خلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن

خلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن شاعر : سعدي نبايستي نمود اين روي و ديگربار بنهفتن خلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن نه بي او مي‌توان بودن نه با او مي‌توان گفتن گدايي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن
خلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن
خلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن

شاعر : سعدي

نبايستي نمود اين روي و ديگربار بنهفتنخلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن
نه بي او مي‌توان بودن نه با او مي‌توان گفتنگدايي پادشاهي را به شوخي دوست مي‌دارد
لبم با هم نمي‌آيد چو غنچه روز بشکفتنهزارم درد مي‌باشد که مي‌گويم نهان دارم
روا داري گناه خويش وان گه بر من آشفتنز دستم بر نمي‌خيزد که انصاف از تو بستانم
بياور در چمن سروي که بتواند چنين رفتنکه مي‌گويد به بالاي تو ماند سرو بستاني
کمال دوستي باشد مراد از دوست نگرفتنچنانت دوست مي‌دارم که وصلم دل نمي‌خواهد
محبت کار فرهادست و کوه بيستون سفتنمراد خسرو از شيرين کناري بود و آغوشي
وليکن با که مي‌گويي که نتواند پذيرفتننصيحت گفتن آسانست سرگردان عاشق را
ز دست خواب مي‌کردم کنون از دست ناخفتنشکايت پيش از اين حالت به نزديکان و غمخواران
تو کز نيشي بيازردي نخواهي انگبين رفتنگر از شمشير برگردي نه عالي همتي سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط