زنده‌دلي از صف افسردگان

زنده‌دلي از صف افسردگان شاعر : جامي رفت به همسايگي مردگان زنده‌دلي از صف افسردگان روي ارادت به مزارات کرد پشت ملالت به عمارات کرد روح بقا جست ز هر روح پاک حرف فنا خواند ز هر لوح خاک همچو تک آهوي وحشي ز سگ گشتي ازين سگ‌منشان، تيزتگ کرد از او بر سر راهي سال کارشناسي پي تفتيش حال رخت سوي مرده کشيدن چراست؟ کاينهمه از زنده رميدن چراست؟ پاک نهادان ته خاک اندرند گفت: «بلندان به مغاک اندرند بهر چه با مرده شوم همنشين؟ مرده دلان‌اند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زنده‌دلي از صف افسردگان
زنده‌دلي از صف افسردگان
زنده‌دلي از صف افسردگان

شاعر : جامي

رفت به همسايگي مردگانزنده‌دلي از صف افسردگان
روي ارادت به مزارات کردپشت ملالت به عمارات کرد
روح بقا جست ز هر روح پاکحرف فنا خواند ز هر لوح خاک
همچو تک آهوي وحشي ز سگگشتي ازين سگ‌منشان، تيزتگ
کرد از او بر سر راهي سالکارشناسي پي تفتيش حال
رخت سوي مرده کشيدن چراست؟کاينهمه از زنده رميدن چراست؟
پاک نهادان ته خاک اندرندگفت: «بلندان به مغاک اندرند
بهر چه با مرده شوم همنشين؟مرده دلان‌اند به روي زمين
صحبت افسرده‌دل، افسردگيهمدمي مرده، دهد مردگي
گرچه به تن مرده، به جان زنده‌اند»زير گل آنان که پراگنده‌اند
گوش به خود دار و، ز خود توشه‌گير!جامي، از اين مرده‌دلان گوشه‌گير!
گام سعايت زده در خون توستهر چه درين دايره بيرون توست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما