پور عمران به دلي غرقه‌ي نور

پور عمران به دلي غرقه‌ي نور شاعر : جامي مي‌شد از بهر مناجات به طور پور عمران به دلي غرقه‌ي نور قائد لشکر مهجوران را ديد در راه سر دوران را تافتي روي رضا؟ راست بگوي!...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پور عمران به دلي غرقه‌ي نور
پور عمران به دلي غرقه‌ي نور
پور عمران به دلي غرقه‌ي نور

شاعر : جامي

مي‌شد از بهر مناجات به طورپور عمران به دلي غرقه‌ي نور
قائد لشکر مهجوران راديد در راه سر دوران را
تافتي روي رضا؟ راست بگوي!گفت کز سجده‌ي آدم ز چه روي
پيش جانان نبرد سجده به غير»گفت: «عاشق که بود کامل‌سير
سرنهد، هر که به جان بنده‌ي اوست»گفت موسي که: «به فرموده‌ي دوست
امتحان بود محب را، نه سجود!»گفت: «مقصود از آن گفت و شنود
لعن و طعن تو چراش آيين است؟گفت موسي که: «اگر حال اين است،
شد لباس ملکي، شيطاني؟»بر تو چون از غضب سلطاني
مانده از ذات ملک ناحيت‌اندگفت کاين هر دو صفت عاريت‌اند
حال ذاتم متغير نشودگر بيايد صد ازين يا برود،
عشق او لازمه‌ي ذات من استذات من بر صفت خويشتن است
در غرض‌هاي من آويخته بودتاکنون عشق من آميخته بود
هر دم‌ام دستخوش بيم و اميدداشت بخت سيه و روز سفيد،
پس زانوي وفا بنشستماين دم از کشمکش آن رستم
کوه و کاهم همه همسنگ شده‌ستلطف و قهرم همه يکرنگ شده‌ست
عشق با عشق همي بازم و بس!عشق شست از دل من نقش هوس


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما