز آنجا چو ز بر کشيد رايت شبها ز ششم شکارگه گشت ز آنجا چو بلند بارگه گشت شد...