اي دلت شاه سراپرده‌ي عشق

اي دلت شاه سراپرده‌ي عشق شاعر : جامي جان تو زخم بلاخورده‌ي عشق اي دلت شاه سراپرده‌ي عشق داغ پروانگي‌اش لم يزل است عشق پروانه‌ي شمع ازل است گرم رفتاري مهر از عشق است بيقراري سپهر از عشق است که درين دايره آرام گرفت خاک يک جرعه از آن جام گرفت جان از او زنده‌ي جاويدان است دل بي‌عشق، تن بي‌جان است گنج پايندگي از عشق طلب! گوهر زندگي از عشق طلب! مس ز خاصيت اکسير، زرست عشق هر جا بود اکسير گرست بلکه نقد دو جهان باختن است عشق نه کار...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي دلت شاه سراپرده‌ي عشق
اي دلت شاه سراپرده‌ي عشق
اي دلت شاه سراپرده‌ي عشق

شاعر : جامي

جان تو زخم بلاخورده‌ي عشقاي دلت شاه سراپرده‌ي عشق
داغ پروانگي‌اش لم يزل استعشق پروانه‌ي شمع ازل است
گرم رفتاري مهر از عشق استبيقراري سپهر از عشق است
که درين دايره آرام گرفتخاک يک جرعه از آن جام گرفت
جان از او زنده‌ي جاويدان استدل بي‌عشق، تن بي‌جان است
گنج پايندگي از عشق طلب!گوهر زندگي از عشق طلب!
مس ز خاصيت اکسير، زرستعشق هر جا بود اکسير گرست
بلکه نقد دو جهان باختن استعشق نه کار جهان ساختن است
بلکه با داغ فنا سوختن استعشق نه دلق بقا دوختن است
نغمه‌ي ترک خودي سازدهدعاشق آن دان که ز خود بازرهد!
نه سوي نعمت عقبا نگردنه ره دولت دنيا سپرد
هر چه جز دوست همه پوست بودقبله‌ي همت او دوست بود
شود از فرط محبت بندشآنچه با دوست دهد پيوندش
به رضاي دل او کار کندترک خشنودي اغيار کند
هر نفس شوق دگر افزايدهر دم‌اش حيرت ديگر زايد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما