نه من تنها گرفتارم به دام زلف زيبايي

نه من تنها گرفتارم به دام زلف زيبايي شاعر : سعدي که هر کس با دلارامي سري دارند و سودايي نه من تنها گرفتارم به دام زلف زيبايي هزاران سرو بستاني فداي سروبالايي قرين يار زيبا را چه پرواي چمن باشد تو دل با خويشتن داري چه داني حال شيدايي مرا نسبت به شيدايي کند ماه پري پيکر ملولي را چه غم دارد ز حال ناشکيبايي همي‌دانم که فريادم به گوشش مي‌رسد ليکن نديدستند مسکينان سري افتاده در پايي عجب دارند يارانم که دستش را همي‌بوسم نه آخر جان شيرينش برآمد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نه من تنها گرفتارم به دام زلف زيبايي
نه من تنها گرفتارم به دام زلف زيبايي
نه من تنها گرفتارم به دام زلف زيبايي

شاعر : سعدي

که هر کس با دلارامي سري دارند و سودايينه من تنها گرفتارم به دام زلف زيبايي
هزاران سرو بستاني فداي سروبالاييقرين يار زيبا را چه پرواي چمن باشد
تو دل با خويشتن داري چه داني حال شيداييمرا نسبت به شيدايي کند ماه پري پيکر
ملولي را چه غم دارد ز حال ناشکيباييهمي‌دانم که فريادم به گوشش مي‌رسد ليکن
نديدستند مسکينان سري افتاده در پاييعجب دارند يارانم که دستش را همي‌بوسم
نه آخر جان شيرينش برآمد در تمنايياگر فرهاد را حاصل نشد پيوند با شيرين
وليکن بر نمي‌آيد ضعيفي با تواناييخرد با عشق مي‌کوشد که وي را در کمند آرد
نترسم ديگر از باران که افتادم به درياييمرا وقتي ز نزديکان ملامت سخت مي‌آمد
که ما را با کسي ديگر نماندست از تو پرواييتو خواهي خشم بر ما گير و خواهي چشم بر ما کن
که بعد از سايه لطفت ندارد در جهان جايينپندارم که سعدي را بيازاري و بگذاري
و گر بادم برد چون شعر هر جزوي به اقصاييمن آن خاک وفادارم که از من بوي مهر آيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.