با جواني سرخوشست اين پير بي تدبير را شاعر : سعدي جهل باشد با جوانان پنجه کردن پير را با جواني سرخوشست اين پير بي تدبير را با يکي افتادهام کو بگسلد زنجير را من که با مويي به قوت برنيايم اي عجب آرزويم ميکند کماج باشم تير را چون کمان در بازو آرد سروقد سيمتن گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجير را ميرود تا در کمند افتد به پاي خويشتن شکر از پستان مادر خوردهاي يا شير را کس نديدست آدميزاد از تو شيرينتر سخن نقد را باش اي پسر کفت بود تأخير را...