خسته‌ام نيک از بد ايام خويش

خسته‌ام نيک از بد ايام خويش شاعر : خاقاني طيره‌ام بر طالع پدرام خويش خسته‌ام نيک از بد ايام خويش بس سيه بينم زبان و کام خويش از سپيدي کار طالع بخت را من ز خون دل کنم پر جام خويش دل سبوي غم تهي بر من کند بر زبان غم دهد پيغام خويش دل هم از من دوست‌گير است اي عجب کو چنان در گوشه ديد آرام خويش من به دندان گوشه‌ي دل چون خورم گوشت نتوان خوردن از اندام خويش دل نه پيکان است، هم خون است و گوشت کشتگان را طعمه‌ي اجرام خويش آسمان هردم کشد وانگه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خسته‌ام نيک از بد ايام خويش
خسته‌ام نيک از بد ايام خويش
خسته‌ام نيک از بد ايام خويش

شاعر : خاقاني

طيره‌ام بر طالع پدرام خويشخسته‌ام نيک از بد ايام خويش
بس سيه بينم زبان و کام خويشاز سپيدي کار طالع بخت را
من ز خون دل کنم پر جام خويشدل سبوي غم تهي بر من کند
بر زبان غم دهد پيغام خويشدل هم از من دوست‌گير است اي عجب
کو چنان در گوشه ديد آرام خويشمن به دندان گوشه‌ي دل چون خورم
گوشت نتوان خوردن از اندام خويشدل نه پيکان است، هم خون است و گوشت
کشتگان را طعمه‌ي اجرام خويشآسمان هردم کشد وانگه دهد
سرخ زنبوران خون آشام خويشکلبه‌ي قصاب چند آرد برون
پس ز گنج غيب بدهم وام خويشوام بستانم دهم خواهنده را
من چنين ناخوش‌دل از ايام خويشسايلان از من چنين خوش‌دل روند
من شوم خرم‌تر از اکرام خويشسايل ار خرم شود زاکرام من
زعفران سازم رخ زرفام خويشاز براي شادي سائل به رنگ
پس دهم ديناري از انعام خويشدانگي از خود باز گيرم بهر قوت
تا به ناکامي برآرم کام خويشکام من بالله که ناکام من است
پاي همت تنگ دارم گام خويشدست همت بس فراخ آمد مرا
من کنم خاقان همت نام خويشاو به نسبت خوانده خاقاني مرا


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط