چو آمد نامهي معشوق چالاک شاعر : اوحدي مراغه اي به عاشق، گفت آن مهجور غمناک چو آمد نامهي معشوق چالاک مشرف کرد خواهد يار ما را غنوده بخت شد بيدار ما را روا گشت آنچه ميجست از خدا دل طرب پيوند خواهد کرد با دل خوشا کاري که ساماني پذيرد! خنک دردي که درماني پذيرد!