که دست تشنه ميگيرد به آبي شاعر : سعدي خداوندان فضل آخر ثوابي که دست تشنه ميگيرد به آبي اگر تلخست و گر شيرين جوابي توقع دارم از شيرين زبانت بدان ماند که گنجي در خرابي تو خود نايي و گر آيي بر من چنان نوشم که شيرينتر شرابي به چشمانت که گر زهرم فرستي نباشد بر سر سرو آفتابي اگر سروي به بالاي تو باشد اگر صد بار بربندد نقابي پري روي از نظر غايب نگردد شب و روز آرزومندم به خوابي بدان تا يک نفس رويت ببينم که بازآيد به جوي رفته آبي ...