آن زمان کو زلف را سر مي‌برد

آن زمان کو زلف را سر مي‌برد شاعر : خاقاني از صبا پيوند عنبر مي‌برد آن زمان کو زلف را سر مي‌برد هر زمان زنجير ديگر مي‌برد در غم زنجير مشکينش فلک دست را حالي به خنجر مي‌برد در جمال روي او نظارگي نيش آن مژگان کافر مي‌برد پس عجب ني گر رگ ايمان ما گردنان را سر به شکر مي‌برد اين عجب‌تر، کان لب نوشين به لطف زين بهانه آبش از سر مي‌برد گفت خاقاني نه مرد درد ماست
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آن زمان کو زلف را سر مي‌برد
آن زمان کو زلف را سر مي‌برد
آن زمان کو زلف را سر مي‌برد

شاعر : خاقاني

از صبا پيوند عنبر مي‌بردآن زمان کو زلف را سر مي‌برد
هر زمان زنجير ديگر مي‌برددر غم زنجير مشکينش فلک
دست را حالي به خنجر مي‌برددر جمال روي او نظارگي
نيش آن مژگان کافر مي‌بردپس عجب ني گر رگ ايمان ما
گردنان را سر به شکر مي‌برداين عجب‌تر، کان لب نوشين به لطف
زين بهانه آبش از سر مي‌بردگفت خاقاني نه مرد درد ماست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط