عجب عجب که ترا ياد دوستان آمد

عجب عجب که ترا ياد دوستان آمد شاعر : انوري درآ درآ که ز تو کار ما به جان آمد عجب عجب که ترا ياد دوستان آمد مکن مکن که غمت سود و دل زيان آمد مبر مبر خور و خوابم ز داغ هجران بيش چه گفتمت چه شنيدي چه در گمان آمد چه مي‌کني به چه مشغولي و چه مي‌طلبي بيا بيا که بدين خسته دل غمان آمد مزن مزن پس از اين در دل آتشم که ز تو به عاقبت همه عهد تو همچنان آمد چنان که بود گمان رهي به بدعهدي که دل ز عشق تو يکباره در ميان آمد کرانه کردي از من تو خود ندانستي...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عجب عجب که ترا ياد دوستان آمد
عجب عجب که ترا ياد دوستان آمد
عجب عجب که ترا ياد دوستان آمد

شاعر : انوري

درآ درآ که ز تو کار ما به جان آمدعجب عجب که ترا ياد دوستان آمد
مکن مکن که غمت سود و دل زيان آمدمبر مبر خور و خوابم ز داغ هجران بيش
چه گفتمت چه شنيدي چه در گمان آمدچه مي‌کني به چه مشغولي و چه مي‌طلبي
بيا بيا که بدين خسته دل غمان آمدمزن مزن پس از اين در دل آتشم که ز تو
به عاقبت همه عهد تو همچنان آمدچنان که بود گمان رهي به بدعهدي
که دل ز عشق تو يکباره در ميان آمدکرانه کردي از من تو خود ندانستي
که تا حديث منت هيچ بر زبان آمدمکن تکبر و بهر خداي راست بگوي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط