تو داني که من جز تو کس را ندانم

تو داني که من جز تو کس را ندانم شاعر : انوري تويي يار پيدا و يار نهانم تو داني که من جز تو کس را ندانم ترا جاي شکرست و داني که دانم مرا جاي صبر است و دانم که داني براي رضاي تو من بر همانم براني که خونم به خواري بريزي همين است اگر راست خواهي گمانم مرا گويي که از من بجز غم نبيني به هرسان که باشد ز غم درنمانم گر از وصل تو شاد گردم و گرنه چو درجست و جوي تو جان بر ميانم ميان من و تو هم اندر هم آمد مرا بين که اويم و زو بر کرانم عجب نيست...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تو داني که من جز تو کس را ندانم
تو داني که من جز تو کس را ندانم
تو داني که من جز تو کس را ندانم

شاعر : انوري

تويي يار پيدا و يار نهانمتو داني که من جز تو کس را ندانم
ترا جاي شکرست و داني که دانممرا جاي صبر است و دانم که داني
براي رضاي تو من بر همانمبراني که خونم به خواري بريزي
همين است اگر راست خواهي گمانممرا گويي که از من بجز غم نبيني
به هرسان که باشد ز غم درنمانمگر از وصل تو شاد گردم و گرنه
چو درجست و جوي تو جان بر ميانمميان من و تو هم اندر هم آمد
مرا بين که اويم و زو بر کرانمعجب نيست کز انوري بر کراني


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط