کس نيست که دست من غمخوار بگيرد

کس نيست که دست من غمخوار بگيرد شاعر : خواجوي کرماني يا دادم از آن دلبر عيار بگيرد کس نيست که دست من غمخوار بگيرد جيب من دلخسته‌ي بيمار بگيرد هر لحظه سرشکم بدود گرم و بشوخي ترک من بيچاره بيکبار بگيرد کي بار دهد شاخ اميد من اگر يار خوناب دلش دامن کهسار بگيرد فرهاد چو ياد آورد از شکر شيرين پيش ره ياران وفادار بگيرد سيلاب سرشکست که هنگام عزيمت بي باده‌ي گلرنگ ز گلزار بگيرد ساقي بده آن مي که دل لاله‌ي سيراب خون جگرم ديده بيدار بگيرد ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کس نيست که دست من غمخوار بگيرد
کس نيست که دست من غمخوار بگيرد
کس نيست که دست من غمخوار بگيرد

شاعر : خواجوي کرماني

يا دادم از آن دلبر عيار بگيردکس نيست که دست من غمخوار بگيرد
جيب من دلخسته‌ي بيمار بگيردهر لحظه سرشکم بدود گرم و بشوخي
ترک من بيچاره بيکبار بگيردکي بار دهد شاخ اميد من اگر يار
خوناب دلش دامن کهسار بگيردفرهاد چو ياد آورد از شکر شيرين
پيش ره ياران وفادار بگيردسيلاب سرشکست که هنگام عزيمت
بي باده‌ي گلرنگ ز گلزار بگيردساقي بده آن مي که دل لاله‌ي سيراب
خون جگرم ديده بيدار بگيردهر دم که در آن نرگس پر خواب تو بينم
و آئينه رخسار تو زنگار بگيردترسم که برآرم نفسي از دل پردرد
چون گرد مهت نافه‌ي تاتار بگيردچون نافه‌ي تاتار دلم خون شود از غم
هر لحظه در خانه‌ي خمار بگيردخواجو ز چه معني ز براي قدحي مي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط