که دست تشنه مي‌گيرد به آبي

که دست تشنه مي‌گيرد به آبي شاعر : سعدي خداوندان فضل آخر ثوابي که دست تشنه مي‌گيرد به آبي اگر تلخست و گر شيرين جوابي توقع دارم از شيرين زبانت بدان ماند که گنجي در خرابي تو خود نايي و گر آيي بر من چنان نوشم که شيرينتر شرابي به چشمانت که گر زهرم فرستي نباشد بر سر سرو آفتابي اگر سروي به بالاي تو باشد اگر صد بار بربندد نقابي پري روي از نظر غايب نگردد شب و روز آرزومندم به خوابي بدان تا يک نفس رويت ببينم که بازآيد به جوي رفته آبي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
که دست تشنه مي‌گيرد به آبي
که دست تشنه مي‌گيرد به آبي
که دست تشنه مي‌گيرد به آبي

شاعر : سعدي

خداوندان فضل آخر ثوابيکه دست تشنه مي‌گيرد به آبي
اگر تلخست و گر شيرين جوابيتوقع دارم از شيرين زبانت
بدان ماند که گنجي در خرابيتو خود نايي و گر آيي بر من
چنان نوشم که شيرينتر شرابيبه چشمانت که گر زهرم فرستي
نباشد بر سر سرو آفتابياگر سروي به بالاي تو باشد
اگر صد بار بربندد نقابيپري روي از نظر غايب نگردد
شب و روز آرزومندم به خوابيبدان تا يک نفس رويت ببينم
که بازآيد به جوي رفته آبياميدم هست اگر عطشان نميرد
که خواهد پنجه کردن با عقابيهلاک خويشتن مي‌خواهد آن مور
سحرگاهم به گوش آيد خطابيشبي دانم که در زندان هجران
نخواهي ديد در دوزخ عذابيکه سعدي چون فراق ما کشيدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط