سل المصانع رکبا تهيم في الفلوات شاعر : سعدي تو قدر آب چه داني که در کنار فراتي سل المصانع رکبا تهيم في الفلوات و ان هجرت سواء عشيتي غداتي شبم به روي تو روزست و ديدهها به تو روشن مضي الزمان و قلبي يقول انک آتي اگر چه دير بماندم اميد برنگرفتم اگر گلي به حقيقت عجين آب حياتي من آدمي به جمالت نه ديدم و نه شنيدم و قد تفتش عين الحيوه في الظلمات شبان تيره اميدم به صبح روي تو باشد جواب تلخ بديعست از آن دهان نباتي فکم تمرر عيشي و انت حامل شهد...