اي روي تو راحت دل من اي روي تو راحت دل منشاعر : سعدي چشم تو چراغ منزل مناي روي تو راحت دل منکميختهاند با گل منآبيست محبت تو گويياي بخت سعيد مقبل منشادم به تو مرحبا و اهلابي تو همه هيچ حاصل منبا تو همه برگها مهياستهر جا که تويي مقابل منگويي که نشستهاي شب و روزآنچ از غم توست بر دل منگفتم که مگر نهان بماندبر دور حيات باطل منبعد از تو هزار نوبت افسوسهنگامه توست و محفل منهر جا که حکايتي و جمعيتا خون چکد از مفاصل منگر تيغ زند به دست سيمينکز من بحلست قاتل منکس را به قصاص من مگيريد