به جوي سلامت کس آبي نبيند

به جوي سلامت کس آبي نبيند شاعر : خاقاني رخ آرزو بي‌نقابي نبيند به جوي سلامت کس آبي نبيند که در ديده‌ي بخت خوابي نبيند نبيند دل آوخ به خواب اهل دردي چرا گنجي اندر خرابي نبيند همه نقب دل بر خراب آيد آوخ دل تشنه الا سرابي نبيند اگر عالم خاک طوفان بگيرد که در گردن از زه طنابي نبيند کسي برنيارد سر از جيب دولت که از آتش لهو تابي نبيند دل افسرده مانده است چون نفسرد دل که آب مه و ماه آبي نبيند رطب سبز رنگ است کي سرخ گردد از اين جا کس...

چهارشنبه، 3 فروردين 1390

تخمین زمان مطالعه:

موارد بیشتر برای شما

به جوي سلامت کس آبي نبيند

شاعر : خاقاني

رخ آرزو بي‌نقابي نبيند		به جوي سلامت کس آبي نبيند
که در ديده‌ي بخت خوابي نبيند		نبيند دل آوخ به خواب اهل دردي
چرا گنجي اندر خرابي نبيند		همه نقب دل بر خراب آيد آوخ
دل تشنه الا سرابي نبيند		اگر عالم خاک طوفان بگيرد
که در گردن از زه طنابي نبيند		کسي برنيارد سر از جيب دولت
که از آتش لهو تابي نبيند		دل افسرده مانده است چون نفسرد دل
که آب مه و ماه آبي نبيند		رطب سبز رنگ است کي سرخ گردد
از اين جا کس انصاف يابي نبيند		همه عالم انصاف جويند و ندهند
بجز بانگ حلقه جوابي نبيند		اگر سال‌ها دل در داد کوبد
که رزق آمدن را شتابي نبيند		چو موقوف رزق است عمر آن نکوتر
کز ابر کرم فتح بابي نبيند		جهان کشت زرد وفا دارد آوخ
طراز سخن را بس آبي نبيند		به ترک سخن گفت خاقاني ايرا
که معشوق و مالک رقابي نبيند		نگويد عزل و آفرين هم نخواند
جهان را سليمان جنابي نبيند		لسان الطيورش فرو بست ازيرا
که بالاي سر افتابي نبيند		بسا آب کافسرده ماند به سايه
کز انجير خواران غرابي نبيند		بسا تين که ضايع شود در بساتين