گواهي امينست بر درد من

گواهي امينست بر درد من شاعر : سعدي سرشک روان بر رخ زرد من گواهي امينست بر درد من الا اي گل نازپرورد من ببخشاي بر ناله عندليب به نزد تو باد آورد گرد من که گر هم بدين نوع باشد فراق کز او مي‌برآيد دم سرد من که ديدست هرگز چنين آتشي که از طالع مادرآورد من فغان من از دست جور تو نيست وز اندازه بيرون تو درخورد من من اندرخور بندگي نيستم ندانم چه مي‌خواهد از طرد من بدانديش نادان که مطرود باد ببخش و مگير اي جوانمرد من و گر خود من آنم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گواهي امينست بر درد من
گواهي امينست بر درد من
گواهي امينست بر درد من

شاعر : سعدي

سرشک روان بر رخ زرد منگواهي امينست بر درد من
الا اي گل نازپرورد منببخشاي بر ناله عندليب
به نزد تو باد آورد گرد منکه گر هم بدين نوع باشد فراق
کز او مي‌برآيد دم سرد منکه ديدست هرگز چنين آتشي
که از طالع مادرآورد منفغان من از دست جور تو نيست
وز اندازه بيرون تو درخورد منمن اندرخور بندگي نيستم
ندانم چه مي‌خواهد از طرد منبدانديش نادان که مطرود باد
ببخش و مگير اي جوانمرد منو گر خود من آنم که اينم سزاست
اگر زلتي آمد از کرد منتو معذور داري به انعام خويش
از آن رحمتت نيست بر درد منتو دردي نداري که دردت مباد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط