اگر تو فارغي از حال دوستان يارا شاعر : سعدي فراغت از تو ميسر نميشود ما را اگر تو فارغي از حال دوستان يارا بيان کند که چه بودست ناشکيبا را تو را در آينه ديدن جمال طلعت خويش به ديگران بگذاريم باغ و صحرا را بيا که وقت بهارست تا من و تو به هم چرا نظر نکني يار سروبالا را به جاي سرو بلند ايستاده بر لب جوي مجال نطق نماند زبان گويا را شمايلي که در اوصاف حسن ترکيبش خطا بود که نبينند روي زيبا را که گفت در رخ زيبا نظر خطا باشد چنان به ذوق ارادت...