چون شد اين اعتقادنامه درست شاعر : جامي باز گردم به کار و بار نخست چون شد اين اعتقادنامه درست حاصل روزگار من عشق است کار من عشق و بار من عشق است دل و جان آرميده بود به عشق سر رشته کشيده بود به عشق سخن عاشقي کنم آغاز به سر رشتهي خود آيم باز نام رشته بر آن نه از ادب است آن نه رشته، سلاسل ذهب است هم از آن سلسلهست، تا، داني! اين مسلسل سخن که ميخواني نتوان داد شرح عشق کهن تا نجوشد ز سينه عشق سخن تا دهم شرح عشق ديرينه ميزند جوش،...